معرفی و دانلود کتاب مسافر کربلا
برای دانلود قانونی کتاب مسافر کربلا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب مسافر کربلا
حبیب اله کلانتری در کتاب مسافر کربلا، خاطرات سفر خود به این شهر مقدس و زیارتی را به تصویر میکشد. او همچنین با بیان آیات قرآن به کتاب خود تجلی بخشیده است.
حبیب اله کلانتری را بیشتر بشناسیم:
حبیب اله کلانتری، عالمِ عامل از لحاظ علمی مقامی والا و در واقع کهنسال جوان فکر و در کارهای خیر از جمله در ساخت مسجد، درمانگاه و حوزه علمیه پیش قدم است و دارای تالیفات ارزشمندی میباشد.
او تا به حال 25 کتاب به نگارش درآورده است و چاشنی کتاب مسافر کربلا آیات قرآن میباشد. همچنین معتقد است که باید به یکدیگر خدمت کنیم و و هر موقع به سمت خداوند و دین اسلام باشیم حال دلمان خوب است.
در بخشی از کتاب مسافر کربلا میخوانیم:
مشغول گوش دادن شدیم صدای سگها را شنیدیم طرف صدا را گرفته بدان سوی روانه شدیم یک موقع دیدیم چندین سگ به سراغ ما آمد و به ما حمله کرد و ما خاصیت سگان عراق را میدانستیم وقتی که حمله میکردند تشر میزدی برمیگشتند و در اطراف عَوعَو میکردند و برخلاف اخلاق صاحبان خود اخلاق داشتند البته جسارت بر همه نشود بعضیها بودند که از سگ بدتر به آدم حمله میکردند چنانچه با چشم خودمان بعضیها دیدیم و به صدای سگها چندین نفر آمدند و ما را بردند چادر خودشان معلوم شد اینها اهل چادر هستند یک چادر بزرگ تقریباً سی نفری داشتند و آتش هم کردند و به زبان عربی به ما گفتند تَحَمّوُا یعنی گرم شوید و ما گرم میشدیم باران قطع نشده بود و میبارید و بر روی سقف چادر بارانهای دانه درشت میافتاد صدایش به گوش آدم میرسید و ای کاش ما زیر باران میماندیم و به این چادر نیامده بودیم زیرا اینکه از میان اهل چادر که چندین نفر بودند.
یک جوانی برخاست و وسائل ما را آورد و از گونی خالی کرد و ما یک کیسه مغز گردو و یک مغز بادام و یک کیسه کشمش خشک داشتیم اول کیسه گردو را فیمابین اهل چادر تقسیم کرد و گفت هذا جور الایران و سپس بادام را تقسیم کرد و گفت هذا لوز الایران و از کشمش یک کمی از ته کیسه باقی گذاشت و همه را خوردند و با هیچ ندادند و بعد آن جوان نابکار دستش را آورد و دست کربلایی زلفعلی را گرفت امتحان کنان تا به شانهاش رساند و از شانه برآمدگی دید و گفت هذاهِ درهم و دینار و من گفتم لا ما درهم و دینار بلَ قُطِن و گفت این پول است و من گفتم پول نیست بلکه پنبه است خلاصه دیدم بگیر افتادهایم من این شعر را خواندم صیاد پی صید دویدن عجبی نیست / صید از پی صیاد دویدن مزه دارد و حالا چکار کنیم از دست اینها خلاص بشویم چرب زبانی لازم است شروع کردیم به گفتن صارَعَلیکم الرَحمه ما به شما زحمت دادیم فَاعفُوا عَنّا ببخشید ما را گفتند مَطرمَطر باران میآید برخاستیم راه بیابان را گرفتیم و مشغول راه رفتن شدیم زمین سنگ لاخ بود گِلی نمیشد و بدینوسیله خدا از دست اینها نجاتمان داد و به آنسو که چادرنشینان نشان داده بودند برخلاف آن رفتیم زیر اینکه آدمهای بد و خطرناکی بودند و اما متأسفانه یک جریان بدی اتفاق افتاد چه بود ما از آن خبری نداشتیم.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب مسافر کربلا |
نویسنده | حبیب اله کلانتری |
ناشر چاپی | انتشارات سطر و قلم |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 120 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-6438-08-7 |
موضوع کتاب | کتابهای سفرنامه |