معرفی و دانلود کتاب مروارید: متن کوتاه شده

معرفی کتاب مروارید: متن کوتاه شده

کتاب مروارید، رمانی ناتورالیستی از جان اشتاین بک است و مضامینی همچون فقر، طمع، بی‌عدالتی و تباهی را در بر می‌گیرد. کینو غواصی است که برای گذران زندگی، مرواریدهای ریز کف دریا را جمع می‌کند. او یک روز با مرواریدی بسیاری بزرگ مواجه می‌شود و تصور می‌کند این مروارید زندگی فقیرانه‌ی او و خانواده‌اش را نجات خواهد داد، اما اوضاع جور دیگری پیش می‌رود.

درباره‌ی کتاب مروارید

رمان مروارید (The Pearl) اثر نویسنده‌ی شهیر آمریکایی، جان اشتاین بک (John Steinbeck)، داستانی از حرص و آز انسانی، سرپیچی از هنجارهای اجتماعی و شرارت است. اشتاین بک در این کتاب، خانواده‌ی مکزیکی فقیری را که در ساحل زندگی می‌کنند، به تصویر می‌کشد. کینو شخصیت اصلی رمان مروارید، به شغل غواصی مشغول است؛ او با جمع‌آوری مرواریدهای ریز کف اقیانوس خرج زن و بچه‌اش را می‌دهد. حادثه‌ای در یکی از روزها، تعادل زندگی آن‌ها را برهم می‌زند، اتفاقی که انتظار می‌رود زندگی فقیرانه‌شان را تکان دهد.

فرزند کینو و خوآنا، در ساحل توسط عقرب گزیده می‌شود. آن‌ها سریعاً کودکشان را به مرکز درمانی می‌برند، اما با هزینه‌ی سرسام‌آور مداوا مواجه می‌شوند. پس از بازگشت آن‌ها به ساحل، اتفاقی می‌افتد که نور امید را دل کینو و همسرش روشن می‌کند؛ آن‌ها مرواریدی بسیار بزرگ در ساحل می‌یابند که نه‌تنها هزینه‌ی درمان فرزندشان را پوشش می‌دهد بلکه می‌تواند زخم‌های زندگی‌شان را نیز التیام ‌بخشد. اما آیا داستان کتاب مروارید به همین سادگی است؟ آیا کینو بالاخره پس از این‌همه سال مشقت، به ثروتی عظیم دست می‌یابد؟ داستان‌سرایی هنرمندانه‌ و باورکردنیِ جان اشتاین بک نقشه‌های کینو و امید مخاطب را نقش بر آب می‌کند.

این اثرِ جان اشتاین بک را نمونه‌ای از ناتورالیسم در ادبیات می‌دانند. مروارید، مانند دیگر آثار نویسنده، حول محور موضوعاتی چون فقر و عدالت می‌چرخد. اشتاین بک نویسنده‌ای حساس به مسائل اجتماعی بود و بی‌عدالتی‌های اجتماعی را در واقع‌گرایانه‌ترین شکل در آثار خود به نمایش می‌گذاشت. این بار او در کتاب مروارید به سراغ زندگی غواصی فقیر می‌رود و بزرگ‌ترین مروارید دنیا را سر راهش قرار می‌دهد، اما این گنج بزرگ نه‌تنها او را خوش‌بخت نمی‌کند، بلکه به کام نابودی و تباهی می‌کشاند. از ویژگی‌های ادبیات ناتورالیستی خصمانه بودن طبیعت در برابر انسان است که در این داستان به‌طور واضحی نمود می‌یابد.

ترجمه‌ی محسن سلیمانی از کتاب مروارید یکی از خواندنی‌ترین نسخه‌های این رمان است و توسط نشر افق روانه‌ی بازار شده.

نکوداشت‌های کتاب مروارید

• جان اشتاین بک در رمان مروارید در نقطه‌ی اوج خود قرار دارد. (نیویورک تایمز)
• صداقت و خلوص جان اشتاین بک در همه‌ی نوشته‌هایش مشهود است. (نیویورکر)
• هیچ نویسنده‌ای تأثیرگذارتر از جان اشتاین بک در دو سوی اقیانوس اطلس وجود ندارد. (Time and Tide)
• اشتاین بک باید با بالاترین استانداردها مورد قضاوت قرار گیرد. (New York Herald Tribune)

اقتباس‌های سینمایی از کتاب مروارید

رمان مروارید یکی از محبوب‌ترین کارهای جان اشتاین بک است و تاکنون دو اقتباس سینمایی از آن صورت گرفته؛ یکی فیلمی مکزیکی به نام La Perla (مروارید) و دیگری فیلمی کنادایی (Kannada) زبان به نام Ondu Muttina Kathe.

کتاب مروارید‌ برای چه کسانی مناسب است؟

دوست‌داران ادبیات کلاسیک و طرفداران داستان‌های آمریکایی و واقع‌گرایانه از این رمان استقبال خواهند کرد.

در بخشی از کتاب مروارید: متن کوتاه شده می‌خوانیم

کینو خونِ گرمى را که از پیشانى‌اش جارى بود حس مى‌کرد و صداىِ خوانا را که وحشت‌زده فریاد مى‌زد: «کینو! کینو!» مى‌شنید؛ اما آرامش به همان سرعتِ خشم، بر وجودش غالب شد و گفت: «حالم خوب است. رفت.»

سپس کورمال‌کورمال سر جایش روى حصیر برگشت. خوانا سراغ آتش رفت. خاکسترها را از روى نیم‌سوزى پس زد و باریکه‌هایى از پوستِ بلال را روى آن ریخت و آن را باد زد و شعله‌ى کم‌جانى در کلبه به رقص در آمد. بعد از جایى مخفى تکه شمع نذرىِ کوچکى آورد و با شعله‌ى آتش روشن کرد و آن را روى اجاق گذاشت. خوانا به‌سرعت کار مى‌کرد و درحالى‌که از این‌سو به آن‌سو مى‌رفت، وردى را هم زیر لب زمزمه مى‌کرد. لحظه‌اى بعد گوشه‌ى شالش را در آب فرو برد و خون را از پیشانى کبودِ کینو پاک کرد. کینو گفت: «چیزى نیست.» اما چشمان و صدایش سرد و خشن بود و نفرتى پرتشویش در وجودش جان مى‌گرفت. از این سو تشویشى هم که مدت‌ها در وجود خوانا رشد کرده بود جوشید و بالا آمد، درحالى‌که چشمان و لبانش در پرتوِ آتش از ترس مى‌لرزید، فریاد زد: «این مروارید شوم است کینو! مثل گناه مى‌ماند. آخرش خانه‌خرابمان مى‌کند. بیندازش دور کینو. بیا بگذاریمش لاى سنگ و خردش کنیم یا جایى چالش کنیم و فراموشش کنیم. یا بیندازیمش توى دریا. به خدا شوم است. ما را خانه‌خراب مى‌کند.»

اما چهره و ذهن و اراده‌ى کینو تغییرى نکرد. گفت: «این تنها شانسِ ماست. پسرمان باید برود مدرسه. باید کوزه‌اى را که تویش گیر کردیم بشکنیم.»

خوانا داد زد: «اما نابودمان مى‌کند، حتى پسرمان را!»