معرفی و دانلود کتاب طنزهای توخالی: یعنی صاف میزند توی خال
برای دانلود قانونی کتاب طنزهای توخالی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب طنزهای توخالی: یعنی صاف میزند توی خال
«همه رنگا خوبه الا دورنگی» سخنی از خواجه نصیرالدین طوسی! کتاب طنزهای توخالی از احمد اکبرپور، طنزهایی هستند که صاف میزنند توی خال! از داستان دوپینگ کردن رستم تا پیتزا خوردن رخش بگیر تا وعده وعید اردوهای دانشآموزی در پاریس و بارسلونا. باید به این کتاب بااحتیاط نزدیک شوید و مراقب فشار خون و فتق و چیزهای دیگرتان باشید!
دربارهی کتاب طنزهای توخالی
آدم بالاخره سنگ که نیست! یک روزی دلش از این همه جدیت میگیرد؛ از این آدمهایی که صبح تا شب مثل مجسمهی ابوالهول نگاهتان میکنند! کتاب طنزهای توخالی را احمد اکبرپور (Ahmad Akbarpour) برای ثواب روز قیامتش نوشته که انسان غمزده را چنان به قهقهه بیندازد که سیمرغ از آنور کوه قاف کله بکشد و بگوید:«بفرما، یکی بالاخره فهمید شوخی جدیترین کار دنیاست.»
واقعا نمیدانستید زمانی که شیخ مصلحالدین سعدی شیرازی وقتهایی که نه شیخ بود، نه مصلحالدین، میرفت توی کفش پیرمردها آب میریخت و عصای پیرزنها را میدزدید؟ یا فریدالدین عطار نیشابوری یک روزهایی فقط فری صدایش میکردند و همیشه توی نیمکت عقب کلاس به شغل شریف کفتربازی مشغول بود؟ شاید این را هم نمیدانستید که فردوسی وقتی توی مبارزهی تن به تن با رستم میبازد از ترس جانش میرود در کار شعر و شاعری و نقش اول داستان را به او میدهد تا کاریش نداشته باشد؟
بله! خالق کتاب طنزهای توخالی میخواهد نشانتان بدهد که زندگی آنقدرها هم جدی و خشک نیست و از یک سمت دیگر میخواهد بهتان بفهماند چیزهای خیلی زیادی هم هست که نمیدانید؛ میپرسید چطور؟ باید بخشهای سوالات کنکور عمومی و اختصاصی (بخش آرایشی – تزیینی) را ببینید تا بفهمید چقدر تا به حال اطرافتان را خوب نگاه نمیکردید. احمد اکبرپور صاف زده توی خال، اینطوری که هم حرف تاریخ ادبیات را وسط کشیده، هم کرونا را، هم تربیت بچهها و اوضاع مدرسه را و آن وقت میبینید که چقدر نویسنده شجاع بوده که اینقدر بیپروا سراغ کلیشههای فرهنگی و اجتماعی رفته و مهمتر از همه؛ اصلا برایش مهم نبوده که شما هم بالاخره شاید ناراحت شوید! بلکه انگار یک گوشه نشسته با چشمهای شیطنتآمیزش نخودی میخندد و با زیرکی تمام میداند که بالاخره چطور باید همهی این حرفها را از دلتان دربیاورد.
اکبرپور که به تازگی نامزد دریافت جایزهی هانس کریستین اندرسن (جایزهای در حد نوبل ولی برای آثار کودکان) برای سال 2026 شده است، تاکنون با آثار خلاقانهاش توانسته تصویر هنرمندانه و خلاقانهای از زندگی را به کودکان و نوجوانان و دیگر مردم جهان نشان بدهد. آثار او رنگ و بویی ملی و ایرانی دارند و همان احساس آشنایی را به آدم القا میکنند که روزهای مدرسه یا داستانهای کهن دوران بچگی به ما میدادهاند. همانقدر صمیمی، تفکربرانگیز و حتی خندهدار و پرکنایه. او در کتاب طنزهای توخالی زبانی سرخوشانه و کودکانه و حتی کوچه بازاری دارد و عمدا مرزهای طنز کودکانه و انتقاد اجتماعی را نادیده میگیرد چون که میداند هر سخن کز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند!
انتشارات کتاب دوک هم باعث و بانی منتشر شدن این کتاب بوده است.
کتاب طنزهای توخالی برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب مناسب نوجوانهای باهوش و حتی خسته است که میخواهند یک گوشه بنشینند و از جدی بودن زندگی فرار کنند.
در بخشی از کتاب طنزهای توخالی: یعنی صاف میزند توی خال میخوانیم
رستم اگر میرفت توی یک پیتزافروشی، میگفت: «گارسون، بده تا بزنیم.» یکی، دوتا، سهتا... سهتا پیتزا توی یک دست میگرفت؛ به همین خاطر به او رستم دستان میگفتند. به مشتریها لبخند میزد و میگفت: «کمی صبر کنید. اگر من سیر شدم، شاید به شما هم برسد.» هفتهشت تا که میزد، دوتا نوشابۀ خانواده سر میکشید؛ یکی سونآپ و دیگری کوکاکولا. تا اینجا خلافی توی کارش نبود. بعد از اینکه تا قطرۀ آخر را مینوشید، میگفت: «حالا دوسهتا آبمعدنی خانواده.» (البته خیلی هم اهل خانواده نبود و پسرش را با هزارتا دوزوکلک از پا درآورد.) یواش دست میکرد توی جیبش و قرصهای دوپینگی و ممنوعه را درمیآورد. ده مدل هم پودر خارجی داشت. فردا با افراسیاب مسابقه داشت و نمیخواست جلوی تورانیان ضایع شود. در یک لحظه...
ببخشید آقای نویسنده، رخش چهجور غذاهایی میخورد؟
رخش همیشه چهارنعل میرفت که مرغ و مسما بخوره، گردو و قیسی بخوره، پیتزای میگو بخوره. بعد چاق بشه، چله بشه تا رستم بیاد بپره رو کمرش. ای بابا، بگذارید ماجرای رستم را بگویم. این دیگر چه سؤالی است؟
ببخشید کمی تند شدم. ولی عزیزم، بهتان برنخورد، مگر خر و اسب چه میخورند؟ علف و یونجه و جو و از همین وِجها. فقط رستم چندتا پر پیتزا هم بهش میداد، چون توی خوان اول و دوم و سوم جانش را نجات داده بود. رستم خروپف میکرد و رخش اژدها میکشت و جفتپا میرفت توی حلق جادوگرها و آدمهای منفی شاهنامه. تا خوان سوم تا دلتان بخواهد از این پهلوانبازیها درمیآورد. (واقعاً بروید هفت خوان شاهنامه را بخوانید. الکی رستم معروف شده است. تا سهچهارتا خوان، رستم فقط چرت مرغوب میزده. باید اسم قهرمان را رخش مینوشتند. ابوالقاسم باید عنوان را مینوشت هفت خوان رخش. نه ببخشید «سه خوان رخش». تا جایی هم که من اطلاع دارم، از علف و جوهای دوپینگی هم استفاده نکرده بود.)
فهرست مطالب کتاب
کودکیهای بزرگان: حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی (یک)
سؤالات کنکوری: بخش عمومی
سایت جاننثاران قبله عالم
برنامههای جدید من در شورای مدرسه
سخنان بزرگان
اینور و آنور پل
خانۀ شخصی خورشیدخانم
شعر نو
کودکیهای بزرگان: سعدی شیرازی (دو)
دنیاهای موازی
شگردهای کثیف
داستان سرنوشتساز خفن
سؤالات کنکوری- بخش تخصصی: (آرایشی- تزیینی)
تکنیکهای روباه
کشتن سایه
نکتههای معلمکش
سرودها و ترانههایی برای مردان
در ستایش فرار و دررفتن و یواشکی یا فلنگ را بستن و...
دلایل محکم ضد جنگ
دعوای شلغم - باقلایی شاعران
کودکیهای بزرگان: حافظ شیرازی (سه)
شعری برای کلهپاچه
چو چاهورز نباشد تن من مباد
پیچش شعر در معده
فروش میراث پدربزرگ
قصههای من و بابام
یک مطلب کاملاً علمی
کودکیهای بزرگان: فریدالدین عطار نیشابوری (چهار)
فواید فقیربودن
فواید همسر بداخلاق
سخنانی مثل سخن بزرگان
پیشنهادات تپل
پشت پردۀ آقای باقی
آیین حالبههمزن کارمندی
تست هوش
کاش اختراع نمیکردی
وای، چی بپوشم؟
کنجکاو جذاب: داستانی در ژانر علمی- تخیلی
قافیۀ تخممرغی
ادبآموزی به شکل محترمانه
افسانههای محلی سرزمین چاچالک
حسرتالملوک
یک تولد به یاد همه ماندنی
کتابهای آیندۀ من
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب طنزهای توخالی: یعنی صاف میزند توی خال |
نویسنده | احمد اکبرپور |
ناشر چاپی | انتشارات کتاب دوک |
سال انتشار | ۱۴۰۴ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 162 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-218-466-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان طنز نوجوان |