معرفی و دانلود رایگان کتاب صوتی پانی و پنی
برای دانلود قانونی کتاب صوتی پانی و پنی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی پانی و پنی
داستانی آموزنده که مریم قمی بزرگی میکوشد در آن مفهوم اجازه گرفتن را برای استفاده از وسایل دیگران به کودکان آموزش دهد. در کتاب صوتی پانی و پنی داستان دو خرس مهربان را میشنوید که یک روز تصمیم میگیرند در جنگل گشتوگذاری داشته باشند. اما اتفاق وحشتناکی برای یکی از آنها رقم میخورد.
دربارهی کتاب صوتی پانی و پنی
مریم قمی بزرگی در کتاب صوتی پانی و پنی قصهای آموزنده تعریف میکند که در آن دو خرس مهربان شخصیتهای اصلی داستان هستند. آنها در جنگل زندگی میکنند و با ماهیگیری وقت خود را سپری میکنند. یک روز پانی و پنی تصمیم میگیرند با هم به جنگل بروند تا در آنجا بازی کنند اما اتفاقی عجیب باعث میشود پانی یکی از بزرگترین درسهای زندگیاش را بگیرد. او در جنگل درختی را میبیند که از تنهی آن یک کندوی پر از عسل آویخته است. پانی دست میبرد تا با هیجان و اشتیاق طعم شیرین عسل را بچشد که ناگهان اتفاق وحشتناکی میافتد. شما فکر میکنید آن اتفاق چیست؟
این داستان آموزنده سعی دارد مبانی آداب معاشرت و اجازه گرفتن را به کودکان بیاموزد. کتاب صوتی پانی و پنی به کوشش نشر صوتی کانون فرهنگی چوک تهیه و منتشر شده است و آن را با صدای خود نویسنده، مریم قمی بزرگی، میشنوید.
کتاب صوتی پانی و پنی برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب صوتی را برای کودکان 5 تا 7 سال پیشنهاد میکنیم.
در بخشی از کتاب صوتی پانی و پنی میشنویم
پانی یک قلاب ماهیگیری داشت که بیشتر روزها برای خودشان و دوستانش ماهی میگرفت. پنی هم آتش درست کردن و کباب کردن ماهیها را به عهده گرفته بود و آنها به خوبی و خوشی دور هم غذا میخوردند. روزی از روزها که پانی و پنی برای بازی کردن به بیرون کلبه آمدند، تصمیم گرفتند به وسط جنگل بروند تا حیوانات بیشتری را ببیند و با آنها دوست شوند. همانطور که بازیکنان میرفتند، پنی خسته شد و به درختی تکیه داد و خوابش برد. اما پانی با همان حالت بازیگوشی به راه خود ادامه داد...
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی پانی و پنی |
نویسنده | مریم قمی بزرگی |
راوی | مریم قمی بزرگی |
ناشر صوتی | خانه داستان چوک |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۴ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای داستان آموزنده کودک |
در این داستان: پانی و پنی دو دوست خیلی خوب با هم هستند آنها در کلبه چوبی کنار رودخانه زندگی میکردند، آنها برای بازی کردن هر روز از کلبه به بیرون میرفتند و غروب به کلبه باز میگشتند آنها دوستهای بسیار زیادی دارند، سنجاب، خرگوش، جوجه تیغی، که باهم روزهای خوبی را میگذراندند و با هم و بازی میکردند. پانی یک قلاب ماهی گیری داشت که بیشتر روزها برای خودشان دوستانش ماهی میگرفت. پنی هم آتش درست کردن و کباب کردن ماهی ها را به عهده گرفته بود و آنها به خوبی و خوشی کنار هم غذا میخوردند. روزی پانی و پنی برای بازی کردن از کلبهی چوبی به بیرون آمدند، تصمیم گرفتند به جنگل بروند تا حیوانات بیشتری را ببینند و با آنها دوست شوند همینطور که در خال بازی میرفتند پنی خوابش گرفت و همان جا زیر سایه درختی خوابید ولی اما پانی سر حال بود و اصلا خوابش نمیآمد و با همان حالت بازی گوشی به راه خود ادامه داد که ناگهان چشمش به کندو عسلی که روی درخت بود افتاد خیلی خوش حال شد و به طرف کندو دوید، پانی وقتی به درخت رسید و از خوشحالی بالا و پایین می پرید او به اطراف نگاهی انداخت وقتی دید کسی نیست دستش را به داخل کندو عسل برد اما ناگهان تمام زنبورهای عسل به پانی حمله کردند و پانی روی زمین افتاد و زنبورها شروع به نیش زدن پانی کردند از صدای نالهی پانی پنی از خواب بیدار شد و با سرعت به سوی او دوید این سر و صداها باعث شد که ملکهی زنبورها از لانهاش بیرون بیاید ملکه زمانی دید که زنبورها در حال نیش زدن پانی هستند دستور داد تا به لانهی شان برگردند، ملکه به سمت پانی رفت و به او گفت: من شما را میشناسم، شما خرس مهربانی هستی ولی باید بدانی نباید بدون اجازه دست به عسلهای ما بزنی و...