معرفی و دانلود کتاب صوتی هزار زمستان سرد

معرفی کتاب صوتی هزار زمستان سرد

کتاب صوتی هزار زمستان سرد در چهار فصل، به روایت زندگی زناشویی زوج‌های مختلفی می‌پردازد که هرکدام با مشکلاتی متنوع دست‌وپنجه نرم می‌کنند. مصطفی طباطبایی با قلم روانِ خود و شخصیت‌پردازی دقیق، در فرصت اندکی توانسته مخاطب را با جهان داستان‌ها همراه کند.

درباره‌ی کتاب صوتی هزار زمستان سرد

کتاب صوتی هزار زمستان سرد، شامل چهار داستان کوتاه ایرانی، به قلم مصطفی طباطبایی است. این داستان‌ها در چهار فصل به زندگی زوج‌های جوانی می‌پردازد که اغلب باهم اختلاف دارند و درگیر مسائل متفاوتی می‌شوند. «پنجره‌ی پشتی» اولین داستان از کتاب هزار زمستان سرد از زبان مردی روایت می‌شود که از رابطه‌ با سمیرا، همسرش، صحبت می‌کند. او مدام درگیر گذشته است و خاطرات را مرور می‌کند. بااینکه این‌دو در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند اما راوی بسیار دلتنگِ همسرش است و خود را از او بسیار دور می‌بیند. مرد در کارخانه‌ی بتن در نزدیکی ورامین کار می‌کند و زن نویسنده و مترجم چند مجله‌ی ادبی است. آن‌ها هشت سال است که زیر یک سقف رفته‌اند و در محله‌ی یوسف‌آباد تهران زندگی می‌کنند. گرچه زندگیشان را با عشق شروع کرده و خاطرات بسیار زیبایی داشته‌اند، اما این زندگی مشترک به جایی رسیده که زن و شوهر کمتر برای یکدیگر وقت می‌گذارند و کمتر احساساتشان برانگیخته می‌شود. راوی در تلاش است تا رابطه‌ی گذشته‌یشان را دوباره زنده کند و از نو عاشق همسر خویش شود. در این روایتِ یک‌طرفه از زبانِ مرد، دنیای شخصی و تنهایی او را از نزدیک به تماشا می‌نشینیم.

«شبی که فردایش صبح به خانه نیامد» داستان دیگری از مصطفی طباطبایی، زندگی یک زوج دیگر به نام مجید و یاسمن را روایت می‌کند. این بار داستان از زبان سوم شخص بیان می‌شود. زندگی این زوج نیز دچار یک حفره‌ی عاطفی و شکافی عمیق شده که آن‌ها را از یکدیگر دور کرده؛ تاآنجاکه مجید به همسر خود ظن می‌برد. او برای آنکه بفهمد یاسمن در حال خیانت به اوست یا نه، همسرش را تعقیب می‌کند!

دو داستان دیگر این کتاب، «سی ‌سالگی» و «بلک باکس» نام دارند که روایتگر زندگی شخصیت‌های دیگری هستند. کتاب صوتی هزار زمستان سرد را نشر ورجاوند به چاپ رسانده و نشر دیجیتال موج کتاب با صدای گرم امید شکوری‌نیا آن را صوتی کرده است.

کتاب صوتی هزار زمستان سرد برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی این کتاب به دوست‌داران داستان‌های فارسی پیشنهاد می‌شود.

در بخشی از کتاب صوتی هزار زمستان سرد می‌شنویم

خوابیده‌م روی تخت و نمی‌دونم چه وقت از روزه. اتاق از نور خورشید می‌درخشه. نمی‌خوام چشمامو باز کنم. زنم توی اتاقه، هیچ حرفی نمی‌زنه ولی می‌تونم احساسش کنم. می‌خواد یه‌جوری از خواب بیدارم کنه، یا می‌دونه بیدارم و می‌خواد یه‌طوری از جا بلندم کنه، عادتاشو می‌شناسم. کم‌کم داره از کوره درمی‌ره. باز می‌خواد باهام لجبازی کنه و همچنان هیچ حرفی نمی‌زنه. صدای کاغذهای بی‌شمارِ روی میزم که این‌طرف و اون‌طرفشون می‌کنه داره روی اعصابم خط می‌کشه. همیشه گیرش به یادداشت‌های به‌دردنخور من بوده. اهمیتی نمی‌دم. پرده رو تکون می‌ده و نور خورشید رو مستقیم هدایت می‌کنه توی چشمام.

فهرست مطالب کتاب صوتی