معرفی و دانلود کتاب صوتی سوگ مادر

معرفی کتاب صوتی سوگ مادر

شاهرخ مسکوب، نویسنده‌ی شهیر ایرانی، در کتاب صوتی سوگ مادر خاطرات روزهای تلخ بیماری مادرش، عصمت مسکوب، و اندوه سنگین از دست دادن او را ثبت کرده است. او از خلال یادداشت‌های روزانه‌اش خاطرات مادرش را مرور نموده، شخصی‌ترین و لطیف‌ترین احساساتش را افشا می‌کند و رنج عمیق فقدان عزیزش را به تصویر می‌کشد.

درباره‌ی کتاب صوتی سوگ مادر

هر صبح که از خواب بیدار می‌شد، جای خالی مادرش را پشت سماور می‌دید. مادرش زمین و آسمان او بود و خودش گیاهی که ریشه‌هایش به مادر می‌رسید و از او سیراب می‌شد، اما حالا برایش به هزاران جای خالی در نقاط مختلف خانه بدل شده بود و او تسکینی نمی‌دید جز نوشتن. از شاهرخ مسکوب می‌گوییم و یادداشت‌های او از عشق و داغ مادرش که در کتاب صوتی سوگ مادر گردآوری شده است.

کتاب صوتی سوگ مادر در برگیرنده‌ی یادداشت‌های روزانه‌ی شاهرخ مسکوب است که مزین به نثر زیبای او، از روزهای بیماری و سکته‌ی قلبی مادرش آغاز می‌شود و تا روزهای از دست دادن او ادامه می‌یابد. این یادداشت‌ها از اضطراب جدایی در کنار بستر بیماری مادر می‌گوید و پس از آنکه ترس بزرگ مرگ به واقعیت بدل می‌شود، شرح دلتنگی‌های مسکوب را پیش چشم ما می‌گذارد.

مسکوب در کتاب صوتی سوگ مادر با نثری ساده و صمیمی از هزار آشوبی می‌گوید که در نبود مادر در دلش می‌سوزد و عشق عمیقی را که به مادرش دارد، به تصویر می‌کشد. رنج فقدان مادرش آنقدر برای او عظیم و هولناک است که در خواب او را می‌بیند و در بیداری لحظه‌ای از یادش غافل نمی‌ماند. رویارویی او با سوگواری و داغ مادر آنقدر صادقانه است و رابطه‌ی او با مادرش آنقدر زیبا و پر از مهر که بی‌واسطه بر دل می‌نشیند. او در میان سطرها و واژه‌ها با مرگ مواجه می‌شود، با آن دست و پنجه نرم می‌کند و در عین اینکه میل به زنده نگاه داشتن یاد مادر مهربانش دارد، از فکر مرگ خلاصی می‌خواهد و تسلایی برای قلب داغدار خود می‌جوید.

بد نیست اشاره کنیم که یادداشت‌های او مجالی است برای آشنایی با زندگی و روحیات این نویسنده‌ی برجسته. این یادداشت‌ها همچنین شرایط خانوادگی او را وصف می‌کند و دغدغه‌های فکری و اعتقاداتش را برای ما روشن می‌سازد. از دیگر نکات مهم آن نیز شرح اوضاع و احوال زمانه از دریچه‌ی چشم حساس اوست.

شاهرخ مسکوب، نویسنده، مترجم و پژوهشگر برجسته‌ی ایرانی، در سال 1304 در شهر بابل متولد شد و در تهران زندگی کرد. پدر و برادرش را در نوجوانی از دست داده و در کنار مادر و خواهرهایش بزرگ شد. در مقدمه‌ی کتاب صوتی سوگ مادر آمده است زمانی که مسکوب پس از کودتای 28 مرداد سال 1332 دستگیر شد، یاد مادرش و رفیقش، مرتضی کیوان بود که او را در زندان مقاوم نگاه می‌داشت. ناگفته نماند که مادرش، عصمت مسکوب، در سال 1343 و در اثر سکته‌ی قلبی درگذشت، اما تاثیرات انکارناپذیر و چشمگیری بر شخصیت پسرش بر جای گذاشت.

شاهرخ مکسوب در زمره‌ی اولین جستارنویس‌های فارسی‌زبان قرار دارد و یادداشت‌های روزانه‌اش نمونه‌ی زیباترین نثرهای فارسی در میان خاطرات و خودزندگینامه‌نوشت‌های ایرانی به حساب می‌آید. او همچنین آثار مهمی از ادبیات کلاسیک و مدرن جهان را به فارسی ترجمه نموده است که از آن جمله می‌توان به «افسانه‌های تبای» و «خوشه‌های خشم» اشاره کرد. در ادبیات فارسی نیز کتاب‌های شاخصی از خود بر جای گذاشته و پژوهش‌هایی که پیرامون شاهنامه قلم زده است، از مهم‌ترین آثار این حوزه به شمار می‌روند.

گفتنی است که حسن کامشاد، دوست و همراه او، وظیفه‌ی جمع آوری و تدوین خاطرات او را بر عهده گرفته که حاصل آن کتاب صوتی سوگ مادر است. این کتاب با همکاری نشر نی و نشر صوتی آوانامه به انتشار رسیده و شما آن را با صدای مهدی صفری و ایمان رئیسی می‌شنوید.

کتاب صوتی سوگ مادر برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب صوتی سوگ مادر را به تمامی کسانی که سوگ عزیزی را تجربه کرده‌اند، پیشنهاد می‌کنیم. همچنین اگر به کتاب‌های خاطرات و یادداشت‌های روزانه‌ی هنرمندان علاقه دارید، این کتاب را از دست ندهید.

در بخشی از کتاب صوتی سوگ مادر می‌شنویم

من باید با این تنهایی خو کنم. هرگز از خود نپرسیده‌ام که آیا باید زندگی کرد یا نه. گیاه باید بروید، چون گیاه است و جز نمو چیز دیگری نیست. از این بابت من مردی ابتدایی و غریزی هستم. همیشه از خود پرسیده‌ام که چگونه باید زیست، اما خود زیستن سوال ندارد. باید زیست چون باید زیست. اکنون دوران دیگریست و زمانه بازی دیگری کرده است. باید با آن بسازم. عمری مثل درختی در تن و جان مادرم ریشه کرده بودم. امروز ریشه‌های من برکنده شده و شرایط اقلیمی این درخت به کلی دگرگون شده است. خاک دیگریست و آب و هوای دیگری. دلی به پهنای دریا می‌خواهم تا هر غمی را در آن غرق کنم و خود جهانی باشم تا نیش زهرناک تنهایی در من اثر نکند. به پهلوان پنبه‌هایی که رجزهای مفت می‌خوانند، بی‌شباهت نیستم؛ حسین کرد شبستری و امیرارسلان رومی. لابد باید به لشکر غم بگویم: ‌ای سیاهی، کیستی؟ حالا مادرت را به عزایت می‌نشانم!

در زندگی لحظاتی هست که آدم می‌بیند بنای عمرش یکباره فرو می‌ریزد. مثل خانه‌های مقوایی کودکان که با تلنگری هوار می‌شود. آدم به کمرگاه کوه نرسیده، باید برگردد و مثل سیزیف راه رفته را از سر بگیرد. در سال 36 وقتی که از زندان بیرون آمدم، چنین حالی داشتم. زندگی خصوصی و اجتماعی‌ام تباه شده بود. به خود هشدار دادم که ننه من غریبم و چسناله‌های زار هیچ دردی دوا نمی‌کند. از سر گرفتم. حالا هم باید از سر بگیرم.

فهرست مطالب کتاب صوتی