معرفی و دانلود کتاب شاباجی
برای دانلود قانونی کتاب شاباجی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب شاباجی
کتاب شاباجی مجموعهای از داستانهای کوتاه با مضامین اجتماعی و خانوادگی، به قلم میلاد رضوانفرد است که نثری روان و ساده دارند و شما را تا پایان با خود همراه میکنند.
کتاب شاباچی برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به داستانهای کوتاه ایرانی علاقهمند هستید، این کتاب برای شماست.
در بخشی از کتاب شاباجی میخوانیم:
من به علت از دست دادن مادرم در دوران کودکی همیشه علاقهی زیادی به زنان سالمند داشتم و این خلاء روحی خود را با سرکشی به خانهی سالمندان و همصحبتی با آنان پر میکردم. در یکی از بازدیدهای خود با خانم باشخصیتی آشنا شدم که همیشه کتابی برای مطالعه در دست داشت. مدیر آسایشگاه که از دوستانم بود میگفت با پای خودش به اینجا آمده. دخترانش خارج از کشور هستند گاهگاهی به دیدنش میآیند، چند روزی او را به هتل محل اقامتشان میبرند بعد از بازگشت آنها، دوباره به اینجا میآید.
یک کشش ناشناخته وادارم کرد که بیشتر با او آشنا شوم، از مدیر آسایشگاه که دوستم بود خواهش کردم ترتیبی بدهد و مرا به او معرفی کند. او از آشنایی با من اظهار خوشوقتی کرد و لبخند گرم و دوستانهای زد؛ از سن خود جوانتر به نظر میرسید، موهای قهوهایش که چند تار سفید در آن دیده میشد از زیر روسری سبز خوشرنگش بیرون زده بود، یک انگشتری گرانقیمت قدیمی در دست داشت که میگفت یادگار شوهرش است، وقتی میخندید چروکهای زیرچشمش بیشتر میشد در رفتار و گفتارش وقاری نهفته بود که به ابهتش میافزود. چند بار که به دیدنش رفتم حس آشنایی و نزدیکی خاصی به او پیدا کردم. کمکم جای مادر نداشتهام را برایم پر کرد. در ضمن دیدارهایمان قصههایی از دوران رضاشاه و کودکیاش تعریف میکرد که برایم جالب بود. یک روز که وقت بیشتری داشتم از او خواستم که خاطراتش را برایم بگوید از من قول گرفت که بنویسم و چاپشان کنم من هم سر قولم ماندم.
پدرم سراپا خاکآلود از ده برگشت. هفتهای دو سه بار برای سرکشی به مزارعش و باغهای میوه به روستایی که شش کیلومتری شهرمان بود میرفت؛ وقتی برمیگشت هیچکداممان جرأت نزدیک شدن به او را نداشتیم، میدانستیم که اگر جلوی چشمش ظاهر شویم آمادهی منفجر شدن است. بیچاره مادر همیشه سپر بلا میشد، جلو میرفت لباسهای خاکآلودش را میگرفت. اگر تابستان بود ددهباجی سریع برایش شربت درست میکرد، اما زمستانها اگر چای حاضر نبود فریادش به آسمان میرفت؛ اینجور مواقع من و سه خواهر و دو برادرم توی اتاق پایین پشت رختخوابها پنهان شده گوشهایمان را میگرفتیم و از ترس میلرزیدیم.
فهرست مطالب کتاب
شاباجی خانم
خالو عباس
آمنه
خانهی سالمندان
سادات خانم
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب شاباجی |
نویسنده | میلاد رضوان فرد |
ناشر چاپی | انتشارات نسل روشن |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 48 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-247196-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |