معرفی و دانلود کتاب سلاخ
برای دانلود قانونی کتاب سلاخ و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب سلاخ
یک مامور افبیآی، یک نویسندهی ناموفق داستانهای جنایی و یک پزشک کالبدشکافی، در کتاب سلاخ بازیچهی دست هیولایی باهوش و بیرحم شدهاند تا در بازی مرگباری شرکت کنند که زمین بازی آن زندگی شخصیشان است. استفان مارشان، نویسندهی فرانسوی این داستان، با مهارتی استادانه سلاخی را بهسراغ روح و روان شخصیتهایش و همچنین مخاطبان این کتاب میفرستد تا آنها را در کابوسی بیانتها غرق کند. این کتاب نفسگیر که از همان صفحات ابتدایی چنگالهایش را در ذهنتان فرو میکند، برندهی جایزه رمان پلیسی - جنایی لنس شده است.
دربارهی کتاب سلاخ
لحظاتی که پیش از مرگ سراغمان میآید، میتوانند به اندازهی سقوط آزاد از ارتفاع دویستمتری کش پیدا کند. شاید در همین لحظهی کشدار معمای داستان را حل کرده باشیم اما رشتهی افکارمان با متلاشیشدن جمجمهمان روی آسفالت برای همیشه پاره شود. جهانی که در کتاب سلاخ (Maelstrom) پیش رویمان میبینیم، تمام عناصری را که در یک رمان پلیسی روانشناختی به دنبالش هستیم، یکجا جمع کرده است؛ قاتلی باهوش که از ابتدا قدرت ماجرا را در دستان خودش گرفته است و با بازی دادن دکستر بوردن، مامور اف بی آی، هارولد ایروینگ، نویسندهای جویای نام اما ناامید و فرانی چاپمن یک پزشک قانونی میخواهد از نمایشی جنونآسا لذت ببرد. در ظاهر بهنظر میرسد هیچ ارتباط خاصی بین این افراد وجود ندارد اما استفان مارشان (Stephane Marchand) نویسندهی این کتاب، داستانی پیشبینیناپذیر پیش رویمان گذاشته است که میتواند هر آن بر شدت هیجانمان بیفزاید. همین قلم باعث شده است که بتواند جایزهی رمان پلیسی جنایی لَنس را با خود به خانه ببرد.
پشت آن چشمهای تیره و یخی که میتوان در آنها خشونت، درد و استقامت را دید، چه میگذرد؟ سلاخ قاتلی حرفهای است که پیش از آنکه پیدایش کنند، خودش را، با قاطعیتی بیرحمانه، به آنهایی که به دنبال حل معماهایش هستند، معرفی میکند. هر چقدر تحقیقات حلکنندگان پرونده بیشتر جلو میرود، آنها را بیشتر در درون دنیای فردی آنها و ذهنهایشان فرو میکشد و از سوی دیگر قتلهایی را از فیلادلفیا تا سانفرانسیکو با برنامهریزی دقیق مرتکب میشود که هیچ ارتباط واضحی بین قربانیان آن وجود ندارد اما، تمام آنها از الگوهای خاص و از پیش تعیینشدهای تبعیت میکنند که نشاندهندهی خشونت بیحد و مرز، بیرحمی و در عین حال ذکاوت قاتل آن دارد.
کتاب سلاخ تنها مربوط به حل کردن یک پروندهی جنایی نیست، بلکه زمانی همهچیز پیچیدهتر میشود که متوجه میشویم هر کدام از شخصیتهای داستان چیزهای جالبتوجهی برای پنهانکردن دارند و هر چه قدر که تحقیقات این سه نفر جلوتر میرود، آنها به طرزی ناامیدکننده میبینند که قاتل نه تنها از آنها جلوتر است، بلکه آنقدر از زندگی درونی آنها آگاهی دارد که هر کدامشان را با حقیقتی تکاندهنده و وحشتی غیرقابل تصور روبهرو میکند. سلاخ گرچه زمانی که در مغازهی قصابیاش است، ظاهری آرام دارد و بهنظر آدمی عادی میآید اما در واقع کسی است که فراتر از تصورات انسانی در سایهها، کنترل اوضاع را به دست خود گرفته است.
استفان مارشان، در این کتاب قلمی پرکشش و مهیج را به صحنه آورده است، اتفاقاتی که پیشبینیکردن آنها به سختی امکانپذیر است و نحوهی روایت سینماگونهی او، باعث شده است تا از همان ابتدا نتوانید به راحتی از خواندن آن دست بکشید. او صرفا مخاطب خودش را با یک پروندهی جنایی مواجه نمیکند، بلکه او را به تاملی روانشناختی در عمیقترین و سیاهترین لایههای شخصیتهای داستانیاش دعوت میکند تا به او تلنگر بزند؛ گاهی بزرگترین هیولاها نه در تاریکی بیرون، که در درون ما خود را پنهان کردهاند.
کتاب سلاخ را میتوانید با ترجمهی آریا نوری در نشر شبنا بخوانید.
کتاب سلاخ برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای تمام دوستداران کتابهای جنایی، معمایی مناسب است. البته محتوای آن برای افراد زیر شانزده سال توصیه نمیشود و افرادی که روحیهای حساس دارند، بهتر است محتاطانه به این کتاب نزدیک شوند. صحنههای نفسگیر و خشونتآمیز این کتاب ممکن است شما را تا مدتها درگیر خودش کند.
در بخشی از کتاب سلاخ میخوانیم
سلاخ دور میز بازی، کارت گذاشته بود. روی هر کارت اسم شهرهایی که هرکدامشان از آن آمده بودند نوشته شده بود. درست مثل میزهای عروسی: واشنگتن، دنور، لاسوگاس و سندیگو.
سلاخ به این شکل آنها را نامگذاری کرده بود. از روز قبل، خبری از لسآنجلس یا همان رابرت گالوی نبود. از میان چهار نفر باقیمانده، دنور بیشترین شانس را داشت. به نظر میرسید توانایی بسیار بالایی در فریب دادن رقبایش داشت. واشنگتن هم خوب بازی میکرد و توانسته بود فاصلهی خود را با سایرین حفظ کند. سندیگو هم از استعداد خود بهعنوان سازندهی پل استفاده میکرد تا کارتهای بازی را تحلیل کند و فقط وقتی بازی میکرد که تحلیلهای دقیق ریاضی به او این اجازه را میداد. او که مغزی مثل کامپیوتر داشت، با انجام محاسبات دقیق، خود را در شرایط پیروزی قرار میداد. لقب بازندهی بازی به لاسوگاس میرسید و میشد او را جانشین مناسبی برای لسآنجلس در نظر گرفت. نوعی بازی کردن که متخصصان آن را بیشتر شبیه به خودکشی میدانستند. او چند دست قبل برای آخرین بار از ژتونهای ذخیرهاش استفاده کرده بود. در دست جدید هم بخش قابلتوجهی از ژتونهایش را از دست داده بود.
دائم حالت تهوع میگرفت، مشکل پروستاتش باعث میشد نتواند مثل بقیه بازی کند، تیک عصبی داشت و دائم به چهار گوشهی زندانشان نگاه میکرد. به دوربینهایی نگاه میکرد که مشغول ضبط بازی بودند. احساس میکرد سلاخ دارد تماشایش میکند و آماده بود تا بلافاصله پس از اتمام بازی به سراغش بیاید و او را برای سرنوشت شومش ببرد. در آن شرایط حاضر بود هر کاری که میتواند بکند، ولی نبازد. تمرکز کردن برایش حسابی دشوار شده بود. نباید اجازه میداد چیزی حواسش را پرت کند. صدای یک موسیقی که بیوقفه تکرار میشد دائم به گوششان میرسید. سلاخ فقط و فقط یک آهنگ را پخش میکرد و همین هم عذابشان را بیشتر کرده بود. ولی آنها از مرز جنون و ترس عبور کرده بودند. تمام حواسشان متوجه بازی پوکر بود. بازیای که باید فقط و فقط به آن فکر میکردند تا بتوانند زمان بخرند.
این تنها کاری بود که میتوانستند بکنند.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب سلاخ |
نویسنده | استفان مارشان |
مترجم | آریا نوری |
ناشر چاپی | انتشارات شبنا |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 300 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-90828-1-2 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان جنایی و معمایی خارجی، کتابهای داستان و رمان روانشناسی خارجی |