معرفی و دانلود کتاب سرنوشت پاییزی
برای دانلود قانونی کتاب سرنوشت پاییزی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب سرنوشت پاییزی
کتاب سرنوشت پاییزی، رمانی به قلم نویسندهی ایرانی، مژگان مکاریان و محصولی از انتشارات طلایه است. داستان این کتاب دربارهی یک زن جوان است که اینروزها به بحران عاطفی سختی دچار شده. او در حین مرور خاطرات گذشتهی خود، نگاهی به آلبوم سالهای دبیرستانش میاندازد و مخاطب را به تماشای روزهای نخستین عشق خام و پرسوزوگذار خود دعوت میکند.
دربارهی کتاب سرنوشت پاییزی
عشق، نفرت، خیانت و تقلا برای شروع دوباره، همواره از جذابترین سوژههای روایی در رمان و داستانهای بلند هستند. کتاب سرنوشت پاییزی، نوشتهی مژگان مکاریان رمانی با پیرنگ عاشقانه و دربارهی زندگی عاطفی پرفرازونشیب یک زن است؛ زنی که اینروزها حالوهوای سختی را پشت سر میگذارد و از غم یک خیانت نابخشودنی، گریزی به صندوق خاطرات و آلبوم عکسهای قدیمی خود میزند. تماشای عکسهای پرشوروشوق جوانی، قهرمان داستان سرنوشت پاییزی را به گذشته پرتاب میکند، و در ادامه روایت داستان از زبان خود او جاری میشود.
کتاب سرنوشت پاییزی داستانی روان با ماجرایی ملموس و آشناست. مژگان مکاریان قلم صمیمی و گرمی دارد و داستان خود را بهدور از هر پیچیدگی کلامی بیان میکند. روایت از زبان اول شخص و همچنین توجه به جزئیات روزمره و ظرایف احساسی از دیگر نکاتیست که این کتاب را به داستانی پرکشش و خوشخوان تبدیل کرده. ماجرای کتاب سرنوشت پاییزی، ماجرایی مشترک میان بسیاری از دختران و زنان است؛ داستانی که مرور آن میتواند احساسات ناب و عواطف عمیقی را در خواننده زنده کند و اوقات مطالعهی لذتبخشی برای او بسازد. این رمان با تلاش و کوشش انتشارات طلایه به دست مخاطبان داستانهای ایرانی میرسد.
کتاب سرنوشت پاییزی برای چه کسانی مناسب است؟
خواندن این داستان را به علاقهمندان رمانهای ایرانی، با روایت زنانه و پیرنگی عاشقانه پیشنهاد میکنیم.
در بخشی از کتاب سرنوشت پاییزی میخوانیم
نه خدایا، اصلاً چرا این پسره آنقدر برام مهم شده؟ اصلاً اون کیه؟ به من چه ربطی داره که اون دختر کیه، چه رابطه و نسبتی با مهران داره؟ یا چرا همراه مهران رفت؟ اصلاً دلم نمیخواهد راجع بهش فکر کنم.
در این افکار بودم که با صدای جیغ سیاوش به خودم آمدم. نگاهی به مهرسا انداختم و گفتم: چی شده؟ مهرسا که سعی میکرد سیاوش را آرام کند گفت: هیچی، میخواد بره جلو، پیش شهاب بشینه. با بیحوصلگی گفتم: خوب بذار بره. مهرسا که دستهای سیاوش را محکم گرفته بود، گفت: نمیشه، جای اون دو نفر هم تنگه. به چهرهی سیاوش نگاه کردم طفلکی چه تلاشی میکرد تا بتونه دستش را از دست مهرسا جدا کنه، وقتی میدید تلاش بیفایده است جیغ میکشید و به صندلی ماشین لگد میزد. از رفتارش خندهام گرفت و دلم به حالش سوخت.
از تلاش زیاد خیس عرق شده بود تا حدی که موهای صاف و بلندش به صورتش چسبیده بود و چهرهاش را با نمکتر کرده بود. لبخندی زدم و دستم را به سمت صورت شیرین و با نمکش دراز کردم و گفتم: میخواهی بیای رو پای خاله، کنار پنجره بشینی و بیببیب ماشینها را نگاه کنی؟ او لبخند شیرینش را نثارم کرد و خودش را در آغوشم انداخت. مهرسا که از تَقلای سیاوش حسابی خسته شده بود گفت: اذیت میشی مهشید جان، بذار همین جا بشینه. درحالیکه سیاوش را روی پاهایم جابه جا میکردم، گفتم: نه، من راحتم.
به چهرهی مهرسا نگاه کردم، چقدر آرامش صورت و لبخند قشنگش را دوست داشتم. به او حسادت میکردم، به اینکه اون چقدر پاک و مهربانه و بدون ذرهای حسادت قلب پر از مهر و بدون کینه داره، و چقدر آرام و متینه، درست شبیه مادر.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب سرنوشت پاییزی |
نویسنده | مژگان مکاریان |
ناشر چاپی | انتشارات طلایه |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 271 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-7602-06-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |