معرفی و دانلود کتاب سرزمین عسل

معرفی کتاب سرزمین عسل

کتاب سرزمین عسل نوشته‌ی رشاد ابوشاور، در قالب رمانی مستند به چگونگی پدید آمدن جنبش صهیونیسم و شیوه‌های رهبران آن می‌پردازد.

منظور از سرزمین عسل (أرض العسل) همان فلسطین است که به اعتقاد صهیونیست‌ها خداوند به آن‌ها وعده‌اش می‌دهد. به طور کلی این سرزمین برای فلسطینیان و عرب‌ها به مثابه آینده، سرنوشت و کرامت است. این رمان یادآور بریتانیای بزرگ است که فلسطین را تحت حمایت خود قرار داد و بار جنایتی را که به صهیونیست‌ها قدرت داد تا سرزمین فلسطین را به اشغال در آورند و ملتش را آواره کنند؛ بر دوش کشید.

رشاد ابو شاور، نویسنده و رمان‌نویس مشهور فلسطینی این رمان را در سال 1973 میلادی به زبان عربی نگاشته و در آن از اسناد بسیاری استفاده کرده است تا تک‌تک جوانان فلسطین و عرب نسبت به دشمنان خود شناخت پیدا کنند. شخصیت‌ها در این اثر ساختگی هستند و داستان به طور کامل مبتنی بر اسناد نمی‌باشد.

صهیونیسم به جنبشی اطلاق می‌شود که خواهان مهاجرت و بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین و تشکیل دولت یهود می‌باشد.

در بخشی از کتاب سرزمین عسل می‌خوانیم:

وایزمن شب و روز کار می‌کرد بین دانشجویان به وسیله برخی دانشجویان یهود، بین زنان به وسیله همسرش و بین رهبران بریتانیا با استفاده از گروهی از یهودیان صهیونیست که به اندیشه صهیونیسم ایمان داشتند مانند (هربرت صموئیل). صموئیل تمام وقت در لندن فعالیت می‌کرد و اندیشه صهیونیسم و ائتلاف صهیونیستی بریتانیایی را تبلیغ و نشریه‌ها را توزیع می‌کرد. او همچنین دو یادداشت نوشت و بین بزرگ‌ترین مقامات بریتانیا پخش کرد و آن‌ها را به شخص پادشاه فرستاد. ماشین تکان می‌خورد و بدن وایزمن نیز در صندلی پشت می‌لرزید. به خوبی به جوانب مختلف و همه چیز فکر می‌کرد. احساس شادی در قلب و روحش در جریان بود زیرا جریان امور را به نفع صهیونیست و نتیجه جنگ را به نفع آن دو می‌دید.
هوا بهاری بود و باران اندک می‌بارید، سرخوشی و نشاط در چهره وایزمن پیدا بود و او برای نشستی با سوکولوف و صهیونیست‌های لندن به آن جا می‌رفت.
افکار در سرش در تلاطم بودند و او طبق معمول با خودش حرف می‌زد و با صدای بلند فکر می‌کرد که باعث شد راننده از او بپرسد:
- آیا با من صحبت می‌کنید؟
وایزمن گفت:
- آه، نه هوا امروز دل‌انگیز است.
سپس سؤال کرد:
- نظرت درباره یهودیان چیه؟
راننده در آینه زل زد و به چهره وایزمن را نگاه کرد.
فکر کرد که این آقا چه می‌خواهد؟ راننده هنگامی که دید سکوت طولانی شده، جواب داد:
- واقعیت اینکه این سؤال در خصوص همسایه‌های یهود ما به ذهنم خطور نکرده بود، ما با هم دوست هستیم و در اعیاد از یکدیگر دید و بازدید می‌کنیم و با هم اختلاف نداریم. مهم اینه که آن‌ها در امور کشور ما دخالت نمی‌کنند.