معرفی و دانلود کتاب رویای رویا
برای دانلود قانونی کتاب رویای رویا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب رویای رویا
کتاب رویای رویا به قلم سید محمد حسینی، داستان زندگی دختری به نام رویا را به تصویر میکشد که مشکلات مختلف سخت و گاهاً جذابی را با تمام اشتباهات و ضعیف بودنش پشت سر میگذارد و به آینده امیدوار است.
رویا دختری است که در تلاطم زندگی قصد دارد طعم گس و تلخ سرنوشت را به شیرینی برگرداند و از این مسیر پر از پستی و بلندی مسیری هموار برای خود بسازد.
این حکایت از اولین روز دانشجویی رویا شروع شده و بیشتر از زبان خودش نقل میشود. دختری جوان و ساده که از روستا بدون هیچ تجربهای برای تحصیل به شهر آمده و درگیر هیاهوی زندگی میشود. دختری که با محیط بیرون از خانه آشنایی زیادی ندارد و همین او را عاجزتر و ضعیفتر میکند. ولی در زندگی مشکلات و پیشآمدهایش طوری پشت سر هم چیده میشوند که از او شخصیت دیگری میسازند و او را مجبور به تبعیت از زمان حال میکنند.
زندگی رویا شاید میتواند عادی و مثل زندگی هر یک از شما باشد. شاید هم مشکلاتش و طرز مقابلهاش با آنها برایتان جالب و دوست داشتنی و گاهاً تلخ و دل آزار باشد.
سید محمد حسینی نوشتن از زبان دختری همچون رویا را سختترین و جذابترین چالش زندگیاش میداند. درک کردن او و به قلم آوردن زندگیاش از یک طرف، از طرفی هم داشتن ریزبینیها، حساسیتها و نقطهسنجیهای دخترانهاش میتوانست برای پسری که میخواست از او نقل کند یکی از سختترین انتخابها برای نوشتن باشد.
در بخشی از کتاب رویای رویا میخوانیم:
چند روزی بعد از خاکسپاری بود که جامهدان کهنۀ مادرم را باز کردم. عکسی از مادرم داخلش بود که رویش را خاک گرفته بود. برداشتم و خاکش را گرفتم و محکم آن را در سینهام فشردم. اشک چشمانم در اختیار خودم نبود. به او گله میکردم که ما را تنها گذاشته بود. بعد هم از او عذرخواهی میکردم. امانتدار خوبی برایش نبودم و امین را از دست دادم.
در حال و هوای خودم بودم که صدایی از راه پله شنیدم. کسی انگار آرام آرام پایین میآمد و به در نزدیک میشد. سپس چند ضربه به زیر در زده شد. عکس مادرم را روی فرش گذاشتم و به طرف در رفتم. پیر زن صاحب خانه بود که با عصایش به در میزد. در را که باز کردم داخل آمد و نشست. نفس نفس میزد انگار چندین طبقه پلهها را دویده باشد. کمی که نشست و نفسی تازه کرد، آغوشش را به رویم باز کرد.
نمیدانستم باید چه کنم. مثل اینکه از او میترسیدم. نزدیک شدم و مقابلش نشستم. خودم را به آغوشش نزدیک کردم. صورتم را به سینهاش فشرد. انگار دیگر خبری از آن پیرزن غرغرو و تلخ دماغ و بد اخلاق نبود. باورم نمیشد با آن اخلاقی که او داشت، بتواند گریه کند. دستش را که به موهایم میکشید با خود میگفتم پشت این ظاهر تلخ و غمگین چه قلب نرم و مهربانی میتواند باشد.
برایش چای آوردم. از زندگیش برایم میگفت. از این که هم سن و سال من بود که پدرش را از دست داده بود و مادرش زن مردی دیگر شده بود. ناپدریاش هم برای اینکه از دستش راحت شود، او را زن مردی کرده بودند که هجده سال از او بزرگتر بوده و هیچ درکی از عشق و دوست داشتن دختری در سن و سال او نداشته. یک راننده تریلی که همیشه صبح تا شب سر کار بوده و فقط برای ارضای خودش چند روز یکبار به او سر میزده و او را میدیده.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب رویای رویا |
نویسنده | سید محمد حسینی |
ناشر چاپی | انتشارات آفتاب گیتی |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 156 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-245-069-4 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |