معرفی و دانلود کتاب روزگار ارغوانی - جلد سوم: من تنها
برای دانلود قانونی کتاب روزگار ارغوانی - جلد سوم: من تنها و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب روزگار ارغوانی - جلد سوم: من تنها
کتاب روزگار ارغوانی - جلد سوم: من تنها به قلم ریحانه ابدی و مینا خلیلی تیرانداز رمانی احساسی و زیبا است که ماجرایی عاشقانه را به تصویر میکشد. بیشتر اتفاقات این کتاب پیرامون شخصیتی سرشار از حس انتقام رخ میدهد که در جلد قبلی این مجموعه با او آشنا شدید.
کتاب روزگار ارغوانی - جلد سوم: من تنها مناسب چه کسانی است؟
اگر به خواندن رمانهای عاشقانه ایرانی به قلم نویسندگان جوان علاقه دارید، مطالعه این کتاب به شما پیشنهاد میشود.
در بخشی از کتاب روزگار ارغوانی - جلد سوم: من تنها میخوانیم:
مقابل بیمارستان، بهروز با نگرانی و اضطراب، همراه فریبا از بین جمعیت جلوی بیمارستان عبور کرد. سروصدا زیاد بود. پشت سرشون سلحشور و ثریا میومدند. همگی وارد بیمارستان شدند. بهروز بهطرف پذیرش رفت.
نفسنفسزنان از مسئول پذیرش پرسید: ((ببخشید خانم ارغوان زرگر رو کجا بردن؟))
خانم مسئول پذیرش گفت: ((همون خانم بارداری که چند دقیقه پیش آوردن؟))
بهروز: ((بله بله! کجا بردنشون؟))
مسئول دفترشو باز کرد. درحال بررسی لیست بیمارها بود.
سرش پایین بود و گفت: ((شما همسرشون هستید؟))
بهروز: ((بله.))
مسئول سرشو بلند کرد.
به انتهای سالن اشاره کرد و گفت: ((بفرمایید اتاق یکی مونده به آخر، دست چپ.))
همگی راه افتادند که مسئول گفت: ((نمیتونید برید تو. دکتر داره معاینه اشون میکنه. لطف کنید پشت در منتظر باشید.))
اونا هم تأیید کردند و بهطرف اتاق رفتند. وقتی به اتاق رسیدند. ثریا و سلحشور روی صندلیهای رو به روی اتاق نشستند. بهروز با اضطراب و نگرانی قدم میزد. فریبا هم درحالیکه نگاهش به بهروز بود، به دیوار تکیه داد. همزمان دکتر از اتاق بیرون اومد و در رو آروم بست. اول بهروز بهطرفش رفت. بعد بقیه بهطرف دکتر رفتند. دکتر روشو برگردوند که با بهروز، فریبا، سلحشور و ثریا پشت سرش مواجه شد.
سلام کرد و گفت: ((شما خانواده خانم زرگرید؟))
بهروز: ((بله. من همسرشونم.))
دکتر با لحن جدی گفت: ((اسمتون؟))
بهروز: ((بهروز.. بهروز سلحشور.))
دکتر: ((آقای سلحشور شما چطور همسرتونو با این شرایط تنها گذاشتید که همچین اتفاقی بیوفته؟))
بهروز نگاه نگرانی به فریبا کرد.
بعد رو به دکتر کرد و گفت: ((مگه چی شده؟! خودش طوریش شده؟ بچه.. بچه چیزیش شده؟))
فریبا زیر لب به بهروز گفت: ((آروم باش بهروز.))
بعد رو به دکتر کرد و گفت: ((آقای دکتر میشه دقیق بفرمایید چه اتفاقی افتاده؟))
دکتر رو به فریبا گفت: ((بهاحتمالزیاد باید جنین رو زودتر از موعدش به دنیا بیاریم. چون طبق معاینات بنده، علائم حیاتی نداره. امکانشم هست بخاطر حادثهای که پیش اومده، اصلاً جنین مرده به دنیا بیاد.))
بهروز دستی به سرش گرفت.
با ناراحتی و افسوس زیر لب گفت: ((واااای!))
عقب رفت و روی صندلی نشست و سرشو روی دستش گرفت. فریبا نگاهش به بهروز بود.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب روزگار ارغوانی - جلد سوم: من تنها |
نویسنده | ریحانه ابدی، مینا خلیلی تیرانداز |
ناشر چاپی | انتشارات آفتاب گیتی |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 344 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-245-722-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |