معرفی و دانلود کتاب رازهایی درباره‌ی زندگی: 10 راز مهم درباره زندگی

معرفی کتاب رازهایی درباره‌ی زندگی: 10 راز مهم درباره زندگی

کتاب رازهایی درباره‌ی زندگی: 10 راز مهم درباره زندگی نوشته باربارا دی آنجلیس، در مورد آن چیزی است که همه‌ی ما در زندگی به دنبال آن هستیم. آزادی واقعی و درونی، آن نوع آزادی است که عارفان در طول تاریخ درباره‌ی آن نوشته‌اند. این نوع از آزادی، به دست آوردن چیزهایی که از دست داده‌اید یا خواهید داد، نیست.

فکر کنید این طور بود که هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شدید بسیار هیجان زده بودید و می‌توانستید اطمینان داشته باشید که شب، زمانی که به رختخواب می‌روید می‌توانید با قاطعیت بگویید:

«امروز روزی بسیار عالی بود»

تصور کنید اگر همه‌ی سختی‌هایی که در زندگی‌تان با آن‌ها مواجه هستید، مسائلی حل شدنی هستند، چقدر احساس آرامش و تمرکز می‌کردید...

تصور کنید تا حدی اعتماد به نفس و بصیرت در درون‌تان وجود داشت که می‌توانستید پیوسته آن را به عنوان منبع قدرت و انگیزه در اختیار داشته باشید...

تصور کنید می‌دانستید که چطور می‌توانید هر لحظه‌ی زندگی خود را با خوشبختی و آرامش درونی همراه سازید...

تجاربی که در بالا ذکر کردیم، جزء رویاهای دست نیافتنی نیستند. همه‌ی این رویاها امکان‌پذیر هستند، شما می‌توانید کاری انجام دهید که به بخشی از حقیقت‌های روزانه‌ی زندگی‌تان مبدل شوند. این توصیف‌ها، تصویرهایی از زندگی هستند که شاید برای تعداد زیادی فقط رویا باشد و فکر می‌کنید هیچ‌گاه تبدیل به واقعیت نخواهند شد. باربارا دی آنجلیس (Barbara De Angelis) کتاب رازهایی درباره‌ی زندگی (secrets about life) را به این سبب نوشت که برای شما کمکی باشد تا بتوانید به رویاهایی که فکر می‌کنید غیرممکن هستند، جامه‌ی عمل بپوشانید. زندگی موفق، بامعنا، همراه با خوشبختی، رضایت و اعتماد به نفس را برای خودتان رقم بزنید، آن زندگی‌ که همیشه آرزویتان بود را داشته باشید.

این نوع آزادی تجربه‌ی چیزهایی که فانی و تغییر پذیر هستند، نیست. این نوع آزادی انجام دادن آن کارهایی که واقعاً مهم نیستند هم نیست. بلکه این نوع از آزادی نشأت گرفته از توانایی خوشحالی، رضایت درونی‌تان و حمایت از خودتان است با وجود همه‌ی پستی‌ها و بلندی‌ها و سختی‌های زندگی.

توانایی ایجاد اتکا به نفس احساسی و معنوی، موجب می‌شود تا این نوع آزادی را احساس کنید. اتکا به نفسی که به شما امکان می‌دهد هر روز زندگی خود را با صلح و آرامش درونی بیشتری بگذرانید.

مهم‌تر از همه، این نوع آزادی از یافتن منبع امنیت و خوشحالی درونی‌تان سرچشمه می‌گیرد. خوشحالی‌ که هیچ کس و هیچ چیز قادر نیست آن را از شما بگیرد.

همه‌ی ما زندگی‌مان را صرف پیدا کردن چیزی می‌کنیم. حال خودآگاه یا ناخودآگاه در جست و جوی رضایتی همیشگی هستیم. هر روز صبح تصمیم می‌گیریم که برای صبحانه چه چیزی بخوریم یا بر روی پروژه‌ای که در دست داریم سخت کار کنیم، یا چه کسی بشویم. همه‌ی تصمیمات ما از فکرها، باورها و ارزش‌هایمان سرچشمه می‌گیرند که به ما می‌گوید چه موضوعی ما را خوشحال می‌کند و به ما احساس امنیت می‌دهد و برای دسترسی به پیروزی و کمال نیازمند به چه چیزهایی هستیم. بیشتر این تصمیمات تلاش‌هایی هستند در جهت برتری یا حداقل برای کنار آمدن با شرایط دنیای خارج. ما انرژی خود را در این موارد مصرف می‌کنیم، در جهت تلاش برای دست یابی به هر آن چه که می‌خواهیم و در اختیار داشتن مهار اوضاع.

این قواعد اساسی و در عین حال جهانی، هزاران سال پیش در همه‌ی آیین‌های فلسفی و معنوی دنیا تعلیم داده شده‌اند. باربارا دی آنجلیس به این دلیل نام این قواعد را راز گذاشت که واژه‌ی انگلیسی secret به معنای راز از ریشه‌ی لاتینی secretus به معنای پنهان می‌آید.

فهمیدن این ده راز کار دشواری نیست. این 10 قاعده در رابطه‌ با زندگی، نگرش خاصی به ما می‌دهد که در واقع از درک روزمره‌ی ما پنهان است، بنابراین یک نوع آگاهی به حساب می‌آیند که به طور معمول به آن دسترسی نداریم. تا زمانی که این خودآگاهی برای ما مانند یک راز باشد قادر نخواهیم بود از آن بهره‌مند شویم. در نتیجه همواره به شیوه‌ای زندگی می‌کنیم که گویی جای چیزی در زندگی‌مان خالی است، بدون این که بدانیم چیست.

وقتی درباره‌ی موضوعی اطلاعات کافی ندارید رو به رو شدن با آن موجب ناامیدی و سرزنش در شما می‌شود. برای مثال هر چه قدر خودروی شما، خودروی خوبی باشد، اگر ندانید چطور باید آن را روشن کنید، در نتیجه قادر نخواهید بود که آن را به حرکت درآورده و به مقصد مورد نظرتان بروید. یا اگر یک کامپیوتر پیشرفته بخرید اما هرگز دفترچه‌ی راهنمای آن را مطالعه نکنید و هیچ فردی به شما آموزش ندهد که چگونه از آن استفاده کنید، در نتیجه نمی‌توانید از آن بهره‌ای ببرید و این کامپیوتر بدون هیچ استفاده‌ای روی میزتان می‌ماند. همچنین تا زمانی که طریقه‌ی کار کردن با یک آلت موسیقی مانند گیتار یا پیانو را فرا نگیرید، خرید آن‌ها هیچ ارزشی برایتان نخواهد داشت و متوجه اعجاز آن نخواهید شد.

مانند خودرو، کامپیوتر، پیانو یا گیتار، زندگی شما هم به میزان این که چقدر درباره‌ی رازهای آن آگاهی دارید و یا ندارید، موفق یا ناموفق خواهد بود. زمانی که این رازها را کشف کرده و از آن‌ها استفاده می‌کنید مانند این است که دکمه‌های کامپیوتر را به درستی فشار داده‌اید، یا توانسته‌اید خودرو را روشن کنید و به حرکت درآورید. ناگهان همه چیز به درستی کار می‌کند. همه چیز به نظر منطقی می‌آید.

ده راز درباره‌ی زندگی که در این کتاب معرفی شده‌اند، عبارتند از:

راز 1: همه‌ی چیزهایی که برای خوشحالی و خوشبختی حقیقی به آن نیازمند هستید، در درون‌تان است.
راز 2: هدف زندگی این است که همه‌ی توانایی‌های خود را شکوفا و بهترین خویشتن و بیشترین رشد را از خود بروز دهید.
راز 3: تغییر امکان پذیر است، پس خود را تسلیم جریان زندگی کنید.
راز 4: در حقیقت همه‌ی مشکلات و موانع زندگی، درس‌هایی آموزنده‌اند که به لباس مبدل درآمده‌اند بنابراین آن‌ها را گرامی بدارید و از آن‌ها بیاموزید.
راز 5: برداشت شما از حقیقت، به وجود آمده از فکر و ذهن شماست، پس یاد بگیرید که ذهن‌تان را دوستدار خود کنید.
راز 6: ترس، نشاط را از شما می‌گیرد، بیاموزید که شجاعت‌تان را از ترستان قوی‌تر کنید.
راز 7: تا زمانی که خودتان رادوست نداشته باشید و به خود عشق نورزید، نمی‌توانید به کسی عشق بورزید یا از عشق کسی بهره‌مند شوید.
راز 8: همه‌ی روابط مانند آیینه‌هایی هستند که خودتان را به شما نشان می‌دهند و همه‌ی مردم هم آموزگارتان محسوب می‌شوند.
راز 9: آزادی حقیقی در شیوه‌ی پاسخ گویی و واکنش شما نسبت به دنیا و آنچه برایتان رخ می‌دهد، پنهان است نه در بخت و سهل‌گیری روزگار.
راز 10: درخواست هر چه باشد، پاسخ همواره عشق است.

درک این رازها درباره‌ی زندگی، بر زندگی باربارا دی آنجلیس و اغلب کسانی که این رازها را با آن‌ها در میان گذاشته است، بسیار مؤثر بوده. زمانی که از موضوعی ناراحت هستیم یا احساس تمرکز، امنیت یا رضایت خود را از دست داده‌ایم، یکی از این 10 قاعده‌ی زندگی را بدون این که متوجه باشیم، زیر پا گذاشته‌ایم و خوشحالی خودمان را از بین برده‌ایم. از سویی دیگر، زمانی که این رازها را پیوسته به خاطر داریم و بر طبق آن‌ها عمل می‌کنیم، احساس اعتماد به نفس و اقتدار داریم. احساس آرامش و آزادی درونی می‌کنیم. نکته تعجب آور درباره‌ی این 10 راز زندگی این است:

همه‌ی چیزهایی که برای خوشحالی و خوشبختی حقیقی به آن نیاز دارید، هم اکنون در درون‌تان است. شما هیچ عیب و ایرادی ندارید. چیزهایی که نیاز دارید از قبل در شما گذاشته شده و احتیاجی به جست و جو نیست تا آن را پیدا کنید. به راستی لازم نیست که به خودتان چیزی بیافزایید تنها کاری که باید انجام دهید این است که با آن چه همیشه داشته‌اید ارتباط برقرار کنید. به همین دلیل است که کتاب رازهایی درباره‌ی زندگی، کتاب رشد و تغییر شخصی محسوب نمی‌شود، بلکه کتابی است در رابطه با کشف خویشتن. پیام اصلی این کتاب، این است که امنیت احساسی و معنوی در صورتی به دست می‌آید که امیدوار باشیم بشقاب‌هایمان بچرخند و دریا هیچ وقت طوفانی نباشد تا امواج سهمگینی قایق‌های ما را واژگون نکند. امنیتی که ما در جست وجوی آن هستیم تنها با ایجاد تعادل درونی و اتکا به اعتماد به نفس پدید می‌آید. در این موقع است که هر اتفاقی در بیرون پیش‌ آید ما ارتباط‌مان را با منبع نیرو و اقتدار بی‌کران و هم چنین آرامش درونی خودمان قطع نخواهیم کرد. فقط در این هنگام است که طوفان هر قدر شدید باشد، غرق نخواهیم شد.

زمانی که واقعیت را ببینید، نقاب انکار کنار خواهد رفت. تا هنگامی که درک شما از اتفاق‌هایی که رخ می‌دهد، درست نیست، احساس خوشحالی و خوشبختی نخواهید کرد اما زمانی که درک‌تان را تصحیح می‌کنید ناراحتی‌ها و بدبختی‌های شما به پایان خواهد رسید.

در بخشی از کتاب رازهایی درباره‌ی زندگی می‌خوانید:

مدتی پیش اتفاقاتی برایم پیش آمد که فواید و منابع سکوت و آرامش درونی را به تصویر می‌کشد. در بزرگراه از پام اسپرینگز به سمت لس آنجلس در حال رانندگی بودم که طوفان بسیار سهمگینی در جنوب کالیفرنیا به وقوع پیوست. معمولاً همه در آن قسمت از بزرگراه که در امتداد صحرا کشیده شده بود بسیار تند رانندگی می‌کردند و من هم ناچار بودم مانند آن‌ها با سرعت از کنار وسایل نقلیه‌ی دیگر از جمله تعداد زیادی کامیون بزرگ عبور کنم. باران چنان تند می‌بارید که از برف پاک کن هیچ کاری ساخته نبود، به طوری که بسیار سخت می‌توانستم جلوی خودم را ببینم و مجبور بودم همه‌ی تمرکز خودم را بکار ببرم تا تصادف نکنم.

ناگهان صدای انفجاری بزرگ و ترسناک به گوشم رسید که نتوانستم خودرو را کنترل کنم. یکی از لاستیک‌هایم ترکیده بود و خودرو از مسیر مستقیم خارج و به شکلی خطرناک به سمت چپ بزرگراه که در آن در حال حرکت بودم منحرف شد. در مسیری زیگزاگی و با سرعت حدود 130 کیلومتر بر ساعت به سمت نرده‌های کنار اتوبان در حال حرکت بودم. نمی‌دانستم باید چه کار کنم. ترمز کنم یا نه؟ فرمان را به سمتی بچرخانم یا نه؟ برای چند لحظه خشکم زد و این فکر به سراغم آمده بود که: مرگم فرا رسیده است.

سپس اتفاق عجیبی افتاد. مثل این که برای لحظه‌ای همه چیز متوقف شد و زمان از حرکت ایستاد. گویی کسی دکمه‌ی Pause دستگاه ویدئو را فشار داده باشد، فیلم در حال نمایش روی همان صحنه متوقف ماند. سپس حرکت از ابتدا آغاز شد اما با حرکتی بسیار آهسته. احساس می‌کردم فیلم را خودم تماشا می‌کنم. فیلمی که‌ در آن هیچ نقشی نداشتم. احساس می‌کردم خودرو در حال سرخوردن روی سطح بزرگراه است. صدای باد کامیون‌های بزرگ را که با سرعت از کنارم می‌گذشتند می‌شنیدم و آبی که باشدت به شیشه‌ی جلو می‌پاشید موجب شد نتوانم چیزی ببینم. سکوت داخل خودرو را فرا گرفته بود. صدای تپش قبلم را می‌شنیدم. اما هم‌چنان سکوت و آرامش عمیقی را در خود احساس می‌کردم مثل این که در حال مراقبه بودم بسیار ساکت، آرام و متمرکز. در همان حال احساس کردم نیرویی دستان‌ مرا در اختیار خود گرفته و خودرو را هدایت می‌کند. یقین داشتم که دستان خودم نیست که فرمان را گرفته و حضور نیرویی بسیار قدرتمند را که دست مرا در اختیار گرفته بود کاملاً احساس می‌کردم. مثل این که من وجود نداشتم.

بعد از چند ثانیه وقتی چشمانم را باز کردم متوجه شدم کنار جاده نشسته‌ام و خودرو‌ام بدون این که با چیزی برخورد کرده و صدمه‌ای به آن وارد شده باشد کنار جاده متوقف شده و خودروها به فاصله چند متر به آسانی از کنار آن عبور می‌کنند. از این بابت که بسیار آرام و به‌ دور از نگرانی و تشویش بودم، بسیار متعجب شده بودم. انگار هیچ کدام از آن اتفاقات وحشتناک نتوانسته بود آرامشم را برباید. نمی‌دانستم چطور موفق شده بودم، خودرو را به سلامت کنار جاده برسانم و چگونه در این مسیر با هیچ چیز برخورد نکرده بودم، حتی با نرده‌های کنار بزرگراه. به خاطر ندارم که تصمیمی آگاهانه گرفته باشم. یا اینکه چه وقت و چطور ترمز کرده باشم زیرا هیچ اطلاعی از مسائل فنی نداشتم. ولی با این وجود مثل این که نیرویی دخالت کرده بود و هر که و هر چه بود، مرا از مرگ حتمی نجات داده بود.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه
ده راز مهم درباره‌ی زندگی
فصل اول: راز 1
حقیقت این گونه بر همه‌ی ما آشکار است.
زندگی از درون به بیرون
چه کسی شادمانی حقیقی را از شما می‌گیرد؟
بزرگ‌ترین آرزوی عالم
فصل دوم: راز 2
رویای بر باد رفته
سر هم کردن قطعات قلعه
هدف و معنای زندگانی شما چیست؟
چگونه همه‌ی روزهای زندگیمان را به روزهای زیبا، عالی وبه یاد ماندنی تبدیل کنیم!
چه طور می‌ توانید از درون روز موفقی داشته باشید؟
فصل سوم: راز 3
آیا شما از منطقه‌ی امن خود خارج می‌شوید؟
چه بخواهید چه نخواهید تغییر در راه است.
دلیل یک
دلیل دو
دلیل سه
دلیل چهار
قدرت تسلیم شدن و رها کردن
قدرت رها کردن
فصل چهارم: راز 4
شاید موهبتی در کار است
فصل پنجم: راز 5
افکار شما درک شما را از واقعیت تعیین می‌کند.
ذهنتان می‌تواند بزرگ‌ترین دشمن شما باشد.
افکار خود را انتخاب کنید.
توجه انتخابی
قدرت افکار منفی
چگونه از محکوم کردن احساساتمان دست برداریم.
آنچه را ذهنتان دیگر به آن احتیاجی ندارد رها کنید.
فصل ششم: راز 6
ترس یا شهامت، انتخاب با شماست.
فصل هفتم: راز 7
عشق درونتان را به دیگران نسبت ندهید.
فصل هشتم: راز 8
فصل نهم: راز 9
تمرکز خود را باز یابید و براساس آن عمل کنید.
چگونه آرامش درونی، زندگی‌ام را نجات داد؟
از درون عمل کردن
فصل دهم: راز 10
عشق به زندگی
معجزه‌ی عشق