معرفی و دانلود کتاب راز پنهان
برای دانلود قانونی کتاب راز پنهان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب راز پنهان
کتاب راز پنهان رمانی جذاب و دلنشین نوشتهی معصومه ملاک زاده است که به زندگی یک دوقلوی تازه متولد شده در هند میپردازد. فرزندانی که به دلیل فقر به خانوادهی ثروتمندی فروخته میشوند و این ماجرا تمام زندگی آنان را دگرگون میکند. روایتی صریح و جذاب از عشق، فقر و فقدان.
درباره کتاب راز پنهان:
خانوادهی فقیری در شهر بمبئی زندگی میکردند و به تازگی صاحب فرزندانی دوقلو شده بودند. فرزندان کاملاً به هم شباهت داشتند و روی بازوی چپ هر دوی آنها، علامت ماهگرفتگی وجود داشت. دوقلوها به فاصلهی پنج دقیقه به دنیا آمده بودند. پدر و مادرشان پسر بزرگ را روما و پسر کوچکتر را روشا نامیدند.
اما شیرینی این اتفاق چندان به طول نینجامید و فقر، شادی را از آنان ربود. با بیکار شدن آقای هاندی، وضع آنها روز به روز بدتر میشد و کسی نبود تا از آنان حمایت کند. آنها به هر دری زدند تا بتوانند از پس مخارج بربیایند، اما گویی روزگار بدجور با آنان سر جنگ داشت. این وضعیت ادامه داشت تا این که یک روز همسایهشان برای تبریک گفتن به خانهی آنان آمد. طرح پیشنهادی از سمت او، همچون طوفانی زندگی این خانواده را زیر و رو کرد...
در روند کتاب، فرزندان به مرور با خانوادهی خود آشنا میشوند و داستانهای جذابی رقم میخورد. معصومه ملک زاده در اثر خواندنی خود، راز پنهان، بهقدری شما را درگیر داستان میکند که نمیتوانید از مطالعه دست بکشید!
کتاب راز پنهان مناسب چه کسانی است؟
اگر به مطالعهی داستانهای اجتماعی علاقهمند هستید، این کتاب به شما پیشنهاد میشود.
در بخشی از کتاب راز پنهان میخوانیم:
نزدیک ظهر بود که راجو کمکم چشمانش را باز کرد روما به او نزدیک شد و او را با مهربانی صدا کرد و مشغول صحبت با او شد ولی او حرفی نمیزد و فقط نگاه میکرد انگار که زبانش بند آمده بود روما پرستارها را صدا کرد آنها سریع بالای سر او آمدند و وضعیت او را کنترل کردند و رو به روما کردند و گفتند: هیچ مشکلی نیست مدت زیادی طول میکشد تا به حالت اولیهاش برگردد فقط زیاد با او حرف بزنید او حرفهای شما را متوجه میشود سعی کنید کمکم سوپش را به او بدهید تا بخورد او باید غذا بخورد وگرنه ضعیف میشود.
روما از پرستار و تشکر کرد و کاسۀ سوپ را برداشت و کمکم همۀ سوپ را به برادرش داد و با دستمال دور دهان او را پاک کرد و او را خواباند و پتو را روی او کشید بعد از مدتی او به خواب رفت. روما به حیاط بیمارستان رفت تا نفسی تازه کند چند نفس عمیق کشید و روی نیمکتی نشست و یکدفعه به فکر نیلا افتاد که او روانپزشک است و حتماً میتواند به راجو کمک کند سریع با او تماس گرفت و از او خواست که خود را به بیمارستان برساند.
بعد از یک ساعت نیلا به بیمارستان آمد و بالای سر برادرش رفت حال او را جویا شد خیلی نگران بود و مرتب او را صدا میزد و دست او را در دستانش گرفته بود و اشک میریخت. روما گفت: دکتر گفته به خاطر شوکی که به او وارد شده امکان داره مدت طولانی در این حالت بماند شما باید سعی کنید مرتب با او صحبت کنید برای همین گفتم که تو بیایی حتماً میتونی به او کمک کنی او تو را خیلی دوست داره شاید از شنیدن صدایت عکس العملی نشان دهد.
نیلا گفت: درسته من هم با شنیدن این حقیقت شوکه شدم ولی احساس من نسبت به او کم نشده و من هنوز او را برادر مهربان و فداکار خودم میدانم و چیزی برایم تغییر نکرده فقط از این میترسم که او دیگر مرا دوست نداشته باشد و از این موضوع خیلی نگرانم.
روما دستان همسرش را گرفت بوسید و گفت: راجو هیچ وقت این کار را نمیکنه چون او عاشقانه تو را دوست داره تو خواهر مهربان او هستی.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب راز پنهان |
نویسنده | معصومه ملاک زاده |
ناشر چاپی | انتشارات آوای آرامش |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 174 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-6881-88-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |