معرفی و دانلود کتاب دست سرنوشت
برای دانلود قانونی کتاب دست سرنوشت و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب دست سرنوشت
هیچکس نمیداند چه تقدیری در انتظارش خواهد بود؛ در این میان برنده واقعی کسیست که از درسهایی که روزگار به او میآموزد، پلکانی برای رشد و رویش بسازد. معصومه ملاک زاده در کتاب دست سرنوشت ماجرای زن جوانی را روایت میکند که مرگی غمانگیز، او را از همسر و فرزندانش جدا میکند. این شروع ماجراییست که سرنوشت برای آنها رقم زده است.
درباره کتاب دست سرنوشت:
سختیهای روزگار از ما انسانهایی سخت میسازد. وقتی ضربههای محکم ما را به رودخانه خروشان زندگی میاندازد، همچون یک سنگ کوچک در گذرگاههای پر فراز و نشیب صیقل داده میشویم تا در نهایت به نقطه کمال و بالندگی خود نزدیک گردیم. در واقع ایستادن و راکد ماندن هیچ انسانی را بزرگ و ورزیده نکرده است. پس باید با قدرت به راه خود ادامه دهیم تا گرفتار رخوت و شکست نشویم.
آنچه در کتاب دست سرنوشت میخوانیم روزگار خانواده جوانیست که در اوایل زندگی زن خانواده فوت میکند و همسر و فرزندانش را برای همیشه تنها میگذارد. فقدان وجود او در خانه سرنوشت این افراد را تغییر میدهد. اما چه اتفاقی در انتظار این افرادی که گرفتار طوفان مرگ شدهاند، خواهد بود و آنها با این موضوع چطور برخورد خواهند کرد؟
معصومه ملاک زاده در این رمان از تقدیر کسانی میگوید که با سختیها و مشکلات غیرقابل حلی همچون مرگ مقابله میکنند اما برای ادامه دادن و مبارزه با مشکلات امید خود را از دست نمیدهند.
کتاب دست سرنوشت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
علاقمندان به رمانهای ایرانی از خواندن کتاب دست سرنوشت لذت خواهند برد.
در بخشی از کتاب دست سرنوشت میخوانیم:
روزگار میگذشت:
ایرج بزرگ و بزرگتر میشد طاهر هنوز کار مناسبی پیدا نکرده بود سیمین خیلی ناراحت بود و غصه میخورد.
سیمین تصمیم گرفت دوباره مشغول به کار شود با توصیه یکی از دوستاناش در تولیدی شروع به کار کرد زمانی که سر کار میرفت مادرم از ایرج مراقبت میکرد زمانی هم که من در خانه بودم از او نگهداری میکردم و با او وقت میگذراندم بسیار به او علاقه مند شده بودم از صمیم قلب دوستش داشتم.
همگی در خانه رویایی زندگی میکردیم تا اینکه بعد از چند ماه یک روز سیمین به مادرم گفت ما تصمیم داریم خانهای برای خود اجاره کنیم و مستقل شویم هرچه طلا دارم میفروشم و مقداری هم پس انداز دارم ما میتوانیم با این پول جایی را اجاره کنیم.
مادرم گفت: هر چه صلاح میدانید امیدوارم هر جا هستید شاد و سلامت باشید طاهر هر روز به دنبال خانه میگشت تا بالاخره منزل مناسبی را اجاره کرد و به آن جا اسباب کشی کردند.
سیمین خیلی خوشحال بود بعد از چند روز که خوب جابجا شد دوباره سر کار رفت.
من با اشتیاق به کار ادامه میدادم و در مقطع ابتدایی تدریس میکردم هر روز مسافت طولانی را باید طی میکردم تا به محل کار برسم دو سال در مدرسه پسرانه تدریس کردم تا این که به درخواست خودم به یک مدرسه دخترانه منتقل شدم من به شاگردان دختر بیشتر علاقه داشتم با این که دخترا خیلی لوس و پرحرف بودند ولی با آنها راحتتر کار میکردم.
با درآمدی که به دست میآوردم برای خودم جهیزیه میخریدم و تا حدی که در توانم بود به خانواده کمک میکردم.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب دست سرنوشت |
نویسنده | معصومه ملاک زاده |
ناشر چاپی | انتشارات آوای آرامش |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 178 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7539-36-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |