معرفی و دانلود کتاب دکستر تاریک رویا

معرفی کتاب دکستر تاریک رویا

کتاب دکستر تاریک رویا یک رمان دلهره‌آور و معمایی مشهور است که با قلم جف لیندزی خیلی زود به کتاب محبوب طرفداران ادبیات جنایی بدل شد. این رمان حول محور شخصیت پیچیده‌ای می‌گردد که یک زندگی دوگانه‌ دارد؛ او از نگاه دیگران یک کارشناس پزشکی قانونی است اما در زندگی مخفیانه‌اش یک قاتل زنجیره‌ای است که از کشتن هیچ جنایتکاری ابایی ندارد. این رمان جایزه‌ی دیلیس را از آن خود کرده است.

درباره‌ی کتاب دکستر تاریک رویا

جف لیندزی (Jeff Lindsay) در کتاب دکستر تاریک رویا (Darkly Dreaming Dexter) داستان زندگی دکستر مورگان را روایت می‌کند؛ کسی که در ظاهر به عنوان تحلیل‌گر پزشکی قانونی در اداره‌ی پلیس میامی مشغول به خدمت است اما حقیقتی که دیگران از آن بی‌خبرند این است که او تلاش می‌کند نقصان سیستم قضایی را خودش جبران کند و برای تحقق این هدف دست به قتل جنایت‌کاران، قاتلان، متجاوزان و کودک‌آزارهایی می‌زند که قانون نتوانسته آن‌ها را به سزای اعمالشان برساند. اما وجود چه واقعیتی در گذشته‌ی دکستر، او را به سمت تبدیل به یک قاتل زنجیره‌ای سوق داده است؟

دکستر از همان کودکی رفتارهای خشونت‌باری از خود نشان می‌داد. هری مورگان، پدرخوانده‌ی دکستر که نسبت به تمایلات روان‌پریشانه‌ی او آگاهی پیدا کرده، در اقدامی عجیب به جای تلاش برای درمان رفتارهای خشونت‌آمیز پسرش، او را به کشتن جنایتکاران ترغیب می‌کند و به او می‌آموزد که چگونه قتل‌ها را به شکلی دقیق و بی‌نقص به انجام برساند. دکستر تا سال‌ها به این زندگی دوگانه‌ ادامه می‌دهد تا اینکه در طی رسیدگی به پرونده‌ی قاتل تامیامی، با قتل‌های وحشیانه‌ای مواجه می‌شود که به سبک او شباهت دارد. به این ترتیب اتفاقات تازه و آشفتگی‌های بسیاری را تجربه می‌کند که باعث می‌شود احساسات متناقضی، فکرش را به خود مشغول کند.

جف لیندزی رمان دکستر تاریک رویا را اولین بار در سال 2004 به انتشار درآورد، کتابی که به سرعت به فروش بسیار بالایی دست یافت و به این ترتیب جف لیندزی را برای نگارش دنباله‌های متعدد ترغیب کرد. او در این اثر با شخصیت‌پردازی و فضاسازی حرفه‌ای شخصیتی متفاوت آفریده که در عین ارتکاب به جنایت، برای مخاطب جذاب و دوست‌داشتنی است.

کتاب دکستر تاریک رویا، این رمان گیرا و خواندنی با ترجمه‌ی رکسانا صنم یار و به همت انتشارات علمی و فرهنگی روانه‌ی بازار کتاب شده است.

جوایز و افتخارات کتاب دکستر تاریک رویا

• برنده‌ی جایزه‌ی دیلیس در سال 2005
• دریافت جایزه‌ی کتاب تا تلویزیون (Book to TV award) در سال 2007
• نامزد دریافت جایزه‌ی بری برای بهترین رمان سال 2005
• نامزد دریافت جایزه‌ی بهترین رمان جنایی از سوی Macavity Award در سال 2005

نکوداشت‌های کتاب دکستر تاریک رویا

• کتاب دکستر تاریک رویا کمدی سیاهی است با پیچش داستانی خلاقانه. (میامی هرالد)
• داستانی سیاه، مرموز، جسورانه و به طرز غیرمنتظره‌ای طنازانه. (یواس‌ای تودی)
• دکستر، یکی از دوست‌داشتنی‌ترین قاتلان زنجیره‌ای در ادبیات جنایی معاصر است. (نیویورکر)
• جف لیندزی نمره‌ی بالایی برای خلق این داستان اصیل و صحنه‌های سرشار از جسارت دریافت می‌کند. (تولسا ورلد)
• جف لیندزی با خلق یک قاتل منحصربه‌فرد، برای خواننده چند شب بی‌خوابی را تضمین می‌کند. (انیستون استار)

اقتباس‌ تلویزیونی از کتاب دکستر تاریک رویا

• شبکه‌ی شوتایم در آمریکا با الهام از این رمان یک سریال تلویزیونی درام و ‌جنایی تولید کرد که از سال 2007 تا 2013 پخش شد.

کتاب دکستر تاریک رویا برای چه کسانی مناسب است؟

اگر از طرفداران رمان‌های جنایی و رازآلود هستید و دوست دارید با یک داستان متفاوت غافلگیر شوید و یا از طرفداران سریال دکستر هستید، خواندن این رمان را از دست ندهید.

در بخشی از کتاب دکستر تاریک رویا می‌خوانیم

چیز غریب و آرام‌کننده‌ای در نگاه کردن به یک صحنه جنایت در روشنایی درخشنده روز در میامی وجود دارد. چیزی که باعث می‌شود عجیب‌ترین و وحشتناک‌ترین قتل‌ها بی‌زهر و ساده به نظر برسند.

انگار در صحنه جدید و متهورانه‌ای از دنیای والت دیزنی هستی. سرزمین دامر.

نه که دیدن صحنه جسدهای تکه‌تکه شده تا به حال مرا اذیت کرده باشد، آه نه، جدای از این حرفهاست. البته آنهایی که وضعیت ناجوری دارند و خون و کثافت ازشان جاری است، آن موارد کریه و زننده، کمی آزارم می‌دهند. به غیر از آنها، در بقیه موارد، برایم مثل نگاه کردن به تکه‌های گوشت در مغازه است. اما تازه‌کارها و بازدیدکننده‌های صحنه‌های جرم معمولا بالا می‌آورند – و به دلایلی، اینجا در میامی خیلی کمتر از آن بالا در شمال بالا می‌آورند.

خورشید، زهر منظره را می‌گیرد. همه‌چیز را تمیز می‌کند و شسته و رفته. شاید به همین دلیل است که عاشق میامی هستم. شهر تر و تمیزی است.

و آن روز، یکی از روزهای داغ و زیبای میامی بود. هرکس کت نازکی به تن داشت دنبال جایی می‌گشت که درآورد و آویزانش کند. افسوس که در آن محوطه پارکینگ کوچک کثیف و به هم ریخته، چنین جایی نبود. فقط پنج شش تا ماشین بود و سطل بزرگ آشغال. سطل را هل داده بودند یک گوشه، کنار کافه، جلوی یک دیوار گچی صورتی که بالایش سیم خاردار داشت. یک زن جوان عبوس مدام در رفت و آمد بود و تر و فرز در کافه کوبانو کار می‌کرد و بین پلیس ها و تکنیسین‌های صحنه جرم می‌چرخید. مشتی پلیس مختلف کت شلوارپوش که در صحنه جرم دور هم جمع شده بودند تا جلب توجه کنند، دستور بدهند یا خیالشان راحت شود که از همه چیز باخبرند، حالا یک چیز دیگر هم داشتند که باید همزمان از پسش برمی‌آمدند. قهوه، کیک و کت.