معرفی و دانلود کتاب دزد جادوگر - کتاب چهارم: بازگشت جادوگر به خانه

معرفی کتاب دزد جادوگر - کتاب چهارم: بازگشت جادوگر به خانه

در کتاب دزد جادوگر - کتاب چهارم: بازگشت جادوگر به خانه می‌بینیم که سنگ‌های جادویی جادوگران یکی پس از دیگری ناپدید می‌شوند و همه وحشت‌زده به دنبال دزد نابکار سنگ‌ها می‌گردند. کانور که سابقا دزد بوده است، در معرض اتهام قرار می‌گیرد. او تلاش می‌کند به گذشته برگردد تا معمای غیب شدن سنگ‌ها را حل کند. این کتاب به قلم سارا پرینیز نوشته شده و باز هم ما را به شهر ولمت و ماجراهای جذاب کانور و دیگر جادوگران شهر می‌برد.

درباره‌ی کتاب دزد جادوگر - کتاب چهارم: بازگشت جادوگر به خانه

گاهی اوقات لازم است به پشت سرت نگاه کنی و ببینی دقیقا چه راهی را طی کرده‌ای... مدت‌ها از آن شب تاریکی که کانور، دزد کوچولو، ناغافل سنگ جادوی نِوری را دزدید، می‌گذرد. او دستیار نوریِ جادوگر شد تا به او در مسیر پس گرفتن قدرت‌های جادویی شهر ولمت کمک کند. چه فراز و نشیب‌هایی که در این راه طی نکردند و چه بلاها که بر سرشان نیامد! یک مشکل بزرگ دیگر این بود که کانور یا همان کان، سابقا یک دزد بی‌سروپا به حساب می‌آمد و جادوگران شهر ولمت او را تمام و کمال در جمع خودشان نمی‌پذیرفتند. حالا هم سنگ‌های جادویی‌شان یکی‌یکی ناپدید می‌شود و انگشت‌های اتهام ذره‌ذره به سمت کان می‌چرخد. چرا یک دزد باید دست از دزدی کردن برداشته باشد؟ کتاب دزد جادوگر - کتاب چهارم: بازگشت جادوگر به خانه (The Magic Thief: Home) اثری از سارا پرینیز (Sarah Prineas) کانور را به ریشه‌های خودش باز می‌گرداند تا همه چیز را از اول ببیند و معمای گم شدن سنگ‌ها را حل کند.

سی و دو فصلْ ساختار کتاب دزد جادوگر - کتاب چهارم: بازگشت جادوگر به خانه را تشکیل می‌دهد و همان‌طورکه از اسمش مشخص است، جادوگر قرار است به خانه‌اش برگردد. بازگشتن به گذشته همانا و روبه‌رو شدن با کینه‌ها و دشمنی‌های قدیمی همانا! سنگ‌های جادویی غیب می‌شوند و طلسم‌ها از کار می‌افتند و کان باید یک‌تنه با نیروهای قدرتمندی مواجه شود که نمی‌داند آیا توان مقابله با آن‌ها را دارد یا نه. به هر حال، چاره‌ای هم نیست. ضرورت ایجاب می‌کند که به این مبارزه‌ی شوم تن بدهد و خودش و ولمت را از نابودی حفظ کند.

کتاب دزد جادوگر - کتاب چهارم: بازگشت جادوگر به خانه چهارمین جلد از مجموعه کتاب دزد جادوگر است و به زبان خود کان روایت می‌شود. سارا پرینیز این مجموعه را طی سال‌های 2008 تا سال 2014 به انتشار رساند و با استقبال خوبی مواجه شد. تصاویر و نقشه‌های جذاب این اثر را آنتونیو خاویر کاپارو (Antonio Javier Caparo) طراحی کرده است. این کتاب را نرگس جلالتی به فارسی ترجمه کرده و انتشارات کتابسرای تندیس آن را ذیل مجموعه کتاب دزد جادوگر به چاپ رسانده است.

در نکوداشت کتاب دزد جادوگر - کتاب چهارم: بازگشت جادوگر به خانه

• طرفداران مجموعه کتاب دزد جادوگر از مطالعه‌ی این جلد حسابی لذت خواهند برد. کان به زندگی پرخطر گذشته‌اش باز می‌گردد و با صراحت و گیرایی هرچه تمام‌تر داستانش را روایت می‌کند. (اسکول لایبرری ژورنال)

کتاب دزد جادوگر - کتاب چهارم: بازگشت جادوگر به خانه برای چه کسانی مناسب است؟

کودکان 9 تا 12 سال و تمام نوجوانانی که به مجموعه داستان‌های فانتزی و تخیلی علاقه دارند، این کتاب را بخوانند. اگر از طرفداران قصه‌های جادوگری هستید هم کتاب دزد جادوگر - کتاب چهارم: بازگشت جادوگر به خانه را از دست ندهید.

در بخشی از کتاب دزد جادوگر - کتاب چهارم: بازگشت جادوگر به خانه می‌خوانیم

بعد از این‌که کِرن تا در جلوی کاخ سپیده‌دم همراهی‌ام کرد، در حالی که نگاهش را پشت سرم حس می‌کردم از خیابان‌های عریض و طویل و پر از چاله‌ی آب محله‌ی طلوع راهی شدم. پیپ که نگران باران نبود، از روی شانه‌ام پرید و جلوی من پرواز کرد و سپس روی پله‌ی‌ ورودی مغازه‌ای نشست و به من زل زد تا این‌که وقتی به او رسیدم، دوباره جلوی من شروع به پرواز کرد.

از روی پل نایت و سپس تونل جادوگران گذشتم تا به پله‌های لغزنده‌ی اولین دروازه رسیدم. در آن تاریکی سرد و گزنده، دستانم را داخل جیب‌هایم کردم و به دیوار تونل تکیه دادم و منتظر پیپ شدم. می‌توانستم صدای ضعیف رودخانه و صدای چکه‌ی آب را بشنوم. بعد از مدتی، پیپ سینه‌خیز از روی سقف تونل آمد. گفتم: «لوثفالاس.» طلسم درخشید و اژدها کوچولو هم شروع به درخشیدن کرد. از روی سقف پایین پرید و داخل چاله‌ی آب فرود آمد و صدای شلپی شنیده شد.

پرسیدم: «خسته‌ای؟» پیپ را بلند کردم و روبروی دروازه نگه داشتم. طلسم باز شدن دروازه را گفتم. پیپ چشمانش را لوچ کرد، سپس پوزه‌اش را مقابل قفل گذاشت و قفل تلقی صدا داد و باز شد. از میان تمام دروازه‌ها رد شدیم تا این‌که به آخرین دروازه که ما را به هارتسیز هدایت می‌کرد رسیدیم. پیپ قفل را باز کرد و سپس بی‌مقدمه کف سنگی تونل ولو شد.

به پیپ خندیدم. به او گفتم: «اگه تو واقعاً تمام بعد از ظهر رو مشغول دزدی بودی، مقصر خودت هستی.»