معرفی و دانلود کتاب درخت پول: داستانی درمورد یافتن شانس در پشت بام خانه‌تان

معرفی کتاب درخت پول: داستانی درمورد یافتن شانس در پشت بام خانه‌تان

گاهی وقت‌ها راه‌حل مشکلات مالی درست جلوی چشم ماست. کتاب درخت پول نوشته‌ی کریس گیلبو، داستان جیک آرونز را تعریف می‌کند که درگیر بدهی و مشکلات زندگی است. او با پیدا کردن راهی ساده یاد می‌گیرد از توانایی‌های خودش استفاده و شرایطش را بهتر کند. این کتاب مناسب کسانی است که به دنبال راه‌های جدید برای رسیدن به آزادی مالی هستند.

درباره‌ی کتاب درخت پول

کتاب درخت پول (The Money Tree: A Story About Finding the Fortune in Your Own Backyard) نوشته‌ی کریس گیلبو (Chris Guillebeau) ، با داستانی ساده خواننده را ترغیب می‌کند تا به فرصت‌هایی که در اطرافش پنهان شده‌اند، بیشتر دقت کند. این کتاب داستان جیک آرونز را روایت می‌کند، جوانی که با بدهی‌های فراوان دست‌وپنجه نرم می‌کند و از آینده‌ی خود ناامید شده است. اما یک اتفاق ساده مسیر زندگی او را تغییر می‌دهد.

گاهی در زندگی، فشارهای مالی و دغدغه‌های روزمره چنان سنگین می‌شوند که پیدا کردن راه‌حلی ساده، غیرممکن به نظر می‌رسد. اما چه می‌شود اگر پاسخ درست روبه‌روی ما باشد؟ کتاب درخت پول نوشته‌ی کریس گیلبو، دقیقاً همین ایده را بررسی می‌کند. جیک، که شغلی ثابت ندارد و از پس پرداخت بدهی‌های خود برنمی‌آید، به جلساتی دعوت می‌شود که او را با مفهوم راه سوم آشنا می‌کند. راه سومی که بین کار تمام‌وقت و مشاغل پاره‌وقت قرار دارد و به افراد اجازه می‌دهد با استفاده از توانایی‌های خود، منابع درآمدی تازه‌ای پیدا کنند. این مسیر، که محور اصلی کتاب است، به جیک کمک می‌کند تا نگاه تازه‌ای به زندگی خود داشته باشد و از فرصت‌هایی که قبلاً نادیده گرفته بود، بهره ببرد.

جیک آرونز شرایط سختی را می‌گذراند. کمتر از 30 روز فرصت دارد تا آپارتمانش را تخلیه کند، موعد پرداخت وام دانشجویی 50 هزار دلاری‌اش نزدیک است، و شرکتی که در آن کار می‌کند، یک سیستم ارزیابی جدید و سختگیرانه اجرا کرده که ممکن است به اخراج او منجر شود. انگار مشکلات یکی پس از دیگری سر راهش قرار می‌گیرند. حتی رابطه‌ی تازه‌اش با مایا، که به‌خوبی پیش می‌رفت، حالا در معرض خطر است.

برای پیدا کردن راه‌حل، جیک دعوت یکی از همکارانش را برای شرکت در جلسات هفتگی می‌پذیرد. این جلسات برای کمک به افراد در راه‌اندازی یک کسب‌وکار جانبی طراحی شده است، اما با یک قانون مهم: پیش از کسب درآمد، نمی‌توانند بیشتر از 500 دلار هزینه کنند. در طول چند هفته، جیک با چالش‌های متعددی روبه‌رو می‌شود. او ابتدا یاد می‌گیرد چطور در یک آخر هفته 1000 دلار درآمد داشته باشد و سپس توانایی‌ها و مهارت‌های پنهان خود را کشف می‌کند. این تجربه به او کمک می‌کند تا کنترل امور مالی و زندگی‌اش را دوباره به دست بگیرد.

یکی از پیام‌های مهم کتاب درخت پول این است که گاهی ساده‌ترین راه‌حل‌ها در مقابل چشمان ما هستند، اما روزمرگی و عادت‌ها مانع دیدن آن‌ها می‌شوند. برای مثال، جیک متوجه می‌شود که مهارت‌های ارتباطی او می‌تواند به او کمک کند یک کسب‌وکار کوچک راه‌اندازی کند. این کشف ساده اما کلیدی، نقطه‌ی تغییر در داستان او است و نشان می‌دهد که چگونه می‌توان با اندکی تغییر در نگرش، زندگی را بهبود بخشید.

کتاب درخت پول با ترجمه‌ی محمد قدم‌پور مقدم و از سوی انتشارات بله منتشر شده است. اگر به دنبال داستانی هستید که هم آموزنده باشد و هم شما را به تفکر درباره‌ی زندگی و توانایی‌هایتان وادارد، این کتاب انتخابی مناسب است. داستان جیک، با تمام واقع‌گرایی و پیام‌های مثبت آن، می‌تواند به شما کمک کند تا نگاهی تازه به فرصت‌های زندگی خود داشته باشید.

نکوداشت‌های کتاب درخت پول

• این داستان جرقه‌ای در شما برای ساختن زندگی آزاد و مرفهی که همیشه آرزویش را داشته‌اید روشن خواهد کرد. (درک سیورز)
• کریس گیلبو همیشه الهام‌بخش‌ترین توصیه‌های دنیای تجارت را دارد. اکنون با کتاب درخت پول نشان می‌دهد که یک داستان‌سرای خوب هم هست. (دانیل اچ. پینک)

کتاب درخت پول برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب درخت پول برای کسانی مناسب است که به دنبال روش‌های ساده و خلاقانه برای بهبود وضعیت مالی خود هستند. افرادی که علاقه‌مند به راه‌اندازی کسب‌وکارهای کوچک یا کسب درآمد جانبی‌اند، می‌توانند از ایده‌های عملی و داستان الهام‌بخش این کتاب بهره ببرند.

در بخشی از کتاب درخت پول: داستانی درمورد یافتن شانس در پشت بام خانه‌تان می‌خوانیم

هنگامی که یوناس بیرون در کروزر منتظر بود، پرسید: «آقای جیک! امروز حالتان چطور است؟»

جیک پاسخ داد: «من خوبم، یوناس، فقط نمی‌توانم روی هیچ چیز تمرکز کنم. حالا بگو ببینم، کجا داریم می‌رویم... کلارنس گفته بود شما چیزی دارید که می‌خواهید نشانم دهید؟»

یوناس با تأیید گفت: «بله، خیلی زیاد. بیا، بریم که ببینی.»

آن‌ها سپس به سمت یک مقصد حرکت کردند که سفری حدود پانزده دقیقه‌ای طول کشید. فروشندگان سیار و مردمی که در حال انجام دادن فعالیت‌های روزمره خود بودند، در اطراف پرسه می‌زدند. یوناس به مردی اشاره کرد که موفق شده بود یک تشک را به پشت موتورسیکلت خود ببندد و به شکلی ماهرانه، بدون اینکه آسیب ببیند یا تشک را از دست بدهد، در ترافیک حرکت می‌کرد.

جیک با نگاهی پر از تعجب سرش را تکان داد. در این زمان کوتاه، به این نتیجه رسیده بود که دیگر نباید از دیدن چنین صحنه‌هایی تعجب کند.

او همچنین دریافته بود که تجربه رانندگی در محیط محلی با مجموعه‌ای از قواعد منحصر به فرد خود انجام می‌شود. وقتی در خانه رانندگی را یاد گرفته بود، تاکید شده بود که استفاده از بوق فقط در مواقع اضطراری، مانند زمانی که فردی ناگهان وارد خط شما می‌شود بدون اینکه متوجه شما باشد، مناسب است.

اما در اینجا، به نظر می‌رسید که استفاده مداوم از بوق نوعی الزام باشد. یوناس هنگام تغییر مسیر، در زمان تغییر رنگ چراغ‌های راهنمایی، و حتی زمانی که ترافیک بیشتر از چند ثانیه متوقف می‌شد، از بوق استفاده می‌کرد. او به دوستانی که می‌دید، بوق می‌زد، به راننده‌ی کامیونی که مسیر آن‌ها را سد کرده بود، با مشت اشاره می‌کرد و بوق می‌زد. وقتی سرانجام به مقصد رسیدند و پارک کردند، برای اعلام حضور خود، با خاموش کردن موتور، بوق زد.

جیک به این فکر کرد که در سفر بعدی به این مکان، باید ایده‌ای نوین داشته باشد: خرید تعداد زیادی هدفون و پیشنهاد آن به عابرین در خیابان. نام احتمالی این طرح جالب: «قهرمان هدفون.»

آن‌ها وارد فروشگاه کوچکی شدند که به شکل یک کارگاه صنایع دستی آراسته شده بود. یک زن جوان، که به نظر می‌رسید حدود بیست سال سن دارد، به آنها نزدیک شد و یوناس معرفی‌شان کرد.

او گفت: «این دختر من، اشی، است.» او نام او را با دو قسمت تلفظ کرد: اَش-ی.