معرفی و دانلود کتاب خیابانهای بیشناسنامه
برای دانلود قانونی کتاب خیابانهای بیشناسنامه و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب خیابانهای بیشناسنامه
کتاب خیابانهای بیشناسنامه نوشته فائقه تبریزی، قصه ارتباط دختر و پسری را به تصویر میکشد که پس از گذشت 15 سال در شرایطی دوباره همدیگر را میبینند که دیگر هیچکدامشان شباهتی به سالهای قبل ندارند و همه چیز بسیار تغییر کرده است.
درباره کتاب خیابانهای بیشناسنامه:
داستان کتاب پیش رو در دو زمان حال و گذشته روایت میشود. دختری به نام رعنا 15 سال قبل در دانشگاه توسط دوستش ترنم و همسر او امیر با فردی به اسم ماهان آشنا میگردد که به مصرف شیشه اعتیاد دارد. رعنا به دلایلی که بر هیچکس معلوم نیست از ماهان درخواست میکند که به او شیشه بدهد، ماهان نیز در مقابل این درخواست او را به خانهاش دعوت میکند.
اکنون بعد از گذشت 15 سال رعنا که در شیراز ساکن بود به تهران و مقابل درب خانه ماهان آمده و همانجا بیهوش افتاده است، اما ماهان حالا با دختری به نام ستاره روزهایش را میگذازند و...
کتاب خیابانهای بیشناسنامه برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به داستانها و رمانهای عاشقانه ایرانی علاقهمند هستید، این کتاب برای شماست.
در بخشی از کتاب خیابانهای بیشناسنامه میخوانیم:
روز اول را خوب به یاد دارم. وقتی از دور به سمت من و ترنم میآمد. با امیر روبهروی ما ایستادند. دلم میخواست نگاهم کند که البته کم هم نگذاشت، من هم جبران کردم و تا توانستم به او زل زدم. ترنم میگفت معتاد است و تنها زندگی میکند. امیر گفته بود که هامان کلی کتاب خوانده و فیلم دیده و کلاً از این آدم حسابیهاست که دیگر از زندگی چیزی نمیخواهد و بیخیال همه چیز شده است. از آنها که حتی دیگر حوصلۀ پوزخند زدن به دیگران را هم ندارند و دلشان برای بشریت و زندگی نکبت آنها میسوزد. وای که چقدر جذاب به نظر میرسید تمام اراجیفی که ترنم از وقتی فهمیده بود هامان قصد بازگشت دارد، در گوش من بلغور کرده بود. البته شکایت هم داشت. میترسید که نکند امیر پاستوریزهاش معتاد شود و از دست برود. اما من میدانستم امیر از این عرضهها ندارد. ترنم باید نگران من میشد، اما او از کجا میدانست در این ذهن مالیخولیایی من چه میگذرد که بتواند سر در بیاورد تصمیم گرفتهام چه بلایی سر خودم بیاورم.
عزمم را جزم کردم و به سمت بوفه رفتم. خوشبختانه تنها بود. قوطی رانی دستش بود و داشت کل دانشکده را رصد میکرد. خوشتیپ بود و لاغر. موهایش بینظیر بود. پرپشت و شلخته. چشمانش هم مربعی و یک عینک با قاب کائوچوی مشکی هم زده بود. من دیگر از این دنیا چه میتوانستم بخواهم؟ سرم را بالا گرفتم و به سمتش رفتم. قصدم فقط جذب کردن او نبود. دلم میخواست دنیای من هم شکل دنیای او شود. دلم میخواست من هم به همان بیخیالی و به همان جذابی باشم. دلم میخواست درد نکشم. دلم میخواست تمام شود تمام افکار مسخرهای که صبح تا شب مثل خوره به جون مغزم میافتادند و دست از سرم بر نمیداشتند. چه فرقی میکرد؟ نه کسی نگرانم میشد و نه کسی سراغم را میگرفت... .
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب خیابانهای بیشناسنامه |
نویسنده | فائقه تبریزی |
ناشر چاپی | نشر ستاک |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 160 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-8883-31-9 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |