معرفی و دانلود کتاب خاطرههای بهمچسبیده
برای دانلود قانونی کتاب خاطرههای بهمچسبیده و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب خاطرههای بهمچسبیده
کتاب خاطرههای بهمچسبیده دلنوشتههای شاعر جوان فاطمه فدائی است که به گفتهی خودش خاطراتیست که به طور پیوسته و بدون شک به ذهن و روح او چسبیدهاند و جزئی از زندگی او بودهاند و در حال حاضر نیز هستند. علت برگزیدن طرح چشم بر روی جلد کتاب شباهت طرح به چشم مادر اوست که خود آن را با مداد رنگی کشیده است.
فاطمه فدائی در شهری جنوبی، درست در مرکز جنوب شرق، شهری کویری، به گستره دریا، با اسم آشنا و مهربان کرمان، در ششم دیماه هزار و سیصد و پنجاه و سه در خانهای بزرگ و درندشت، در کنار بازار قدیمی کرمان چشم به جهان گشود.
بنا به دلایل کافی و وافی و همچنین شناسنامه، فرزند پنجم خانواده است. زمانی که پا به عرصه وجود گذاشت، درست بعد از تحصیلات دانشگاه پدرش بود. از آنجا که پدرش، مردی بلندنگر و بلند اندیشه بود و شناسنامه او را از تهران گرفت و چهار ماه به سنش اضافه کرد تا از جهان علم و دانش عقب نماند! اکنون تابستان پررنگ و لعاب و میوههای رنگ رنگش کجا؟ زمستان بیادعا و یکرنگش کجا؟
به نظر میرسد آن روزها رسم بر این بوده است که با قابله خانگی فرزندان به دنیا بیایند و فاطمه فدائی نیز از این قاعده جدا نبود.
همه این نوشتهها و خاطرات و دلتنگیها از حدود پانزده شانزده سالگی فاطمه فدائی به وجود آمد. نامههایی که گهگاهی برگشت میخورد و سپس پاره میشد و در مکانی پنهان شده. خاطراتی که هرگز بر زبان نیامدند! ولی بعدها زمانی که اینترنت و موبایل پا به عرصه گذاشت، تک جملهها و یا تک پاراگرافهایی نوشته میشد و بینام برای دوستان در واتسآپ یا اینستا و حتی قبلتر در وبلاگ شخصی خواهرش، مهتاب، به یادگار گذاشته میشد که پس از چندی آنها را با نامی دیگر دریافت میکرد و به قهقهه میخندید! تا اینکه به پافشاری خانواده و دوستان همیشه همراه و همدلش تشویق به جمعآوری آنها شد.
در بخشی از کتاب خاطرههای بهمچسبیده میخوانید:
این نوشته مربوط به چهارشنبه نوزدهم اسفند است.
از دیروز عصر که از خواب بیدار شدم، سر درد عجیبی دارم. وقتی سر دردهای مزمنم شروع میشود، همه تصویرها را سیاه و سفید میبینم حتی خوابهایم را!
معمولاً خواب میبینم که در بلندی ایستادهام و مبهوت همه جا را مینگرم. گاهی هم از بلندی پرت میشوم؛ و نمیدانم چرا این خواب تکراری را همیشه در مواقع درد میبینم.
امروز هم هوا ابری است. نوزدهم اسفند و این همه ابر و باد خنک و بوی بهشت؛ تو را هم به تعجب وا میدارد. امروز کمی سردم است و این حال و هوا و فضای این اتاق مرا یاد اوایل پاییز میاندازد که همین طور ناخنهایم یخ میکرد و سرمای خفیفی به ستون فقراتم میانداخت. ناخودآگاه «ها» میکنم. اما هیچ رنگی در هوا از این بازدم گرم من ایجاد نمیشود؛ آخر نزدیک بهار است و من فصلها را مثل خودم گم کردهام.
فهرست مطالب کتاب
به دوردستهای خودم
حال و هوای این روزهای من
عادت
ناکامی
به کودک خواهرم؛ به سوگلم!
به لحظه لحظههای مادرم
به شبهای تنهایی و درد مادرم
یادآوری
باغچه خانه پدری
با شمایمای ساده اندیشان کوته بین
حال و هوای تازه
کوتاه نوشتهای برای تو، اگرچه سر در گم، اگرچه آشفته
درختان کاج همیشه سبز
خواب
عصر پاییزی
دنیای بیرنگ
پدر
دعوت
زیارت
نامهای به تو
تقدیم به عزیزانم
خوابهای سیاه و سفید
فصل خیال انگیز
خانه پوشالی ذهن من
تخیل کودکی
صدای تو
اردیبهشت جهنمی
نسل سومیها
شب بیمهتاب
سفر
آرامش
حرفهای پنهانی
آشفتگی
آقا موشه
من و اطلسیها
تکرارمکررات
نامهای برای دلتنگیهای ترنج
به مناسبت آمدن بهار
انتظار
هزارمین نامه به تو
دوستیها
جایی که خانه نام دارد
برای اولین موفقیت سوگل
اندرحکایت سال نو
دوباره زندگی
کودکیها
حال و هوای شهر من
بهارینه
دلتنگی
به مادرم
قصه مادربزرگ
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب خاطرههای بهمچسبیده |
نویسنده | فاطمه فدائی |
ناشر چاپی | انتشارات متخصصان |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 130 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-6237-49-9 |
موضوع کتاب | کتابهای خاطرات |