معرفی و دانلود کتاب جبهه جنوب: یادداشتهای شهید حبیب غنی پور
برای دانلود قانونی کتاب جبهه جنوب: یادداشتهای شهید حبیب غنی پور و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب جبهه جنوب: یادداشتهای شهید حبیب غنی پور
کتاب جبهه جنوب: یادداشتهای شهید حبیب غنی پور، روایتهای عینی یک نویسندهی رزمنده از دوران جنگ است.
این یادداشتهای روزانه از جبهههای دفاع مقدس تنها بخشی از نمایش ایثاری است که طی هشت سال دفاع تاریخ شاهد آن بودهاید. این کتاب مطالب گردآوری شده از دفاتر یادداشت به جا مانده از شهید غنی پور، در سه فصل مجزا میباشد. اولین یادداشت آن مربوط به تاریخ 14 آذر ماه سال 63 و آخرین آن، 25 تیر 1365 است.
این اثر به صورت داستانی و روازنه تنظیم شده است و نویسنده در آن ضمن اینکه به حال و هوای هر روز جبهههای جنوب میپردازد هرجا که ممکن بوده یادی نیز از مسجد محلشان و شهدای آن به میان میآورد.
اعزام به جبهه و ورود به لشکر ثارالله، بازدید از خرمشهر و توصیف مناطق جنگی جنوب مثل شوشتر، دزفول و پادگان دوکوهه، حال و هوای عملیات بیتالمقدس بین رزمندگان، نحوهی شهادت دکتر سیاوش صادقی، حال و هوای منطقهی جنگی مهران، خاطرههایی دربارهی همرزمان و شهیدان محمد ملاوی، رضایی مقدم، علیرضا متولی، حمید کیهانی، حسین امینی و... از موضوعاتی است که نویسنده در این کتاب بدانها میپردازد.
نثر کتاب به شیوهی تمامی آثار این شهید ساده و پر احساس و صفحات آخر هم به عکسهای مختلف وی در جبهه و فعالیتهایش در مسجد جوادالائمه (ع) اختصاص داده شده است. اهمیت جبهه جنوب شاید این باشد که روایتهای عینی یک رزمنده نویسنده را در آن میخوانید.
حبیب غنی پور سال 1343 در محله «جی» تهران، به دنیا آمد. از چهارده سالگی و بعد از انقلاب 57 در مسجد جوادلائمه به فعالیتهای فرهنگی و قصهنویسی پرداخت و از طریق انتشارات مسجد جوادلائمه اولین کتاب خود را در نوجوانی چاپ کرد. پس از آن با شروع جنگ، از همان ابتدا به جبههی جنگ رفت و در سال 61 در عملیات مسلم ابنعقیل از ناحیهی پا مجروح شد.
در زمان بهبودی تحصیلات دبیرستانش را به اتمام رساند و به عنوان معلم در مدرسه راهنمایی شهید چمران مشغول شد. در همان دوره در مجله رشد جوان و نیز مجله کیهان بچهها مشغول به نوشتن شد. سال بعد در رشتهی ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی پذیرفته شد و در همان سال در عملیات والفجر 8 شرکت کرد. او بیشتر داستانهایش را نیز در همین سالها نوشت، که برخی بعد از شهادتش منتشر شدند و برخی دیگر از داستان ها و مقالات او با شهادتش ناتمام ماندند.
در بخشی از کتاب جبهه جنوب میخوانیم:
دیروز حدود ساعت یک و نیم بعد از ظهر به محل رسیدیم. حبیب والینژاد، مقابل مسجد ایستاده بود و با کسی صحبت میکرد. فوراً خود را به داخل مسجد رساندیم تا دید و بازدیدهای ما، مردم را متوجه ما نسازد. داخل مسجد روی دیوار، عکس و اعلامیه محمود و مهدوی نمایان بود. مسجد، خلوت و آرام بود. نمیدانستم خود را چطور و به چه شکل به خانه برسانم. در فکر بودم که افراد خانه هیجانزده نشوند. قدم برداشته، به سوی خانه حرکت کردم. به در خانه که رسیدم، در باز را دیدم. به اشگیل در ضربهای نواخته و در حالی که شعری را زیر لب میخواندم، وارد شدم. با صدای من، اهل خانه از اتاق دویده، در حالی که از هیجان بر سینه میزدند و نفسشان نیز بند آمده بود، مرا در آغوش کشیدند. آنان فقط میگفتند: «حبیب جان آمد... دایی آمد...»
محسن کوچولو نیز با احساسات زیاد، در حالی که سر را بالا گرفته و گویی از نفس افتاده و از یک فراق طولانی خسته بود، در حالی که با دستهای کوچکش بر سینه میزد، میگفت: «دایی آمد... دایی آمد...»
با دیدن این صحنهها، قلبم به شدت لرزید و پشتم سست گردید. خدایا، این معصومان، این متحملان رنج و عذاب را ببین و بر آنان رحم کن. آنان چقدر مصیبت و عذاب ببینند؟! انسان با دیدن این صحنهها، به یاد دربهدری اهل بیت امام حسین (ع) میافتد. خدایا! لعنت کن قاتلان حسین (ع) را. خدایا! ریشه این نفرین شدگان روی زمین را هر چه سریعتر از بیخ و بن برکن.
از ساکم بیسکویت و کمپوت به محسن دادم. مادر و خواهرم، هیجانزده این سوی و آن سوی میدویدند تا ناهار درست کنند. تلفنی هم به آن عزیز در غربت نشسته، آن اسطوره صبر و مقاومت، آن نازدانه، آبجی عزیز، زدم تا حداقل برای مدتی آرام باشد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب جبهه جنوب: یادداشتهای شهید حبیب غنی پور |
نویسنده | حبیب غنی پور |
ناشر چاپی | انتشارات سوره مهر |
سال انتشار | ۱۳۹۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 280 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-175-137-0 |
موضوع کتاب | کتابهای خاطرات دفاع مقدس |