معرفی و دانلود کتاب ترانهی فراموشی
برای دانلود قانونی کتاب ترانهی فراموشی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب ترانهی فراموشی
اگر یک روز از خوابی طولانی و عمیق بیدار و متوجه شوید حتی خودتان را به یاد نمیآورید، چه احساسی خواهید داشت؟ کتاب ترانهی فراموشی نوشته بنیتا مشیری، داستان دختری را روایت میکند که بعد از یک کمای طولانی، دیگر هیچ چیز را به یاد نمیآورد و همه چیز برایش در هالهای از ابهام قرار دارد.
درباره کتاب ترانهی فراموشی:
در خانهای در نزدیکیهای ساحل، دختری با شنیدن صدای امواج دریا چشمانش را باز میکند و از خواب بیدار میشود، بدون آنکه چیزی از نام خود، چهره و یا گذشتهاش به یاد بیاورد. دختری که تنها همدم و مونسش دریا و موجهای آن میشوند و تنها حسی که در او وجود دارد، احساس نیاز است و درست همین حس او را وادار میکند تا به ادامه دادن زندگی باور و ایمان داشته باشد.
بهتدریج با پیش رفتن داستان، مخاطب پی میبرد که دخترک در کشور فرانسه تصادف وحشتناکی را پشت سر گذاشته و بعد از این حادثه برای مدت طولانی به کما فرومیرود و همین اتفاق باعث از دست رفتن حافظهاش شده است و تنها یک ترانه را پیوسته به خاطر میآورد که مدام در خوابهایش تکرار میشود.
یک پرستار او را به خانه خودش میبرد و خواهرزادهاش لوکاس که فوتبالیست معروفی است را با وی آشنا میکند. برق چشمان لوکاس، دخترک را به فکر فرومیبرد. این فوتبالیست گاهی برایش چهرهای آشناست و به او اعتماد دارد و گاهی نیز اعتمادش را به وی از دست میدهد. لوکاس برای کمک به دختر از دوست ایرانیاش کوهیار میخواهد تا به دیدن وی برود، دختر در آغاز خشمگین میشود اما با دیدار کوهیار گویی همه چیز تغییر مییابد.
شخصیت اصلی داستان که نام نیاز را برای خود انتخاب میکند، کمکم میفهمد اصالتی ایرانی دارد و به کمک لوکاس با خانوادهای ایرانی آشنا میشود و نزدِ یک روانشناس ایرانی میرود تا خود را درمان کند.
کتاب ترانهی فراموشی به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
اگر به رمانهای ایرانی و بهویژه داستانهای عاشقانه علاقهمند هستید، این کتاب را از دست ندهید.
در بخشی از کتاب ترانهی فراموشی میخوانیم:
بلند شد و کنار من آمد و آرام و شمرده شروع به حرفزدن کرد: «شوهر من خیلی پولدار بود؛ خیلی یعنی خیلی. فکر کنم لوکاس یه ذره برات تعریف کرده. ما دو تا بچه داشتیم، ولی از بعد از بهدنیااومدن دخترمون طلاق عاطفی گرفتیم. دیگه هیچ رابطهی زناشوییای بین ما نبود. تقریباً برای ده سال! هیچکدوم دیگه نمیخواستیم، من از شکهای اون به خودم خسته شده بودم؛ مدام بهم میگفت نرم بیمارستان، با همکارام حرف نزنم، بشینم توی خونه و بهش برسم. اونم انگار از ظاهر و تیپ من خسته شده بود، چون بعد از زایمان دومم هیکلم به هم ریخت و دیگه هیچ جذابیتی نداشت.»
ماهان دستم را گرفت و برد که روی کاناپه بنشینم. خودش و بهار هم کنارم. لوکاس هم روبهروی من روی زمین نشست. ژولیت هم روی مبل تکی نشست و ادامه داد: «بچهها بزرگ میشدن، ولی هرچی میگذشت از من دورتر میشدن؛ مخصوصاً پسره عاشق باباش بود. باباش میگفت باید از مامانت بدت بیاد. اون میگفت باشه، بعد میدوید میاومد به من میگفت اَهاَه مامان ازت بدم میآد؛ ولی دختره نه! همیشه آروم بود و به پدر و برادرش توجهی نمیکرد. یه روز که از بیمارستان برگشتم دیدم ماری توی خونهس. بچهها توی ساحل بودن و داشتن قلعه میساختن. یه حس بدی بهم دست داد. رفتم داخل و دیدم نیستن. یه حسی بهم میگفت طبقهی بالان. بدون صدا رفتم طبقهی دوم و درِ اتاق خودم رو باز کردم. ماری و پدر بچهها برهنه روی تخت من بودن. وقتی منو دیدن خیلی عادی بودن! ماری بلند شد و لباس پوشید و اومد کنار در منو بوسید و رفت. شوهرم هم همونجور که بود بهپهلو خوابید و هیچی نگفت. باورم نمیشد! مگه میشد؟ دوست صمیمی خودم با همسرم؟ خیلی وقت بود رابطهای نداشتیم، این درست، ولی اون هنوز هم همسرم بود و ماری دوست صمیمیم؛ کسی که از همهی جزئیات زندگی من خبر داشت. راستش تصمیمم رو گرفتم. میخواستم برم درخواست طلاق بدم و بچهها رو بردارم برم.»
اینها را که گفت سکوت کرد و نفس عمیقی کشید. باورم نمیشد! مگر ممکن بود؟ بهترین دوستش با همسرش؟
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب ترانهی فراموشی |
نویسنده | بنیتا مشیری |
ناشر چاپی | انتشارات مجید |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 440 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-453-140-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |