معرفی و دانلود کتاب اصالت
برای دانلود قانونی کتاب اصالت و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب اصالت
کتاب اصالت که به قلم پریسا دولتی نوشته شده، داستان رها کردن و گذشتن است. داستان مادری که به ناگاه فرزندش را رها میکند، داستان زنی که از معشوقش میگذرد و داستان مردی که زندگیاش را پشت سر میگذارد...
دربارهی کتاب اصالت
کتاب «اصالت» که نوشتهی پریسا دولتی است داستان زندگی تلخ و شیرین پسری به نام محمدسجاد است. او که در زندگیاش فرازونشیبهای بسیاری را دیده و تجربه کرده، حالا قرار است با چالش دیگری مواجه شود: چالش از دست دادن مادرش... صبح یک روز بهظاهر عادی، محمدسجاد که از خواب بیدار شده است، متوجه نبودن مادرش میشود. او همهجا را به دنبال مادر میگردد و حتی با پدرش نیز تماسی میگیرد. پدر محمد جانباز است. با اینکه حدود پنج سال است پدر و مادر محمدسجاد از هم جدا شدهاند، اما هنوز گهگاهی با هم صحبت میکنند و محمدسجاد امیدوار است که پدر بداند که مادرش کجاست.
در همین حین، متوجه یادداشتی از مادرش میشود که گفته است برای آنکه دوباره آرامش را در زندگیاش پیدا کند، تصمیم گرفته برای مدتی از خانه دور شود و به سفر برود. او دفتر خاطراتی نیز از خودش به جا گذاشته است و از محمدسجاد خواسته که اول آن دفتر را بخواند و بعد پاکت دیگری که لای دفتر است را باز کند. محمدسجاد نیز بعد از ناامید شدن از یافتن مادر، شروع به خواندن دفترچهی خاطرات میکند، دفتری که تاریخ اولین نوشتهاش به سال 1364 بازمیگردد. محمدسجاد با خواندن این دفتر متوجه میشود که مادرش دلباختهی مرد دیگری به نام محمد بوده است...
او که به گنجینهای از رازهای مادر دست پیدا کرده است، پلک بر هم نمیگذارد تا با گذشتهی مادرش به طور کامل آشنا شود و بتواند پاکتنامهی اسرارآمیز را باز کند، و این تمام داستان کتاب اصالت است. پریسا دولتی از نویسندگان جوان ایران است که به کار نوشتن رمان مشغول است.
کتاب اصالت برای چه کسانی مناسب است؟
اگر از خوانندگان رمانهای عاشقانهی ایرانی هستید، کتاب اصالت انتخاب مناسبی برای شماست.
در بخشی از کتاب اصالت میخوانیم
اتاقخواب، حمام، آشپزخانه و... به همهجا و همهجا سرک کشید، اما نبود، رفته بود. با خستگی خودش را روی مبل پرت کرد و شروع کرد به گرفتن هزاربارهی شمارهی موبایل مادرش. همچنان خاموش بود. از لحظهای که مادر زنگ زده و خبر رفتنش را داده بود تا همین لحظه هزاران بار این صدای لعنتی را به جای صدای مادرش شنیده بود "دستگاه مشترک مورد نظر خاموش میباشد". نگاهش به کفشهایش افتاد، صدای توبیخگر مادرش در گوشش پیچید "من تو این خونه نماز میخونم! با کفش نیا تو". باورش نمیشد مادر به یک خداحافظی تلفنی بسنده کرده باشد و بدون اینکه حتی به او فرصت دوباره دیدنش را بدهد، رفته باشد. دلش آرام و قرار نداشت، نمیتوانست هیچ رقمه این رفتن ناگهانی را باور کند. کلافه بلند شد و به اتاقخواب مادرش رفت، نگاهی به کمد لباسهایش انداخت. همهی لباسهایش را نبرده بود و این تنها نشانهای بود که به او میگفت این رفتن طولانیمدت نیست و دلش را گرم میکرد. با نگاهش به دنبال یافتن آلبوم بچگیهایش کمد را کاوید، آن را هم برده بود. نگاهش از کمد رد شد و به پاتختی رسید، قاب عکسش هم نبود! گیج و سردرگم در عین حال با دقت بیشتری دوباره به همهجای خانه سرک کشید.
از بسته بودن فلکهی آب و گاز که مطمئن شد به طرف در رفت. باید برمیگشت مغازه تا شاید با همفکری سپهر بتواند چارهای برای این بیچارگی پیدا کند. قبل از بیرون رفتن از خانه، چشمش به یک دفتر و نامه افتاد که روی جاکفشی کنار در بودند. بدون تعلل دست دراز کرد و نامه را برداشت، چشمش به نوشتههای روی پاکت افتاد و دستش از باز کردن پاکت بازماند.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب اصالت |
نویسنده | پریسا دولتی |
ناشر چاپی | انتشارات آئیسا |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 333 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-6462-41-9 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |
واقعا که انسان با عشق زنده هست هر لحظه از داستان یک سوپرایز بود برای مخاطب
اما محمد یک انسان ترسو و خوخواه که نفهمید با این کارش چه بلایی بسر پدر و مادرش آورد