معرفی و دانلود کتاب از ام الرصاص تا خرمشهر
برای دانلود قانونی کتاب از ام الرصاص تا خرمشهر و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب از ام الرصاص تا خرمشهر
اکبر خوردچشم در کتاب از ام الرصاص تا خرمشهر، خاطرات شفاهی و پراکندۀ رزمندگان در دوران اشغال و آزادسازی خرمشهر را به رشتهی تحریر درآورده است.
در طول هشت سال دفاع مقدس، رزمندگان اسلام عملیاتهای مختلفی انجام دادهاند که همگی آنها جزء افتخارات این سرزمین به حساب میآیند. اما در این میان، طراحی برخی از این عملیاتها در عین حساسیت و ظرافتهایی که داشتهاند، به خاطر اجرایی نشدن، در طول سالهای گذشته ناشناخته ماندهاند و به جزء افراد معدودی، کمتر کسی نامی از آنها را به یاد دارد.
در شرایط کنونی که زنده نگه داشتن خاطرات روزهای دفاع مقدس از اهمیت ویژهای برخوردار است، باید نام و شرح اینگونه عملیاتها برای مخاطبان امروزی شناسانده شوند تا بلکه جان فشانی رزمندگان آن روزگاران، در غبار گذشت ایام به بوتۀ فراموشی سپرده نشود.
یکی از این عملیاتها، طرح شناسایی جزیرۀ امالرصاص است که ایدۀ اولیه آن توسط شهید حسن باقری مطرح میشود. هرچند این عملیات اجرایی نمیشود و در حد ایده و برنامههای شناسایی باقی میماند، ولی فعالیتهای انجام شده، خود زمینهساز رشد و گسترش واحدهای شناسایی در امور نظامی میشود که در عملیاتهایی چون کربلای 5 به خوبی نمایان است.
در بخشی از کتاب از ام الرصاص تا خرمشهر میخوانیم:
بعد از ظهری بود. روی نقشه منطقهای را نشانمان دادند و گفتند برویم آنجا. شناسایی لازم بود. لباس غواصیام را پوشیدم. تنگ بود. کتف و شانهام را اذیت میکرد. بعد فینهایم را به پا کردم و همراه بچهها زدم به آب. آمده بود عراقیها نیرو جا به جا کردهاند. مثل اینکه قصد پیشروی داشتند از کارون عبور کنند.
آب آرام بود. کمی جلو رفتیم. بعد مثل ماهی سُر خوردیم توی دل رودخانه. پا زدیم. آب به سر و صورتم میخورد. مراقب بودیم به تور غواصان عراقی نخوریم. گاهی بیخبر سمت ما میآمدند. بعد درگیری شد. همین طور حرکت اریب داشتیم. از ساحل خودمان دور شدیم.
به ساحل غربی کارون رسیدیم. خوب مراقب اطراف بودیم. فینهایمان را درآوردیم و سمت نخلستانها رفتیم. آن جا منطقهی خطر بود. کمی که جلوتر رفتیم، احساس کردم وضعیت کمی متفاوت شده.
سه نفر بودیم. باورم نمیشد، عراقیها گشتیهای زیادی داشتند، جیپ و کامیون. در جادهای که خودشان درست کرده بودند، میرفتند و میآمدند. نمیشد جلوتر رفت، امکان درگیری بود. چارهای نبود. برگشتیم سمت کارون.
آن جا هم امنیت نداشت. چند تا غواص عراقی آن اطراف بودند. متوجه ما شدند و از توی آب به طرفمان شلیک کردند. جوابشان را دادیم. درگیری شد. زدیم به آب. اما دست بردار نبودند.
توی آب درگیری ادامه داشت. بر خلاف جهت آب میرفتیم. سخت بود. پشت سرمان عراقیها بودند. شلیک میکردند. گلولههایشان توی آب میپوکید. باید خودمان را نجات میدادیم. یک نفس شنا میکردیم. جریان آب به سر و صورتمان میخورد، حالا علاوه بر غواصهای عراقی، باید با جریان آب هم میجنگیدیم. سخت بود و نفسگیر. نمیدانم چطور شد متوسل به ائمه اطهار (ع) شدم. نذر کردم اگر به ساحل خودمان برسم، صد رکعت نماز شکر بخوانم. مثل این که نذرم قبول شد. عراقیها سمت نیروهای خودشان رسیدند و ما هم هر جوری بود به ساحل خودمان رسیدیم.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب از ام الرصاص تا خرمشهر |
نویسنده | اکبر خوردچشم |
ناشر چاپی | انتشارات صریر |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 128 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-331-508-2 |
موضوع کتاب | کتابهای خاطرات دفاع مقدس |