معرفی و دانلود کتاب آداب جنایت

عکس جلد کتاب آداب جنایت
قیمت:
۸۰,۰۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب آداب جنایت و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب آداب جنایت و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب آداب جنایت

شخصیت اصلی کتاب آداب جنایت، مصداق بارز اراذل و اوباش است. کسی که با پرستاران بد صحبت می‌کند، بر سر همه داد می‌کشد، عقاید استواری ندارد و به‌سرعت می‌توان دیدگاه‌های او را از زمین تا آسمان دگرگون کرد. مصطفی سلیمانی ما را با این جوان که از رسماً از دهان عزرائیل بیرون آمده و قرار است با کمک چند فرد مذهبی به راه راست هدایت شود، آشنا می‌کند تا به توبه‌پذیر بودن و مهربان بودن خدا ایمان آوریم.

درباره‌ی کتاب آداب جنایت

همه‌چیز از یک تصادف شروع شد؛ از آن خیابانی که فردی موتورسوار با یک پیرمرد برخورد کرد و موجب مرگ پیرمرد شد. پسر جوان نیز به‌خاطر سوراخ شدن باک بنزین و انفجار، آتش گرفت. البته او فوت نکرد و پیرمرد دیگری که بعداً مشخص می‌شود فردی بسیار مذهبی است و از نظرش کسی که روی تتو دارد نااهل و «هفت‌خط» است، به‌سراغ او می‌آید. جوان موتورسوار در همان هنگام به پیرمرد التماس می‌کند که: «نگذارید به دست پلیس بیفتم» و بیهوش می‌شود. در همان زمان آتش‌نشانی و آمبولانس نیز سر می‌رسند و جوان را با خود می‌برند. پیرمرد نیز به‌دنبال آن‌ها راه می‌افتد و ماجرا از این‌جا آغاز می‌شود. کتاب آداب جنایت می‌کوشد تا تأثیرگذار باشد و افرادی که ایمان خود نسبت به خداوند را از دست داده‌اند، متحول کند. مصطفی سلیمانی در این بین شخصیت‌های بسیاری را وارد داستان می‌کند؛ شخصیت‌هایی همچون حاج‌آقا؛ سیدتقی؛ حاج‌دایی و... که هر کدام به‌نوبه‌ی خود در سربه‌راه و مؤمن کردن جوان نقش به‌سزایی دارند.

مصطفی سلیمانی هیچ‌گاه به ما نمی گوید این موتورسوار چه جرمی مرتکب شده بود و چرا از پلیس می‌ترسید؟ البته خود جوان نیز از اعمال خود آگاه نیست؛ زیرا حافظه‌اش را به‌طور کامل از دست داده و حتی نامش را به‌یاد ندارد. (البته سیدتقی نام او را عماد گذاشته و به این اسم صدایش می‌زند.) او همچون کودکی تازه متولد شده است که امکان پذیرش عقاید و تحت‌تأثیر قرار گرفتن، هنوز برایش مهیاست و پیرمرد، سیدتقی و... نیز این فرصت را مغتنم می‌شمارند تا جوان را به راه راست هدایت کنند.

کتاب آداب جنایت ما را با نقش تقدیر و خواست خدا و ... در زندگیمان آشنا می‌کند تا دریابیم که راه توبه همیشه باز است و همیشه می‌توانیم خود را اصلاح کنیم. این کتاب در نشر نیماژ منتشر شده است.

کتاب آداب جنایت برای چه کسانی مناسب است؟

داستان آداب جنایت برای علاقه‌مندان به داستان‌های مذهبی، چگونگی متحول شدن از فردی غیرمذهبی به مذهبی و زندگی طلبه‌ها و روحانیون، مناسب و خواندنی است.

در بخشی از کتاب آداب جنایت می‌خوانیم

نصف راه پیاده رفت و بقیه‌اش را توی اتوبوس خوابید. آفتاب که کامل خودش را پهن کرد توی پهنه‌ی آسمان، رسید دم در بزرگی که بالاش تابلو زده بود حوزه‌ی علمیه‌ی حاج‌دایی. کلید انداخت و رفت تو. طاق در را تا ته باز کرد و قفل ساچمه‌ای‌اش را فرو کرد توی زمین. چند‌تا طلبه‌ توی حیاط بودند. سلامی داد و راهش را کج کرد سمت اتاقک نگهبانیِ گوشه‌ی حیاط. ایستاد دم در و کمی چشم چرخاند توی اتاق. در را از تو قفل کرد و پرده را کشید و رفت روی تخت دراز کشید. چند‌تا از طلبه‌ها پشت پنجره جمع شده بودند و درباره‌ی سیاست و اجتماع حرف می‌زدند. چند‌باری از این شانه به آن شانه ‌شد. آخرش بلند شد ساعتِ زنگ‌دار روی طاقچه را کوک کرد روی پنج دقیقه به هشت و پرده‌ی دور تختش را کشید و رفت زیر پتو.

خواب مانده بود و ساعت هشت با صدای بوق ماشین از خواب پرید. تا قفل در را باز کرد و دوید توی حیاط، طلبه‌ها در را باز کرده بودند. دستش را گذاشت روی سینه‌اش «سلام حاج‌آقا.» لاستیک‌های پژو 405 بِژ روی سنگ‌ریزه‌ها خِرت‌خِرت صدا می‌دادند. حاج‌آقا خودش را دراز کرده بود سمت داشبورد و داشت دنبال چیزی می‌گشت. عمامه‌اش را گذاشته بود روی صندلیِ شاگرد و عباش را هم آویزان کرده بود روی آویزِ کنار پنجره و با دشداشه نشسته بود پشت فرمان. نگاه سریعی به پیرمرد انداخت و بوقی زد و دستش را از پنجره بیرون آورد و گاز داد تا ته حیاط. گرد‌و‌خاکی به آسمان بلند شد.

پیرمرد راه افتاد سمت ماشین حاج‌آقا سلطانی. حاج‌آقا ماشین را پارک کرده بود و داشت عمامه‌اش را می‌گذاشت روی سرش. «قرار شد چند روز نباشی سید. گفتم چند روز از شرت راحتم. چرا برگشتی؟»

«چه خبر است؟ این‌همه شیرینی برای چه گرفته‌ای؟ عروسی است؟» و شروع کرد به شمردن. «پنج بسته‌ی سه‌کیلویی؟ تر یا خشک؟»

«تر یا خشک را ول کن. حدس بزن ببینم حافظه‌ات کار می‌کند یا به فنا رفته؟»

«تو هم حدس‌مَدس را ول کن که اصلاً روی روال نیستم. کم هم خوابیده‌ام، آن‌وقت چرت‌و‌پرت می‌گویم و می‌شوم مسخره‌ی دستت. بعد باید تا یک عمر تاوان بدهم.»

«بیست سال گذشته پیرمرد!»

«از چی؟»

«از اینکه این ساختمان افتتاح شده. از اینکه آمدی ورِ دل من. از اینکه شدی نگهبان جان و مال و ناموسِ این طلبه‌ها.»

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب آداب جنایت
نویسنده
ناشر چاپیانتشارات نیماژ
سال انتشار۱۴۰۴
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات128
زبانفارسی
شابک978-622-413-017-4
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان معنوی، کتاب‌های داستان و رمان مذهبی ایرانی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب آداب جنایت

هیچ نظری برای این کتاب ثبت نشده است.

راهنمای مطالعه کتاب آداب جنایت

برای دریافت کتاب آداب جنایت و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.

👋 سوالی دارید؟