معرفی و دانلود رایگان رمان خرمگس
برای دانلود قانونی رمان خرمگس و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی رمان خرمگس
خرمگس: نام داستانی از نویسنده انگلیسی، اتل لیلیان وینیچ میباشد که در سال 1897 منتشر شد. این داستان در کشور ایران، توسط خسرو همایونپور و نیز ترجمه مشترک داریوش شاهین و سوسن اردکانی به فارسی برگردان شدهاست.
وینیچ در این کتاب سیمای انسانهایی را مجسم کردهاست که برای کسب آزادی ،استقلال و حقوق اجتماعی خود دست به مبارزه میزنند و در این راه از مرگ نیز هراسی ندارند .عشق در این کتاب مقامی ارجمند دارد. نقش اصلی این کتاب آرتور برتن است که یک انگلیسی مقیم در ایتالیا در زمان سلطه اطریشیها بر این کشور است، او پس از شکست عشقی خود دست به یک ماجراجویی بزرگ میزند و بعدها دوباره به ایتالیا بازمیگردد و در یک گروه انقلابی به کار مشغول میشود.
داستان کتاب در ایتالیای تحت نفوذ اتریش در دهه 1840میلادی میگذرد که زمانهای پر از آشوب و خیزش بود.
نقش اصلی داستان، آرتور بورتون است که سردسته جنبش جوانان است و دشمنش، پدر مونتانلی است. دنبالهای از روابط تراژیک بین آرتور و دختر محبوبش، جما، در داستان پیش میآید. این کتاب، داستان ایمان، بیداری از خواب و خیال، دگرگونی، عشق و شجاعت است.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | رمان خرمگس |
نویسنده | اتل لیلیان وینیچ |
مترجم | خسرو همایون پور |
سال انتشار | ۱۳۹۴ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 376 |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی خارجی |
مرسی از کتابراه برای رایگان قراردادن این کتاب، این کتاب رو من توی دوره نوجوانی یکیار و الان برای بار دوم خوندم و لذت بردم. داستان تاثیر از بین رفتن اعتمادهارو روی روح و روان به زیبایی نشون میده.
❌هشدار این نظر حاوی اندکی اسپویل است:
داستان یک پسر جوون یتیم و و ساده خوشقیافه اس که در جریان ماجرایی متوجه میشه، کشیشی که مربی و راهنماش هست و شدیدا به پاکی و صداقتش ایمان داره، در واقع پدرش هست. در یک لحظه ایمانش به خانوادهاش، به زندگی خودش و مربیش و حتی خدا رو از دست میده و از خودش و زندگیش فرار میکنه، طی سالها، اتفاقای بد زیادی براش میوفته که بدنش از فرم میوفته و تبدیل به یه گوژپشت میشه و با نام مستعار خرمگس فعالیت میکنه و سالهای بعد تغییرات زیادی توی اون پسر جوون ایجاد میشه.
پ. ن: انتهای داستان، جایی که کشیش، پسر رو میکشه و لحظات آخر میفهمه پسرش بوده، یادآور قضیه رستم و سهرابه ولی شدیدا غمگین و اندوهناکه.