معرفی و دانلود کتاب لطفا مراقب مامان باشید

معرفی کتاب لطفا مراقب مامان باشید

مادر در ازدحام ایستگاه متروی سئول ناپدید می‌شود و خانواده در بهت و ناباوری فرو می‌روند. کتاب لطفا مراقب مامان باشید، به قلم شین کیونگ سوک، روایتی رازآلود و عاطفی است که با ظرافت روانشناختی پیش می‌رود. هر فصل از این رمان، با صدای یکی از اعضای خانواده روایت می‌شود و هر کدام در برابر خاطرات و ناگفته‌هایشان با پرسشی تلخ روبه‌رو می‌شوند: آیا واقعاً مادر را می‌شناختند؟ آیا قدر فداکاری‌هایش را دانسته بودند؟ این رمان توانسته جایزه‌ی ادبی آسیایی «من» را در کارنامه‌ی خود ثبت کند.

درباره‌ی کتاب لطفا مراقب مامان باشید

تصویر مادری سالخورده با موهای فر خاکستری و ژاکتی آبی که سرگردان در میان جمعیت راه می‌رود، تکان‌دهنده است. او ستون خانواده بود و عمری را در خدمت فرزندان و همسرش گذراند؛ اما در پس این تلاش بی‌وقفه، رنج‌های جسمی و روحی عمیقی نهفته بود؛ از بیماری و دردهای پنهان گرفته تا زخم‌های روحی که هیچ‌گاه مجالی برای بیان آن‌ها نبود. شین کیونگ سوک (Kyung-Sook Shin)، رمان لطفا مراقب مامان باشید (Please Look After Mother) را با اتفاقی هولناک آغاز می‌کند؛ مادر در ازدحام ایستگاه مترو گم می‌شود و در غیبت او، حقیقت‌های زندگی‌اش یکی‌یکی آشکار می‌گردند.

پارک سونیو سال‌ها با سرطان سینه دست‌و‌پنجه نرم کرد و ناچار به عمل جراحی شد؛ در سکوتی که حتی نزدیک‌ترین افراد خانواده از آن بی‌خبر بودند. او همچنین سکته‌ای را پشت سر گذاشت که آثارش در حواس‌پرتی‌های گاه به گاه و ضعف جسمانی‌اش پیدا بود. شخصیت مادر در رمان روانشناختی لطفا مراقب مامان باشید، فراتر از یک نقش سنتی و آشنا تصویر می‌شود. شین کیونگ سوک با بهره‌گیری از روایتی چندصدایی و نگاهی روانشناختی، شخصیت مادر را از زوایای گوناگون بازمی‌نمایاند.

موهای خاکستری، حافظه‌ای مخدوش؛ مادری که هرگز شناخته نشد

هر فصل از رمان لطفا مراقب مامان باشید با نثری ساده و در عین حال شاعرانه، تضاد میان ظاهر آرام و واقعیت درونی مادر را آشکار می‌کند. در نگاه فرزندان، مادر همیشه حاضر و مراقب بوده، اما در غیبتش درمی‌یابند که هرگز به درستی او را نشناخته‌اند. همین غیبت، فرصتی می‌شود برای بازاندیشی در روابط خانوادگی. رمان روانشناختی لطفا مراقب مامان باشید، یک انقلاب در بازنمایی جایگاه مادران در ادبیات کره جنوبی است. شین کیونگ سوک با نگاهی انتقادی به نقش‌های اجتماعی کلیشه‌ای، نشان می‌دهد که چگونه زنان و مادران در سایه‌ی روزمرگی نادیده گرفته می‌شوند و تنها پس از نبودشان، اهمیت واقعی‌شان درک می‌شود.

لطفا مراقب مامان باشید به‌عنوان یکی از پرفروش‌ترین آثار ادبیات کرهd جنوبی، توانسته است تجربه‌ای جهانی را بازتاب دهد؛ تجربه‌ای که هر خواننده‌ای فارغ از فرهنگ و زبان، می‌تواند در زندگی خود ردی از آن بیابد. این رمان اجتماعی را می‌توانید با ترجمه‌ی روان آنیتا پارسا بخوانید که توسط انتشارات دانش‌آفرین چاپ و منتشر شده است.

جوایز و افتخارات کتاب لطفا مراقب مامان باشید

• رمان پرفروش ملی؛
• رمان پرفروش بین‌المللی؛
• اثر منتخب آمازون؛
• حضور در فهرست نهایی نامزدهای جایزه‌ی داستان خارجی ایندیپندنت در سال 2012؛
• برنده‌ی جایزه‌ی ادبی آسیایی «من» (Man Asian Literary Prize) در سال 2011.

نکوداشت‌های کتاب لطفا مراقب مامان باشید

• رمانی عمیق و تأثیرگذار از کره‌ی جنوبی که مرزهای اعتماد به حافظه را به چالش می‌کشد. (فایننشال تایمز)
• تأثیرگذار، عمیق و سرشار از احساس، با لایه‌های روان‌شناختی آشکار! خوانندگان بی‌تردید در این داستان خانوادگی، پژواکی از تجربه‌های خود خواهند یافت؛ اثری پرفروش که آماده است موفقیتی مشابه را اینجا نیز تکرار کند. (پابلیشرز ویکلی)
• داستان شین کیونگ سوک که درباره‌ی زن سالخورده‌ای که در متروی سئول ناپدید می‌شود، عمیقاً بر دل‌ها می‌نشیند. (گاردین)
• رمان لطفا مراقب مامان باشید باعث شد دلم بخواهد به مادرم زنگ بزنم. (تایمز)

کتاب لطفا مراقب مامان باشید برای شما مناسب است اگر

• به داستان‌های روانشناختی علاقه‌مند هستید.
• به دنبال یک رمان اجتماعی هستید که شما را به بازاندیشی درباره‌ی جایگاه زنان و نقش‌های کلیشه‌ای دعوت کند.
• از مخاطبان جدی ادبیات کره‌ی جنوبی هستید و نویسندگان کره‌ای را دنبال می‌کنید.

در بخشی از کتاب لطفا مراقب مامان باشید می‌خوانیم

فکر می‌کنی وقتی فرستادمت مدرسه چه احساسی داشتم؟ وقتی تگ اسمتو رو سینه‌ت چسبوندم و دستمال گردنت رو بستم حس کردم خیلی بزرگ شدم. چطور می‌تونم خوشحالی دیدن بزرگ شدن انگشتا و دست و پاتو با چیز دیگه‌ای مقایسه کنم؟ هر روز آهنگ می‌خوندم و می‌گفتم کوچولوی من بزرگ شو کوچولوی من بزرگ شو. و حالا تو از منم بزرگتر شدی.».

در حالی که این حرف‌ها مثل یک اعتراف بر روی زبان مامان جاری می‌شد، به او خیره ماند. مامان برای رو در رو شدن با هیونگ‌چول به پهلویش غلتید و موهایش را نوازش کرد: «با اینکه می‌گفتم امیدوارم قدبلند و بزرگ شی، وقتی از من هم بزرگتر شدی، حتی با وجود اینکه بچه‌ی خودم بودی ترسیدم.»

گلویش را صاف کرد و برای پنهان کردن چشمانِ به اشک نشسته‌اش به طرف سقف چرخید.

«برعکس اون یکی بچه‌ها لازم نبود من حرفی بهت بزنم. همه‌ی کاراتو خودت انجام می‌دادی، خوش‌تیپی و تو مدرسه هم موفق بودی. خیلی به خودم افتخار می‌کنم و بعضی وقتا هم با تعجب می‌گم یعنی تو واقعاً از تو شکم من دراومدی؟ اگه تو نبودی منم فرصت اومدن به سئول رو پیدا نمی‌کردم.»

همان موقع تصمیم گرفت آنقدر پول بدست بیاورد که دفعه‌ی بعدی که مامان به این شهر آمد بتواند او را در یک جای گرم و نرم بخواباند. اجازه نمی‌داد دوباره شبش را در همچین جای سردی به صبح برساند. چند دقیقه گذشت و مامان آهسته گفت: «هیونگ‌چول.» نیمه‌خواب بود و صدایش انگار از جای دوری شنیده می‌شد. مامان دستش را بلند کرد و سرش را نوازش کرد. در جایش نشست و به چهره‌ی غرق در خواب پسرش نگاه کرد و دستی روی پیشانی‌اش کشید. زمزمه‌وار گفت: «متأسفم.» و سریع دستش را برداشت تا اشک‌هایش را پاک کند اما قطرات اشک روی صورتش ریختند.

فهرست مطالب کتاب

فصل اول: هیچ‌کس نمی‌داند
فصل دوم: متأسفم هیونگ‌چول
فصل سوم: من آمدم خانه
فصل چهارم: یک زن دیگر
سخن آخر: تسبیح چوب بلسان بنفش