معرفی و دانلود کتاب سرقت

معرفی کتاب سرقت

نامش فوزیه است؛ کسی که تمام شکستگی‌ها و زخم‌های روح کریم را با مهر و عشق پر می‌کند. برای کریم مهم نیست که فوزیه تا چه اندازه آسیب‌پذیر است، او بعد از سال‌ها یتیمی و تنهایی، به پناهگاه امن خود رسیده. کتاب سرقت نوشته‌ی عبدالرزاق قورنه ما را به جامعه‌ای تازه از استعمار رها شده می‌برد؛ جایی که نمی‌توان عشق و خانواده و اخلاق را از سیاست جدا کرد. داستان اجتماعی سرقت، رمانی پسااستعماری و روان‌شناختی است که توانسته در لیست برترین آثار مجله‌ی گاردین قرار بگیرد.

درباره‌ی کتاب سرقت

رفیق از همیشه زیباتر است. در یونیفرم خاکیِ یک‌دست و با آن کلاه سبز، به فیدل کاسترو شبیه شده است. مدت زیادی نیست که از کوبا برگشته؛ برای آموزش چریکی به آن‌جا رفته بود و حالا همراه با سایر رفقا به وطن آمده تا کارِ انقلاب را به ثمر نشاند. زمانی که کلاه سبزش را با کلاه سیاه جابه‌جا می‌کند، انگار که خودِ چگوارا است و به‌راحتی دلِ رایا را می‌رباید.

جملاتِ بینِ رایا و رفیق هنوز به ده جمله هم نرسیده بود که پدرِ رایا غیرتی شد! او نمی‌تواند بپذیرد که پسری نامحرم با دخترش حرف بزند. حس می‌کند تمامِ آبرو و حیثیتش در حالِ به باد رفتن است و باید هرچه سریع‌تر به این وضع خاتمه دهد. بهترین راهی که به نظرِ پدرِ رایا می‌رسد، برای این دختر همچون جهنم است: ازدواج با بکری عباس. او پیمانکارِ ساختمان و بیست و چند سال از رایا بزرگ‌تر است. قبلاً ازدواج کرده و همسرش را طلاق داده. والدینِ رایا حالا این دختر را مایه‌ی خجالت و بی‌آبرویی می‌دانند و راهِ نجاتشان از این رسوایی را در ازدواجِ رایا با بکری عباس می‌بینند. این ازدواج برای رایا با مرگ تفاوتی ندارد و او به‌ناچار به مرگِ خود در حجله‌ی بکری عباس رضایت می‌دهد. این اتفاق آغازِ ویرانیِ پی‌درپی است؛ ویرانیِ رایا و پسرش که به‌زودی متولد خواهد شد.

کتاب سرقت (Theft) روایت‌گرِ آشفتگیِ چند نسل و سرزمینی ویران‌شده است. عبدالرزاق قورنه (Abdulrazak Gurnah) به ما نشان می‌دهد که سنت‌ها و تعصباتِ بی‌جا چگونه می‌توانند اخلاقیات را نابود کنند و در نابودی آینده‌ی یک ملت اثرگذار باشند.

فرزندی ناخواسته و زندگی اجباری

سه سال گذشته است و رایا دیگر نمی‌خواهد با بکری عباس زندگی کند. خشونت و بدرفتاری‌های این مرد، رایا را از زندگیِ مشترک متنفر کرده است. او همراه با پسرش کریم که حالا سه‌ساله است، به خانه‌ی پدری‌اش بازگشته و برایش مهم نیست که بکری عباس در حالِ طلاق‌دادنِ اوست. رایا می‌خواهد برای خود زندگیِ تازه‌ای بسازد و گذشته‌ی هولناک همراه با شوهری که از او متنفر است، فراموش کند؛ اما در جامعه‌ای سنتی، زن باید شوهر داشته باشد. پدرِ رایا تمام تلاشش را می‌کند تا او به منزلِ بکری عباس برگردد، اما طلاق جاری می‌شود و تلاش دیگر بی‌فایده است.

رایا نمی‌خواهد مسئولیتِ بزرگ کردن کریم بر عهده‌ی او باشد. او فقط بیست و یک سال دارد و می‌خواهد برای خود زندگی تازه‌ای برپا کند. کریم اغلبِ اوقات پیشِ مادرِ رایا است. او برایش قصه می‌گوید، غذا می‌پزد و بیشتر زمانِ خود را در کنارِ کریم می‌گذارند. البته اوضاع به همین آرامی باقی نمی‌ماند. داستانِ روان‌شناختیِ سرقت، زمان را به جلو می‌برد؛ به روزی که مادربزرگ می‌میرد و رایا - که سال‌هاست ارتباطش با کریم رو به سردی و ناکامی رفته - با مردی به نام حاجی عثمان ازدواج می‌کند و به شهرِ دارالسلام مهاجرت می‌کند.

کریم حالا تنهاست و باید برای ادامه‌ی زندگیِ خود تصمیم بگیرد. تنها پناهِ او در زندگی «علی» است؛ برادرِ ناتنی‌اش از ازدواجِ اولِ پدرش. حوادثی که در آینده برای کریم رخ می‌دهند، از همین‌جا سرچشمه می‌گیرند: از ورود کریم به زندگی علی.

عبدالرزاق قورنه با روایتِ وقایعِ زندگیِ کریم، ما را با جامعه‌ای که به‌تازگی از بندِ استعمار رها شده، مواجه می‌کند. رمانِ تاریخی-اجتماعی سرقت به مخاطبانِ خود نشان می‌دهد که وضعیتِ اخلاق - و حتی عشق - در یک جامعه، تحتِ تأثیر وضعیتِ سیاسی و اجتماعی است و نمی‌توان از جهانی آشفته و به‌هم‌ریخته، نظم و آرامش را طلب کرد.

کتاب سرقت با ترجمه‌ی اسماعیل یزدان‌پور در انتشارات فراهم به‌چاپ رسیده است.

جوایز و افتخارات کتاب سرقت

• کتاب برتر سال از دیدگاه فایننشال تایمز
• کتاب برتر به استناد روزنامه‌ی گاردین
• کتاب برتر تابستان 2025 در مجله‌ی اکونومیست
• کتاب برتر به انتخاب «بی‌بی‌سی»
• کتاب برگزیده‌ی سال 2025 در روزنامه‌ی آیریش‌تایمز

نکوداشت‌های کتاب سرقت

• این رمان نخستین داستان عبدالرزاق قورنه پس از دریافت نوبل سال 2021 است. ماجرای این کتاب در دهه‌ی 90 میلادی می‌گذرد؛ جایی که سه دوست با پیشینه‌های متفاوت، در میان پیچیدگی‌های شرق آفریقای پسااستعمار، به بلوغ می‌رسند. (روزنامه‌ی آی پیپر)
• روایت پیچیده‌ی رمان سرقت نشان دهنده‌ی درهم‌تنیدگی جهان پسااستعمار است. جهانی که در آن قطعیت‌ها هر روز کمتر می‌شوند. (روزنامه‌ی میل آن ساندی)
• هیچ‌چیز در رفتار انسان‌های کتاب سرقت ما را شگفت زده نمی‌کند. این رمان که پایانی آرام و زیبا دارد و خردمندانه روایت شده، باعث می‌شود تا اندکی کمتر قضاوت کنیم و بیشتر دریابیم که مبارزه کردن، جسارت ورزیدن و دوست داشتن به چه معناست و انسان بودن چه مفهومی دارد. (الیف شافاک - نویسنده)

کتاب سرقت برای شما مناسب است اگر

• به رمان‌های پسااستعماری که وضعیت یک جامعه فروپاشیده را روایت می‌کنند، علاقه دارید.
• به موضوعاتی همچون حقوق زنان، حقوق کودکان، مقابله با کودک‌همسری و خشونت خانگی حساسیت زیادی دارید و می‌خواهید با وضعیت مردم ستم دیده در آفریقا روبه‌رو شوید.
• از خواندن رمان‌های روان‌شناختی و عاشقانه که روند دگردیسی یک شخصیت و تحولات او را نمایان می‌کنند، لذت می‌برید.

در بخشی از کتاب سرقت می‌خوانیم

بعد از افطار، مردم می‌زدند بیرون و در کوچه‌ها قدم می‌زدند، یا توی میدان‌گاه زیراندازی پهن می‌کردند و ورق بازی می‌کردند و گپ می‌زدند. جوان‌ترها اجازه داشتند تا دیروقت بیرون بمانند و کسی کاری به بازی‌های پرشروشورشان نداشت. بدر هم می‌رفت بیرون و تماشا می‌کرد؛ دوروبرِ دسته‌هایی که هنوز رویش نمی‌شد قاطی‌شان شود، پرسه می‌زد. شب پشت شب همین بساط بود؛ روزهای گرسنگی و گرما، بعدش سوروسات و بعد آن قاطی شدنِ پر از شادی. ماه زود گذشت و بدر سریع‌تر از آن‌که فکرش را بکند، با شرایط جدیدش اخت گرفت.

آخر ماه، زندگی در خانه به روال عادی برگشت. صبح‌ها، بوانا حاجی کمی بعد از صبحانه می‌رفت سر کارش. صبحانه‌اش یک پرتقال بود که پوست و پره‌های سفیدش را گرفته و قاچ کرده بودند، نصف آووکادو و یک تکه انبه. آماده کردنش کار بدر بود. حاجی صبحانه‌اش را با یک فنجان چای تلخ با یک قاشق شکر می‌خورد. بی‌بی یک تکه نان و دو فنجان چای شیر می‌خورد. عمو عثمان صبحانه‌اش را بیرون در کافه می‌خورد. بدر میز را جمع می‌کرد و ظرف‌ها را می‌شست، بعد می‌رفت نشیمن طبقه‌ی پایین را تمیز کند که ملک مطلق عمو عثمان، بوانا حاجی و مهمان‌هایشان بود. بی‌بی پایش را آن جا نمی‌گذاشت، مگر هر چند روز یک بار که می‌رفت عود صندل در آتش‌دان بسوزاند.

بدر، مثل همان شناخت حسی که همه آدم‌های بی‌کس دارند، دستگیرش شده بود که عمو عثمان با او سرِ مهر ندارد. نیاموخته می‌دانست که نباید او را عمو عثمان صدا بزند، اما هیچ‌گاه هم یاد نگرفت که جور دیگری صدایش کند، پس چاره‌ای نداشت جز اینکه صبر کند تا صدایش بزنند.

فهرست مطالب کتاب

بخش اول
فصل اول: اجبار
فصل دوم: رها شدگی
فصل سوم: ورود
فصل چهارم: بیماری
فصل پنجم: اضطراب
فصل ششم: آموختن
فصل هفتم: مهمان
فصل هشتم: مشاهده
فصل نهم: دوستی
فصل دهم: مواجهه
بخش دوم
فصل یازدهم: نگاه
فصل دوازدهم: شیفتگی
فصل سیزدهم: وصلت
فصل چهاردهم: اتهام
فصل پانزدهم: حکایت
بخش سوم
فصل شانزدهم: کارآموزی
فصل هفدهم: بحران
فصل هجدهم: وسوسه
فصل نوزدهم: خیانت
فصل بیستم: جدایی
فصل بیست‌ویکم: تحقیر
فصل بیست‌ودوم: التیام