معرفی و دانلود کتاب سرخ نشستن

معرفی کتاب سرخ نشستن

سفری به قلب تهران اواخر دوره‌ی قاجار! کتاب سرخ نشستن، روایت روزگاری پرآشوب است. روزگاری که نبرد میان استبداد و آزادی در کوچه‌های خاکی، انجمن‌های مخفی و صفحات روزنامه‌های زیرزمینی جریان داشت. ابوالفضل مروجی با پرداختن به روزنامه‌ی صور اسرافیل و اعضای آن روایتی تازه از جنبش مشروطه پیش روی خواننده می‌گذارد. میرزا جهانگیرخان شیرازی با جسارت و بی‌پروایی، روزنامه‌ی صور اسرافیل را به تریبونی برای دفاع از آزادی و عدالت تبدیل کرد؛ در کنار او علی‌اکبرخان قزوینی، با ستون طنز «چرند و پرند» صدای مردم کوچه و بازار شد.

درباره‌ی کتاب سرخ نشستن

جنبش مشروطه در ایران، یکی از مهم‌ترین نقاط عطف تاریخ معاصر کشور بود که میان سال‌های 1284 و 1288 رخ داد و سرانجام به تأسیس مجلس شورای ملی و تدوین نخستین قانون اساسی ایران انجامید. رمان سرخ نشستن، روایتی تازه از همین نقطه‌ی عطف تاریخی، یعنی جنبش مشروطه در ایران است. ابوالفضل مروجی با تمرکز بر روزنامه‌ی صور اسرافیل و اعضای آن، نشان می‌دهد که چگونه قلم و روزنامه‌نگاری به سلاحی برای بیداری ملت تبدیل شد. در روایت او، روزنامه‌نگاران و روشنفکران مشروطه‌خواه، نه تنها با استبداد داخلی، بلکه با فشارهای خارجی و دسیسه‌های درباریان روبه‌رو بودند.

صور اسرافیل و پژواک آزادی بر سنگفرش خونین

عنوان رمان تاریخی ابوالفضل مروجی می‌تواند به خون و فداکاری آزادی‌خواهان مشروطه اشاره داشته باشد؛ نشستن بر صحنه‌ی تاریخ با رنگ سرخ، یعنی همان خون‌هایی که در کوچه‌ها و میدان‌های تهران ریخته شد تا بذر قانون و عدالت در خاک وطن کاشته شود. این تعبیر همچنین به بست‌نشینی مردم در مقابل سفارت انگلیس اشاره دارد و از همین رو، سرخ نشستن تنها یک تصویر شاعرانه نیست، بلکه یادآور دو تجربه‌ی تاریخی است؛ خون‌هایی که بر سنگفرش خیابان‌های تهران جاری شد و بست‌نشینی‌هایی که در برابر سفارت انگلیس و اماکن مذهبی، به نماد اعتراض مدنی بدل گشت.

احمد شاملو در شعر مشهور «بر سنگفرش» چنین می‌گوید: «از پُشتِ شیشه‌ها به خیابان نظر کنید! خون را به سنگفرش ببینید!…»؛ و چقدر این شعر به فضای داستان تاریخی سرخ نشستن نزدیک است. عناصر روایی که ابوالفضل مروجی به کار می‌گیرد، دقیقاً همان فضایی را می‌سازند که شاملو در شعرش به تصویر کشیده است. یعنی پیوند خون و خیابان، قلم و فریاد، عشق و خطر.

رمان سیاسی و تاریخی سرخ نشستن توسط نشر چشمه منتشر شده و در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است.

کتاب سرخ نشستن برای شما مناسب است اگر

• ادبیات داستانی معاصر ایران برای شما جذاب است.
• از خواندن داستان‌های تاریخی، اجتماعی و سیاسی لذت می‌برید.
• کتاب بچه‌ی زیگموند از ابوالفضل مروجی را خوانده‌اید و قلم این نویسنده برای شما جذاب بوده است.

در بخشی از کتاب سرخ نشستن می‌خوانیم

«زیاد مزاحم وقت شما نمی‌شوم. محتاج تصمیمی از جانب شما هستیم. گویا انجمن مأمور خفیه‌ای یافته که نایب قورخانه است. صمصام‌نام. به انجمن پناهنده شده. تعدادی از نامه‌های محرمانه‌ی قورخانه را با خود بیرون آورده. فعلاً در خانه‌ی یزقل جهود پنهانش کرده‌اند. از طریق غلام‌بچه‌ای به نام مرزه و رفقایش اطلاعات دست‌اولی از اندرونی شاه کسب کرده. گویا طرح کودتایی در دربار تهیه گشته و در شرف اجراست. طرحی برای از کار انداختن دولت از سوی سعدالدوله به شاه پیشنهاد گردیده. همچنین کامران‌میرزا دستوراتی جهت تحریک و جمع‌آوری اوباش به آقا بالاخان سردار افخم رئیس قورخانه داده. آقا بالاخان دو سرتیپ قورخانه به نام‌های خسروخان مقتدر نظام، سردسته‌ی اوباش سنگلج، و سیدمحمدخان صنیع حضرت، سردسته‌ی اوباش چاله‌میدان، را مأمور این کار نموده. همچنین تعداد کثیری از کارکنان بیوتات از قبیل شتربانان و طویله‌دارها و مهترها و فراش‌ها که از تعویق حقوق خود بسیار خشمگین‌اند نیز تحریک و آماده به تعرض می‌باشند. هدف اصلی مجلس است. آقای تقی‌زاده نامه‌ای نوشته و از ما کمک خواسته. در نامه‌ی ایشان آمده دیروز صبح ناصرالملک به‌شتاب به سفارت انگلستان رفته و نزد سفیر انگلیس از وقوع حتمی کودتایی قریب‌الوقوع شکایت کرده‌. کار چنان بالا گرفته که ایشان از سفیر درخواست پناهندگی نموده‌. ملک‌المتکلمین و سیدجمال مدام بر سر منابر از خیالات فاسد شاه فریاد می‌کنند. ایشان مدام زنهار می‌دهند که قشون بختیاری و آذربایجانی تحت امر امیربهادر پشت دروازه‌های تهران اردو زده‌اند. آقای تقی‌زاده نوشته اگر همتی دارید هم‌اکنون مصروف دارید که دیر است و کار از دست می‌رود. تا دستور شما چه باشد.»

حیدرخان دستی به سبیل‌ کشید. برخاست. کمی در اتاق قدم زد. رو کرد به صادق‌خان و متفکرانه به او خیره شد.

«سر مار را باید قطع کرد صادق‌خان. سر مار را باید قطع کرد. تا این مار هفت‌خط بر زمین می‌خزد دنیا از لوث وجودش در امان نیست.»

فهرست مطالب کتاب

فصل یک
یک: نامه را می‌سپارم به خلیل
دو: نان نوکری چه مزه می‌دهد نایب‌خان؟
سه: خون تو در این هنگامه‌ بر زمین نریزد باباجان!
چهار: جناب حیدرخان تاریوردیف مستحضر باشند!
پنج: آخر ما سلطان هستیم ناسلامتی!
شش: بزن عباس‌آقا! بزن!
فصل دو
یک: سرگئی مارکوویچ، حرف حساب این‌ها چیست؟
دو: بر لبه‌ی تیغ می‌روید آقا!
فصل سه
یک: یا جده‌ی سادات! صدای چی بود؟
دو: یاد آر ز شمع مرده یاد آر