معرفی و دانلود کتاب جسدی در کتابخانه

معرفی کتاب جسدی در کتابخانه

صبح زود در یک خانه‌ی آرام انگلیسی، جسد زنی جوان با آرایشی غلیظ در کتابخانه پیدا می‌شود. همه‌چیز نشان از یک معمای پیچیده دارد که هیچ‌کس نمی‌تواند آن را حل کند؛ جز یک نفر: «خانم مارپل». کتاب جسدی در کتابخانه یک داستان کارآگاهی کلاسیک و یکی از پرتنش‌ترین ماجراهای خانم مارپل، نوشته‌ی آگاتا کریستی است که خواننده را تا آخرین لحظه در تعلیق نگاه می‌دارد.

درباره‌ی کتاب جسدی در کتابخانه

ساعت هفت صبح، خانم بانتری از خواب خوش بیدار شده و منتظر است مری، خدمه‌ی خانه، سینی صبحانه را برایش بیاورد؛ اما مری وارد می‌شود و خبر می‌دهد که در کتابخانه یک جسد پیدا شده است. خانواده‌ی بانتری در کتابخانه‌ی بزرگ خانه با پیکری جوان روبه‌رو می‌شوند؛ زنی با موهای پلاتینی، لباس شب و آرایش غلیظ که اکنون روی گونه‌هایش پخش شده است. هیچ‌کس این زن جوان را نمی‌شناسد. پلیس وارد ماجرا و تحقیقات آغاز می‌شود؛ اما نمی‌تواند کاری از پیش ببرد. برای روشن شدن حقیقت، خانواده‌ی بانتری خانم مارپل را فرامی‌خواند تا ماجرای این قتل را روشن کند. آگاتا کریستی (Agatha Christie) در کتاب جسدی در کتابخانه (The Body in the Library) توطئه‌ای پیچیده از تغییر هویت و انگیزه‌هایی را به نمایش می‌گذارد که شاید در نگاه اول قابل‌باور نباشند.

جسدی در کتابخانه؛ از محبوب‌ترین معماهای خانم مارپل

رمان جسدی در کتابخانه یکی از ظریف‌ترین عملکردهای خانم مارپل را نشان می‌دهد. برخلاف کارآگاهان حرفه‌ای که به سرنخ‌های فنی متکی‌اند، خانم مارپل با حدس‌های اجتماعی و درک رفتار انسان‌ها، مسیری متفاوت و بسیار انسانی را در پیش می‌گیرد. او اجازه می‌دهد دیگران درگیر تحقیقات پلیسی شوند؛ درحالی‌که خودش، ناشناس، در پس صحنه قطعات پازل را کنار هم می‌چیند. همچنین، در این رمان شاهد تعداد قابل توجهی شخصیت مشکوک هستیم. پیچیدگی شخصیت‌ها و انگیزه‌ها، این داستان را در میان محبوب‌ترین معماهای خانم مارپل قرار داده است.

رمان جسدی در کتابخانه با ترجمه‌ی مجتبی عبدالله نژاد و چاپ نشر هرمس ترکیبی است از هیجان، پیچیدگی انسانی و ظرافت روان‌شناختی. این رمان نه‌تنها یک معمای جنایی کلاسیک است، بلکه قدرت یک زن ساده و سال‌خورده، اما عمیق را نشان می‌دهد که دنیای انسان‌ها را با ظرافت می‌بیند. در این رمان معمایی و جنایی، زندگی در دهکده‌ای به‌ظاهر آرام، خاطرات گذشته و انگیزه‌های نهانی، همگی دست‌به‌دست هم می‌دهند تا مخاطب را غافل‌گیر کنند.

نکوداشت‌های کتاب جسدی در کتابخانه

• بهترین شروعی که تا به حال نوشته‌ام. (آگاتا کریستی)
• آگاتا کریستی اصیل و کهنه‌کار. (تایم)
• کارآگاهان حرفه‌ای حریف پیردختران نمی‌شوند... سخت است که تحت تأثیر این کتاب قرار نگیریم. (ضمیمه‌ی ادبی تایمز)
• یکی از هوشمندانه‌ترین داستان‌های جنایی آگاتا کریستی. (بیرمنگام پست)

اقتباس تلویزیونی و رادیویی از کتاب جسدی در کتابخانه

• جسدی در کتابخانه یکی از داستان‌های محبوب آگاتا کریستی است که بارها اقتباس‌هایی از آن انجام گرفته است. یکی از معروف‌ترین این اقتباس‌ها نسخه‌ی تلویزیونی سه قسمتی است که در سال 1984 با بازی جون هیکسون در نقش خانم مارپل ساخته شد.
• همچنین، در دهه‌های بعدی نسخه‌های رادیویی و تلویزیونی دیگری نیز بر اساس این رمان تولید شدند که نشان‌دهنده‌ی محبوبیت و جذابیت این داستان است.

کتاب جسدی در کتابخانه برای شما مناسب است اگر

• هوادار ماجراهای خانم مارپل هستید و زیرکی و نبوغ آگاتا کریستی را در خلق این شخصیت تحسین می‌کنید.
• از داستان‌های کلاسیک جنایی و معمایی همراه با پردازش شخصیت‌های انسانی و روابط بین‌فردی لذت می‌برید.
• تازه با آثار آگاتا کریستی آشنا شده‌اید و می‌خواهید با یکی از داستان‌های معروف و جذاب از مجموعه‌ی خانم مارپل شروع کنید.

در بخشی از کتاب جسدی در کتابخانه می‌خوانیم

کلنل ملچت در دفتر کارش در ماچ بنهام گزارش‌هایی را که از زیردستانش دریافت کرده بود به‌دقت بررسی می‌کرد.

اسلاک داشت می‌گفت: بنابراین قضیه روشن است، قربان. خانم بانتری بعد از شام وارد کتابخانه شده و تا قبل از ده که رفته بخوابد، آن جا بوده. وقتی از اتاق خارج شده، چراغ‌ها را خاموش کرده و ظاهراً بعدش کسی وارد کتابخانه نشده. خدمتکارها ساعت ده و نیم خوابیده‌اند و لوریمر بعد از اینکه لیوان‌ها را تو هال گذاشته، ساعت یک ربع به یازده رفته بخوابد. هیچ‌کس جز خدمتکارِ سوم صدایی نشنیده و خدمتکار سوم هم خیلی چیزها شنیده! ناله و فریاد و نعره وحشتناک و صدای پای شیطانی و خدا می‌داند چه چیزهای دیگر. ولی خدمتکار دوم که با او اتاق مشترک دارد، می‌گوید دختره تمام شب خواب بوده و هیچ صدایی شنیده نشده. همین‌ها هستند که با داستان‌هایی که سر هم می‌کنند، برای ما مشکل درست کرده‌اند. درِ شیشه‌ای که قفلش باز شده، چی؟ سیمونز می‌گوید طرف حرفه‌ای نبوده. بی‌سر و صدا با یک پیچ‌گوشتی معمولی بازش کرده. هرکسی می‌تواند این کار را بکند. دور و بر خانه را دنبال پیچ‌گوشتی گشتیم، ولی پیدا نشد. هرچند پیچ‌گوشتی همه جا پیدا می‌شود. فکر می‌کنی خدمتکارها اطلاعاتی داشته باشند؟ نه، قربان. فکر نکنم چیزی بدانند. همه خیلی ناراحت‌اند و شوکه شده‌اند. به لوریمر یک‌کم شک داشتم. آدم تودار و کم‌حرفی است. منظورم را که می‌فهمید. ولی فکر نمی‌کنم چیز خاصّی بداند.

ملچت سر تکان داد.

توداری و کم‌حرفی لوریمر به نظرش چیز مهمی نبود. به دلیل انرژی و تحرک زیادی که اسلاک داشت، همه کسانی که از آن‌ها بازجویی می‌کرد، در مقابلش کم‌حرف و تودار می‌شدند.