معرفی و دانلود کتاب دین روز به شب
برای دانلود قانونی کتاب دین روز به شب و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب دین روز به شب
یونس انتخاب کرد که خانوادهاش را تنها بگذارد. خوشبختی در سرزمینی که گلیم بختش را سیاه بافتهاند، بهای گزافی دارد. کمترین هزینهی آن این است که خواهرش دیگر چهرهی او را به یاد ندارد. کتاب دین روز به شب نوشتهی یاسمینا خضرا ما را به یکی از بدترین دورههای تاریخ کشور الجزایر میبرد؛ جایی که استعمار، جنگ و فقر دست به دست هم دادهاند تا ملتی را به رنج و عذاب محکوم کنند. داستان تاریخی دین روز به شب، ماجرای فروپاشی یک خانواده در این سرزمین را برای ما بازگو میکند. این اثر برندهی جایزهی ادبی لژیو دونور و برترین داستان مجلهی فرانسوی لیر است.
دربارهی کتاب دین روز به شب
همهچیز در یک لحظه نابود شد. آتش فقط مزرعهی گندم را نسوزاند، آن شعلهها آیندهی یونس، سلامت مادر، آبروی پدر و شادی دختر کوچک خانواده را به آتش کشید. پدر میگوید این اتفاق خواست خدا بوده و نباید ناشکری کنند، اما همه میدانند او مرگ را به این واقعه ترجیح میداد.
حدود 10 سال است که جنگ جهانی تمام شده و ضربهای که جنگ به اقتصاد وارد کرده، هنوز جبران نشده است. پدر امیدوار بود شاید بتواند با درآمد محصول کشاورزی امسالش، بدهیهایش را بپردازد، اما حالا ناچار است زندگیاش را پشت یک ارابه بگذارد و راهی شهر شود؛ شهری که برای آنها هیچچیز جز فلاکت، تحقیر و نابودی در چنته ندارد. کتاب دین روز به شب (What the Day Owes the Night) در سرزمینی سپری میشود که 132 سال مستعمرهی فرانسه بود و همین استعمار آنها را به وضعیتی عجیبی دچار کرده است. مردمانی که عرب و مسلمانند، اما زبان اداری و رایجشان فرانسوی است! یاسمینا خضرا (Yasmina Khadra) وضعیت آدمهایی را بازگو میکند که یا آنقدر درگیر فقر و فلاکتهای شخصی خود هستند که نمیتوانند به نجات سرزمینشان فکر کنند، یا وضعیت مالی و اجتماعی بهتری دارند و ناچارند تمام عمرشان را برای به استقلال رسیدن وطنشان در تکاپو و خطر باشند. یونس کسی است که تجربهی هر دو نوع زندگی را دارد و با خواندن وقایع زندگی او، نسبت به اجتماع و تاریخ کشور الجزایر در دههی 30 و 40، جنبش استقلالخواهی این سرزمین، پایان جنگ جهانی و... آگاهی پیدا میکنیم.
محلهی ژونن ژتو غرق در فقر و فساد
پدر هرروز صبح برای یافتن کار از خانه بیرون میرود؛ البته خانه واژهی درستی نیست! آن اتاق فلاکتبار که چهار نفر در آن جای تنگ زندگی میکنند، به خانهی روستاییشان و محل زندگی باقی مردم شباهتی ندارد. کسانی که در محلهی ژونن ژتو ساکناند، یا قربانی میشوند، یا قربانی میکنند. آنها در عین حال هم مظلومند هم ظالم. مثلاً چطور میتوانیم کار عیسا، پدر یونس، را نادرست بدانیم؟ او قاتل است، اما هنگامی که در یک سرزمین مستعمره، هیچ نیرویی برای برخورد با دزدها و ارازل و اوباش وجود نداشته باشد، بدیهی است که در نهایت کسی همچون عیسا پیدا میشود و چاقو را در سینهی کسی که پولهایش را دزدیده، فرو میکند.
خوشبختانه قتل یک دزدِ مردمآزار موضوعی نیست که کسی را شاکی و ناراحت کند و بههمین دلیل عیسا با محکمه و قاضی درگیر نشده است، اما حقیقتی تلختر از اعدام، بر سر راهش قرار گرفته. با وجود اینکه دل خوشی از برادرش ندارد، متوجه شده که حق با اوست. محی درست میگوید! محلهی ژونن ژتو جای مناسبی برای بزرگ کردن یک کودک نیست و یونس باید از آن محله بیرون برود و درس بخواند. یاسمینا خضرا در رمان دین روز به شب ما را به زیر پوست شهر وهران میبرد؛ جایی که شغلهای مخربی همچون قاچاق و شکار غیرقانونی و... در جریانند و چیزی نمانده تا یونس نیز به یک خلافکار تبدیل شود.
زندگی جدید یونس زیر سایهی خفقان و جنگ
محی خود حاضر است از فرزند برادرش مراقبت و او را بزرگ کند. با وجود قتلی که رخ داد، حالا عیسا هم راضی شده تا یونس را بهدست برادرش سپارد. او نمیخواهد فرزندش به سرنوشتی مشابه خودش دچار شود؛ اما در سرزمینی که انسان نه امکان انفعال و آسایش داشته باشد، نه ظلمستیزی و آزادیخواهی، سعادت، رویایی دستنیافتنی است. یونس این واقعیت را هنگامی متوجه شد که عمویش به جرم فعالیتهای سیاسی علیه استعمار فرانسویان به زندان افتاد و فصل تلخ دیگری در زندگی او آغاز شد. البته در میان اینهمه سیاهی، پرتویی از خورشید بر زندگی یونس تابیدن گرفت؛ دختری بهنام امیلی همچون معجزهای عاشقانه، با او روبهرو شد. نخستین بار که یونس، امیلی را ملاقات کرد، جلوی در داروخانهی عمو بود. آن موقع یونس فقط سیزده و امیلی نُه سال سن داشت. یونس در آن هنگام، حتی یک درصد هم تصور نمیکرد که در بحرانیترین روزهای جهان، عشق بهسراغش آمده باشد. او نمیدانست این حس ناشناخته چیست و با ماهیت عشق آشنا نبود. یونس هنگامی فهمید عشق به امیلی مدتهاست در وجودش ریشه دوانده که دوباره این دختر را ملاقات کرد و همان احساس پاک و شیرین سیزده سالگی بهسراغش آمد؛ دختری که یاسمینا خضرا او را بر سر راه یونس گذاشته تا بر همهچیز نور بتاباند و دنیای تاریک این پسر جوان را، دیدنی کند.
رمان تاریخی و عاشقانهی دین روز به شب یکی از مهمترین جنبشهای آزادیخواهی قرن بیستم را که با سالها جنگ و کوشش به ثمر نشست، در قالب داستان درام خود گنجانده است. یاسمینا خضرا به ما نشان میدهد یک جامعهی بحرانزده چطور به آرامی فرومیپاشد و چگونه نابودی تک تک آدمها را به ارمغان میآورد.
کتاب دین روز به شب با ترجمهی ابراهیم احمدینیا در نشر کتاب پارسه منتشر شده است.
اقتباس سینمایی از کتاب دین روز به شب
- در سال 2012 الکساندر آرکادی، داستان دین روز به شب را با هنرمندی فواد آیت و نورا آرنزدر به فیلم تبدیل کرده و آن را برای عموم به نمایش گذاشته است.
نکوداشتهای کتاب دین روز به شب
- این داستان راجعبه ایستادگی و قدرت یک انسان در برابر تاریخ است. (Daily Telegraph)
- رمان دین روز به شب که تماما در الجزایر روایت میشود، به وضوح زیبا و شعرانگیز نوشته شده و بهطور برجستهای مملو از حس همدلی است. (Scotsman)
- یاسمینا خضرا تصویرهای درخشانی از مناطق زاغهنشین و حومههای شهر را توصیف کرده است. (کریستوفر باتلر)
کتاب دین روز به شب برای شما مناسب است اگر
- به داستانهای تاریخی - عاشقانه قبل و در خلال جنگ جهانی دوم و قصههای درام علاقهمندید.
- از خواندن داستانهایی که در خلال بازگو کردن روایتی تاریخی، از توجه به عواطف انسانی و اهمیت وجود «عشق» در زندگی، غافل نماندهاند، لذت میبرید.
- دوست دارید با جنبش آزادیخواهی و استقلالطلبی الجزایر علیه فرانسه آشنا شوید.
- به دنبال داستانی میگردید که سیر تحول شخصیت و آگاه شدن یک فرد را در قالب داستان به شما نشان دهد.
در بخشی از کتاب دین روز به شب میخوانیم
پدرم حاشیه نرفت. در یک جمله و یکنفس، هر چیزی را که در محل زندگیمان رخ داده بود تعریف کرد، از اینکه چطور محصولاتمان در شعلههای آتش سوختند، و از ملاقات قائد... عمویم بادقت گوش کرد و حرفش را قطع نکرد. من به دستهایش نگاه میکردم که بهتناوب، پیشخان را محکم میگرفتند و به مشتی گرهکرده تبدیل میشدند. وقتی حرفهای پدرم تمام شد، او فینهاش را عقب برد و با دستمالی پیشانیاش را پاک کرد. ویران شده بود، اما به بهترین نحوی که میتوانست طاقت آورده بود.
«عیسا، به جای اینکه زمینهامون رو گرو بگذاری، باید از من پول میخواستی. میدونی که با اینجور قرضها چه اتفاقی میافته. خیلی از مردم رو دیدی که به دام میافتند، دیدی که چه اتفاقی براشون میافته. چطوری باز هم گذاشتی سرت کلاه بگذارند؟»
هیچ سرزنشی در صدای عمویم نبود، فقط یکجور ناامیدی سخت و پرفشار.
پدرم که نمیتوانست به چیز دیگری فکر کند گفت: «کاریه که شده. خدا خواسته.»
«خدا دستور نداد که محصولاتت بسوزند... نه خدا، نه شیطان، نباید به خاطر تباهی یه آدم، سرزنش بشن.»
پدرم دستاش را بلند کرد تا گفتگو را تمام کند و گفت: «من اومدهام که تو شهر بمونم. زن و دخترم اون گوشه منتظرماند.»
«بیا اول بریم خونۀ من. میتونی چند روز اونجا بمونی تا ببینم چهکار میتونم بکنم.»
پدرم حرفش را قطع کرد: «نه. اگه یه مرد میخواد دوباره رو پاهای خودش بایسته، باید فوراً انجامش بده. من یه خونه میخوام، برای خودم، و همین امروز.»
عمویم اصرار نکرد. برادرش را خیلی خوب میشناخت که با لجاجت و یکدندگی درخواستاش را رد میکند. عمو ما را به آن طرف شهر برد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب دین روز به شب |
نویسنده | یاسمینا خضرا |
مترجم | ابراهیم احمدی نیا |
ناشر چاپی | بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 408 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-253-574-0 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان تاریخی خارجی، کتابهای داستان و رمان عاشقانه خارجی |