معرفی و دانلود کتاب یخبندان

معرفی کتاب یخبندان

کتاب یخبندان، داستانی درباره‌ی مفاهیم نیهیلیستی و فلسفی را در خود گنجانده است. توماس برنهارد، نویسنده‌ی کتاب، خواننده را در این اثر با ماجرای دوستیِ میان پزشکی جوان و نقاشی کهن‌سال همراه می‌کند. پزشک جوان، مأموریت دارد تا سلامت و رفتار این نقاش سال‌خورده را زیر نظر بگیرد. این مراقبت بالینی، مرزهای سلامت روانی پزشک جوان را در هم می‌شکند.

درباره‌ی کتاب یخبندان

کتاب یخبندان (Frost)، داستانی خواندنی درباره‌ی مرگ و زندگی را پیش روی خواننده قرار می‌دهد. توماس برنهارد (Thomas Bernhard)، نویسنده‌ی کتاب، دنیاهایی فکریِ متفاوتی را در این اثر مقابل هم قرار داده است. داستان فلسفی یخبندان با رهسپار شدن جوانی مشغول تحصیل در رشته‌ی پزشکی به روستایی دورافتاده آغاز می‌شود. استادِ این جوان، وی را وادار به این کار خطیر کرده است. این جوان مأمور شده تا مراقب حال نقاشی کهن‌سال با نام استراخ در این روستا باشد.

توماس برنهارد، بیشتر بخش‌های داستان را به مونولوگ‌های استراخ اختصاص داده است. دانشجوی جوان، این مونولوگ‌ها را یادداشت می‌کند و راوی داستان است. استراخ، رفتار عجیبی دارد و دنیا را با دید سیاه و سفید می‌بیند. نگاه تیره و روشن پیرمرد به دنیا، همواره در مونولوگ‌های وی تکرار می‌شود. این تکرارهای بی‌امان، ذهنیت پزشک جوان را تغییر می‌دهد و وی را دچار یأسی فلسفی می‌کند.

یخبندان: ورود به مرز جنون

در ادامه‌ی داستان یخبندان، شخصیت‌های بیشتری وارد قصه می‌شوند. مهمان‌خانه‌ای که استراخ و پزشک جوان در آن اقامت دارند را زنی با رفتاری ناشایست مدیریت می‌کند. شوهر این زن در زندان است. بانوی مهمانخانه‌دار با مردهای زیادی مراودت دارد. به رغم تمامی این مشکلات، پزشک جوان که در این داستان نامی از وی ذکر نمی‌شود، همچنان در تلاش است تا با موقعیت موجود کنار بیاید. توماس برنهارد، داستان را با پایانی غیرمنتظره به خاتمه رسانده است. این پایان‌بندی، ذهن خواننده را برای پیش‌بینی سرنوشت شخصیت‌های داستان باز گذاشته است.

کتاب یخبندان را انتشارات بیدگل با ترجمه‌ی زینب آرمند، چاپ و روانه‌ی بازار کرده است.

نکوداشت‌های کتاب یخبندان

• انفجاری از احساسات شفاف... این کتاب به طرزی بی‌رحمانه صادق است. (مجله‌ی هارپرز)
• توماس برنهارد یکی از بااستعدادترین نویسنده‌های قرن است. (روزنامه‌ی فیلادلفیا اینکوایِرر)
• وحدت و انسجام بینش گزنده‌ی کتاب، مانند تمام آثار بعدی و برتر توماس برنهارد، به‌طور غیرعادی هیجان‌انگیز است. (کِرکِس ریویوز)

کتاب یخبندان برای شما مناسب است اگر

• به مطالعه‌ی داستان‌هایی با مونولوگ‌های طولانی درباره‌ی مفاهیم نیهیلیستی علاقه دارید.
• قصد دارید خواندن کتاب‌های توماس برنهارد را با نخستین رمان این نویسنده‌ی مطرح آغاز کنید.
• از مطالعه‌ی داستان‌هایی که ماجراهای آن در جامعه‌ای منزوی و دورافتاده رخ می‌دهند، لذت می‌برید.

در بخشی از کتاب یخبندان می‌خوانیم

وظیفه‌ای که به من محول شده کاملا محرمانه است و خیلی حساب‌شده یک روز آمده‌اند و آن را سپرده‌اند به من. دستیار احتمالا از خیلی وقت پیش به این فکر بوده که مأمورم کند برادرش را زیر نظر بگیرم. اما چرا من؟ چرا نرفته سراغ یکی دیگر از انترن‌ها؟ چون من با سؤال‌های سختی می‌رفتم سراغش که دیگران نمی‌پرسیدند؟ او تأکید داشت که اشتراخِ نقاش به‌هیچ‌وجه نباید از رابطۀ ما، یعنی من و برادرش، اشتراخِ جراح، باخبر شود. برای همین اگر کسی از من سؤال می‌کرد باید می‌گفتم حقوق می‌خوانم تا بو نبرند که پزشکم. دستیار تمام هزینه‌های سفر و اقامتم را بر عهده گرفت. مبلغی هم که به نظر خودش کافی بود برای خرج و مخارجم داد. تنها انتظارش از من این بود که برادرش را لحظه‌به‌لحظه زیر نظر داشته باشم. می‌خواست شرحی از رفتار و برنامۀ روزانۀ او داشته باشد، از نظرات، نیات، حرف‌ها و عقاید برادرش. از شکل راه رفتنش، ایماواشاراتش، طرز عصبانی شدنش و اینکه چطور «به آدم‌ها راه نمی‌دهد نزدیکش شوند» اطلاعاتی دقیق می‌خواست. حتی دلش می‌خواست بداند چطور چوب‌دستی‌اش را دست می‌گیرد. گفته بود، «ببینید چطور چوب‌دستی‌اش را نگه می‌دارد و با آن چه‌کار می‌کند، خیلی دقیق زیر نظر بگیریدش.»

از آخرین دیدار جراح و نقاش بیست سالی می‌گذرد و از آخرین نامه‌نگاری‌شان دوازده سال. نقاش با صراحت رابطه‌شان را خصومت‌آمیز توصیف می‌کند. دستیار گفته بود، «بااین‌حال، من به‌عنوان یک پزشک تلاشم را می‌کنم.» برای همین به کمک من نیاز دارد. مشاهدات من بیشتر از همۀ تلاش‌هایی که تابه‌حال کرده به دردش می‌خورند. گفته بود، «برادرم مجرد است، درست مثل خودم. به قول معروف، اهل تفکر است. ولی بدجوری گیج و سردرگم است. به‌شدت هم درگیر حس گناه، شرم، وحشت، تحقیر و امثال آن ‌‌‌‌‌‌ ‌برادرم اهل پرسه‌زنی است، آدم ترسویی‌ست. تندخو و مردم‌گریز هم هست.»