نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی فرهنگ کباب - رفیق شامی
4
229 رای
مرتبسازی: پیشفرض
کتاب «بوی کباب» نوشته رفیق شامی، نویسنده سوریالاصل مقیم آلمان، یکی از آثار برجستهای است که با بهرهگیری از فرهنگ خاورمیانهای و داستانسرایی غنی، مخاطب را به دنیایی پر از رنگ و بو و احساس میبرد. این کتاب که بخشی از مجموعه داستانهای کوتاه «مگسدوش» است، داستانی ساده اما عمیق را روایت میکند که در آن زندگی روزمره و فرهنگ محلی با طنز و نقد اجتماعی در هم تنیده شدهاند.
داستان «بوی کباب» حول محور شخصیت محمود، قصابی که خود را «هنرمند کباب» میداند، میچرخد. محمود نه تنها قصاب است، بلکه به کار خود به چشم یک هنر نگاه میکند. او با دقت و وسواس خاصی گوشت را آماده میکند و از ادویههای خاص و دستورهای محرمانهای که از پدرش به ارث برده، استفاده میکند. این نگاه هنری محمود به کارش، او را از دیگران متمایز میکند و باعث میشود که مشتریانش او را تحسین کنند، هرچند که گاهی این تحسین با حسادت و انتقاد همراه است.
یکی از نقاط قوت این داستان، توانایی نویسنده در خلق شخصیتهایی است که با وجود ساده بودن، بسیار واقعی و قابل لمس هستند. محمود با تمام غرور و خودستاییاش، شخصیتی است که مخاطب نمیتواند او را دوست نداشته باشد. او نمایندهای از افرادی است که با عشق و علاقه به کار خود، زندگی را زیباتر میکنند. اما در عین حال، داستان نشان میدهد که چگونه این غرور میتواند به چالشهایی منجر شود، بهویژه زمانی که گروهی از توریستها وارد مغازه محمود میشوند و او را با تحسینهای بیپایان خود به چالش میکشند.
رفیق شامی با استفاده از طنز و نقد اجتماعی، به موضوعاتی چون غرور، هویت، و تأثیر فرهنگ غربی بر جوامع شرقی میپردازد. من نیز به شخصه به غایت از قلم این نویسنده لذت میبرم.
داستان «بوی کباب» حول محور شخصیت محمود، قصابی که خود را «هنرمند کباب» میداند، میچرخد. محمود نه تنها قصاب است، بلکه به کار خود به چشم یک هنر نگاه میکند. او با دقت و وسواس خاصی گوشت را آماده میکند و از ادویههای خاص و دستورهای محرمانهای که از پدرش به ارث برده، استفاده میکند. این نگاه هنری محمود به کارش، او را از دیگران متمایز میکند و باعث میشود که مشتریانش او را تحسین کنند، هرچند که گاهی این تحسین با حسادت و انتقاد همراه است.
یکی از نقاط قوت این داستان، توانایی نویسنده در خلق شخصیتهایی است که با وجود ساده بودن، بسیار واقعی و قابل لمس هستند. محمود با تمام غرور و خودستاییاش، شخصیتی است که مخاطب نمیتواند او را دوست نداشته باشد. او نمایندهای از افرادی است که با عشق و علاقه به کار خود، زندگی را زیباتر میکنند. اما در عین حال، داستان نشان میدهد که چگونه این غرور میتواند به چالشهایی منجر شود، بهویژه زمانی که گروهی از توریستها وارد مغازه محمود میشوند و او را با تحسینهای بیپایان خود به چالش میکشند.
رفیق شامی با استفاده از طنز و نقد اجتماعی، به موضوعاتی چون غرور، هویت، و تأثیر فرهنگ غربی بر جوامع شرقی میپردازد. من نیز به شخصه به غایت از قلم این نویسنده لذت میبرم.
عنوان «فرهنگ کباب» به همراه نام نویسنده، «رفیق شامی»، ترکیبی جذاب و کاربردی ایجاد می کند که بلافاصله ذهن خواننده را به سمت موضوعات غذایی، فرهنگی و شاید حتی طنز یا داستان های روزمره سوق می دهد. این عنوان ساده و صمیمی است و در عین حال پتانسیل عمیق بودن و چندبعدی دارد. تحلیل عنوان «فرهنگ کباب» «کباب» یکی از نمادهای غذایی قدرتمند در فرهنگ مردم مناطق مختلف، به ویژه در خاورمیانه و ایران است. این واژه نه تنها به خود غذا اشاره دارد، بلکه می تواند به تمامی جنبه های فرهنگی، اجتماعی و حتی احساسی مرتبط با آن نیز بپردازد. کباب می تواند نماد مهمان نوازی، دوستی، خانواده، و یا حتی یک سنت قدیمی باشد که نسل ها را به هم پیوند می دهد. بنابراین، استفاده از واژه «فرهنگ» در کنار «کباب» این پیام را القا می کند که کتاب نه تنها درباره غذا است، بلکه درباره داستان ها، سنت ها و ارزش هایی است که این غذا در خود جای داده است. نقش نام نویسنده: «رفیق شامی» نام نویسنده نیز در اینجا بسیار تأثیرگذار است. «رفیق» حس صمیمیت و دوستی را منتقل می کند و «شامی» می تواند اشاره به هویت محلی یا منطقه ای نویسنده داشته باشد، که البته با موضوع کتاب (کباب) هماهنگی زیادی دارد. این ترکیب ایجاد حسی از اعتماد و نزدیکی می کند و به خواننده می فهماند که نویسنده از درون با موضوع کتاب آشناست و اطلاعات دقیق و ملموسی ارائه خواهد داد. مخاطب و تأثیر عنوانعنوان «فرهنگ کباب» می تواند مخاطبان متنوعی را جذب کند: - علاقه مندان به آشپزی و غذا: افرادی که به دنبال دستور پخت، تکنیک ها و تجربیات عملی در مورد کباب هستند.
رفیق شامی (Rafik Schami در کتاب صوتی فرهنگ داستان محمود را روایت Kebab ist Kultur باب میکند برای محمود قصاب کارد و ساطور و گوشت نرم بره بیش از آنکه ابزار کار و ملزومات قصابی باشد وسایل خلق یک اثر هنری است. البته این چیزی است که خودش به آن اعتقاد دارد محمود در کنج یک محله ی معمولی یک دکان قصابی دارد که در گوشه ای از آن خودش گوشت را کباب و برای مشتری سرو میکند برای همین هم هست که از لفظ «قصاب» و «قصابی» خوشش نمی آید و بیشتر تمایل دارد که مردم او را یک هنرمند کباب صدا بزنند. گرچه محمود در این باره کمی خودستایانه برخورد میکند ولی بقیه ی اهالی محل هم عقیده دارند که کباب او بهترین است. آن چنان با سلیقه گوشت را تکه میکند و ادویه میزند و به سیخ میکشد که گویی در حال اجرای یک نمایش تمام اعیار است. برای همین هم هست که کبابش یک ریال از بقیه گران تر است و مردم همگی زمانی که بخواهند جلوی مهمانی آبروداری کنند سری به دکان کبابی محمود میزنند.
رفیق شامی (Rafik Schami) در کتاب صوتی فرهنگ کباب (Kebab ist Kultur) داستان محمود را روایت میکند. برای محمود قصاب، کارد و ساطور و گوشت نرم بره، بیش از آنکه ابزار کار و ملزومات قصابی باشد، وسایل خلق یک اثر هنری است. البته این چیزی است که خودش به آن اعتقاد دارد. محمود در کنج یک محلهی معمولی یک دکان قصابی دارد که در گوشهای از آن، خودش گوشت را کباب و برای مشتری سرو میکند. برای همین هم هست که از لفظ «قصاب» و «قصابی» خوشش نمیآید و بیشتر تمایل دارد که مردم او را یک «هنرمند کباب» صدا بزنند.
گرچه محمود دراینباره کمی خودستایانه برخورد میکند، ولی بقیهی اهالی محل هم عقیده دارند که کباب او بهترین است. آنچنان با سلیقه گوشت را تکه میکند و ادویه میزند و به سیخ میکشد که گویی در حال اجرای یک نمایش تمام اعیار است. برای همین هم هست که کبابش یک ریال از بقیه گرانتر است و مردم همگی زمانی که بخواهند جلوی مهمانی آبروداری کنند، سری به دکان کبابی محمود میزنند.
دکان کبابی خود قصهای مفصل دارد. این مغازهی کوچک که همیشهی خدا از تمیزی برق میزند، مثل حجلهی نوعروسان تزئین شده تا بیش از پیش هنر هنرمند کباب را به رخ بکشد. محمود از سلیقه و توجه هیچ چیز برای این مغازه کم نگذاشته و اگر به حال خودش رهایش کنی میتواند کل روز را از هنر پیچیده و دستور محرمانه و مخلوط ادویهی سریاش که پدرش از هندوستان آورده و جانش را در این راه گذشته و چه و چه و چه حرف بزند. مردم، بهخصوص سایر کسبهی محل، از این همه غرور محمود شاکیاند اما خودشان هم در ته دل میدانند که کباب محمود رقیب ندارد.
قصهی محمود زمانی از روال آرام هرروزه خارج میشود که عدهای توریست، بهبه و چهچهکنان پا به دکانش میگذارند
گرچه محمود دراینباره کمی خودستایانه برخورد میکند، ولی بقیهی اهالی محل هم عقیده دارند که کباب او بهترین است. آنچنان با سلیقه گوشت را تکه میکند و ادویه میزند و به سیخ میکشد که گویی در حال اجرای یک نمایش تمام اعیار است. برای همین هم هست که کبابش یک ریال از بقیه گرانتر است و مردم همگی زمانی که بخواهند جلوی مهمانی آبروداری کنند، سری به دکان کبابی محمود میزنند.
دکان کبابی خود قصهای مفصل دارد. این مغازهی کوچک که همیشهی خدا از تمیزی برق میزند، مثل حجلهی نوعروسان تزئین شده تا بیش از پیش هنر هنرمند کباب را به رخ بکشد. محمود از سلیقه و توجه هیچ چیز برای این مغازه کم نگذاشته و اگر به حال خودش رهایش کنی میتواند کل روز را از هنر پیچیده و دستور محرمانه و مخلوط ادویهی سریاش که پدرش از هندوستان آورده و جانش را در این راه گذشته و چه و چه و چه حرف بزند. مردم، بهخصوص سایر کسبهی محل، از این همه غرور محمود شاکیاند اما خودشان هم در ته دل میدانند که کباب محمود رقیب ندارد.
قصهی محمود زمانی از روال آرام هرروزه خارج میشود که عدهای توریست، بهبه و چهچهکنان پا به دکانش میگذارند
داستان های این مجموعه ما را به سال های پنجاهِ دمشق می برد. کودکیِ نویسنده در این سال ها و در این محیط سپری شده است. پدرِ او نانوایی تهیدست بود و آدم های دور و برِ او هم از آن ها غنی تر نبودند، ولی در اوجِ فقر همه سعی دارند از هر چیزِ کوچک، دست آویزی برای سرگرمی و تفریح بسازند. نگاهِ انسانیِ نویسنده و عاطفه ی سرشار او در همه ی این داستان ها از خود رنگی به جا گذاشته که برای مخاطب ایرانی بسیار آشنا است؛ حال وهوای این داستان ها، شباهتِ عجیبی با فرهنگِ سرزمینِ ما دارد. تک تکِ این آدم ها می توانند در همسایگیِ ما زندگی کنند. از بازیِ بچه ها گرفته تا روحیاتِ کاسب های محل، فالگیرها و سرکتاب بازکن ها، معلم ِ تاریخ، ولنگارِ محله، دستفروش ها و... همه نزدیکیِ شگفت آوری با برابرهای وطنی دارند. صداقت و ریای شان، شرم و بی شرمی شان، اعتقاد و بی اعتقادی شان و بیش از همه صبرشان از جنسِ جریح خودمان است
در مورد مردی بود که مغازه کبابی داشت او نسبت به کبابیها در تهیه و پخت آن شیوههایی داشت که بهتر بود. مثلاً گوشتها را پوست میکند و به مشتری نشان میدهد تا خوب نحوه کارش را ببیند سپس نمک و مادهای که نمیدانم چیست و بعضی میگویند ادویه هندی است را اضافه میکرد و میگذاشت گوشت استراحت کند. در واقع او با عشق کباب را درست میکرد و میگفت که کبابیهای دیگر کارشان را بلد نیستند یک یخچال قدیمی داشت و میگفت از فریزرهای دیگر کبابیها بهتر است. روزی چند توریست آمریکایی به آن جا آمدند و مرد با آب و تاب کباب را به آنها نشان میداد و حرفهایش را یک پسر ترجمه میکرد. توریستها نیز با خنده توجه میکردند اما هنگام خوردن آن فهمید که چیزی روی کباب ریختند تا بخورند. مرد عصبانی شد و گفت چیکار میکنین این چیه همه زحمتم به باد رفت مزه کباب رو بردین. و آنها را با عصبانیت بیرون کرد.
شخصیت اصلی داستان که صاحب رستوران کبابی است خیلی به شغلش و روش طبخ کبابش علاقه داره و خیلی متعصبانه از حرفهاش در برابر نفوذ فرهنگ توریستهایی که قصد تغییر در دستور پخت کبابش رو داشتن برخورد میکنه. از نظر من توریست وقتی وارد یک مکان جدید میشه باید سلیقهی خودش رو کنار بگذارد و اجازه بدهد که اون مکان جدید با تمام ابعادش خودش رو معرفی کنه، توی این داستان علارغم اینکه در انتها داستان شخصیت صاحب رستوران عصبی و پرخاشگر بود و انتقادات زیادی به رفتار ایشون وارد بود ولی من از شخصیت توریستی که به خودش فرصت تجربه غذای سنتی به روش محلی رو به خودش نمیده بیشتر انتقاد میکنم. گردشگری و بازدید از شهرها و کشورهای دیگه نباید باعث بشه مردم محلی سنتها و فرهنگشون رو از دست بدهند.
داستان روایتی است از سنت و سنت دوستی بخشی از جامعه ی عربی که البته می توان آن را نمادی از فرهنگ خاورمیانه نیز دانست. فردی که وسواس زیادی نسبت به حرفه ی خود دارد به گونه ای به دنبال مقدس سازی و والاسازی آن است و این در حالی است که مردم جامعه ی خودش این نوع نگرش وی را نه تنها نمی پسندند بلکه مسخره و یا نکوهش می کنند. البته شاید این نوع نگرش ایشان برگرفته از بخل و کم ارزش کردن کار دیگری باشد. بخش جالب داستان انتهای آن است که پسر می گوید دیگر نزد آن سلمانی نمی رود اما چرا؟؟؟ به نظر من اینجاست که حس ارق به فرهنگ خودی و تنفر از بیگانه پرستی نمایان می شود. این در حالی است که مرد سلمانی حرف نادرستی نزده ا
داستان قشنگی بود از قصابی که اصول خاصی را برای کارش رعایت میکرد و حتی با وجود اینکه رفتارهای نادرستی داشت و اطرافیان خیلی هم او را جدی نمیگرفتند، اما با این حال همه کار او را قبول داشتند که کباب او بهترین است. البته رفتارهایی مثل خودستایی و تعصب بیش از حد او را نپسندیدم ولی حرفهای کار کردنش را دوست داشتم. گرچه به نظرم افراط بیش از حد در هیچ چیز خوب نیست، مثلا تعصبات شدید محمود قصاب باعث شد آخر داستان برخورد بدی با توریستها داشته باشد، شاید بهتر بود به آرامی به آنها میگفت که نحوه صحیح خوردن کباب چگونه است. دیالوگ تکراری توریست زن هم که مدام لغت واندرفول را تکرار میکرد، کمی بیمزه به نظرم آمد.
فرهنگ کباب با طعم کچاپ داستان بکر از نویسنده سوری، رفیق شامی. زیبایی گویندگان داستان کوتاه شامی را دو صد چندان کرده است. رفیق شامی روان و با تفاصیل و تشبیهات زیبا بیان کرده است. از اوج داستان چنان استفاده کرده است که با دقایق کوتاه نیز میتواند مخاطب کتابش را به دنبال اتمام کتابش تا انتهای داستان با خود همراه دارد. کشش داستان و تم داستان در تمام طول داستان وجود دارد. توصیف مکان و موقعیت کاراکتر اصلی و فرعی داستان از نظر نویسنده سوری رفیق شامی دور نمیماند. توصیفات شامی بکر بود و خوشایند. لذت بخش بود و دست مریزاد نویسندهای که اولین بار ازش کتاب شنیدم. لذت بردم و سرگرم کننده.
داستان جالبی بود از اینکه یک نفر اینقدر برای حرفه ی خودش ارزش و احترام قائله و شغلشو یک هنر میدونه و بر این باوره که بهترین گوشت و کبابو تو اون شهر فقط اون ارائه میده، قابل ستایشه. ولی اینکه نوعی تعصب خاص روی محصولت داشته باشی جوری در مورده نحوه ی خوردنش بخوای دخالت کنی کمی آزار دهندست. یجاهایی از داستان برام خنده دار بود😂😂 واندر فول واندر فولیا ترجمه ی همه ی آن جمله توسط پسرک😂داستان طنز آلود همراه با نکات آموزنده. سپاس فراوان از گرد آورندگان این روایت زیبا، گویندگان خوش صدا و هنرمند و اپلیکیشن کتابراه ❤️
جالب بود ماجرای یک کبابی یا قصابی که خیلی روی کارش حساسیت داره و چون براش خیلی ارزش داره و بهش بها میده انگار جزئی از هویت خودش شده و روش تعصب داره. و اتفاقی که یک روز براش میفته و... روایت جالب و جمع و جور بود شاید حتی میتونست کمی روی شخصیت بعضی از افراد بیشتر کار کنه ولی احتمالا قصد نویسنده مختصر گویی و ایجاز بوده. صدای صداپیشگان هم بد نبود. کلا به علت کوتاه و رایگان بودن داستان نه وقتی ازتون میگیره نه هزینه ای. پس گوش بدید ضرر نمیکنید.
درود بر دوستان عزیز این کتاب داستان محمود قصاب تعریف میکنه که نسبت به کارش حساسیت خاصی داره، زندگی روزمره که در خاورمیانه توصیف میکنه و اتفاقاتی در این داستان میوفته در جامعه ما هم زیاد میبینیم داستانهای رفیق شامی از جنس مردم و وقتی داستان میخونید قشنگ فضای که داستان شکل میگیره در ذهن خود تصور میکنید من کتابهای رفیق شامی دوستدارم دارم و اگر یکبار یکی از کتابهای رفیق شامی بخونید حتما مشتاق میشید که بقیه کتابها را بخونید. با تشکر از کتابراه
صدای گوینده عالی و بی نقص و همین طور صداپیشگان. اهنگ بیکلام عالی و داستان جالبی بود. بعضی مواد غذایی با طعم خودش خوردن دارد و وقتی سس کچاب روی آن ریخته شود حاکی از این است که طعم غذا بدمزه است و باید با یه چاشنی کمکی خورده شود و این در فرهنگ ما هم مرسوم است. اما امروزه سر میز فست فودها سس کچاب هست برای طعم دهی بهتر ساندویچ ها و پیتراها به هر حال داستان جالبی بود ممنون از کتابراه بخاطر این داستان صوتی جالب
داستان در مورد یک کبابی است که با عشق کار میکند و دوست دارد دیگران کار او را هنر بدانند و خودش را هنرمند. با آمدن گردشگران خارجی و سفارش، کباب به او هیجان زیادی مرد را در بر میگیرد و در نهایت کباب را سرو میکند که با حرکت توریستها داستان تغییر میکند. در کل قصه کوتاه و جالبی است. خوانش داستان و نقش آفرینی گویندگان بر جذابیت کتاب افزوده. سپاس
داستانی بود از فرهنگ و آداب بومی مردم در یک کشور. مردی که خود را در پیلهی از گذشته حبس کرده و فکر میکند که فقط کارها و افکار خودش درست و صحیح میباشد و دیگران هم باید مثل او باشند و اگر نباشند پوچ و بی فایده هستند. به افکار دیگران احترامی نمیگذارد و خود را بهترین میداند. البته در همهی فرهنگها اینگونه تفکرات وجود دارد.
اتفاقی که افتاد ترس از تغییر بود توریستها کاری بیگانه انجام دادن که کباب فروش رو نگران کرد که نکند آن کچاپ زندگی او را در مغازه ای کوچک در محله ای از شهر به هم بریزد به هر حال تمام اعتبار و زندگی اش را از آ ن کباب داشت، آن پسر نیز انتظار داشت که سلمانی دشمنی خود را کنار بگذارد و در برابر بیگانگان همبستگی داشته باشد
داستان در مورد قصابی است که کباب رو خیلی خوشمزه درست میکنه و از همه بهتر این کار رو انجام میده و خودشو یه هنرمند میدونه و اینو همه قبول دارن که کارش درسته ولی روی کارش تعصب زیادی داره و همین باعث میشه رفتارای نادرستی داشته باشه داستان خوبی بودمخصوصا اون قسمتش که توریست ها میان و از کبابش تعریف میکنن
یکی از نکات برجستهی این کتاب، توصیفهای زنده و جذاب شامی از کباب و مواد اولیهشه. او با دقت به جزئیات میپردازه و طوری مینویسه که انگار بوی کباب به مشام میرسه و حس گرما و شوق پختن رو به خواننده منتقل میکنه. این توصیفها باعث میشه که حتی کسی که هیچ وقت کباب درست نکرده، بخواد دست به کار بشه و یک کباب خوشمزه درست کنه.
شامی همچنین به جنبههای اجتماعی و فرهنگی کباب اشاره میکنه و نشون میده که چطور این غذا میتونه مردم رو دور هم جمع کنه و لحظات خوبی رو بساز. از جشنها و مراسمهای مختلف گرفته تا دورهمیهای دوستانه، کباب همیشه یه جایگاه خاصی داره. این بعد اجتماعی کتاب رو خیلی دوست داشتم و باعث میشه که خواننده به اهمیت غذا در زندگی اجتماعیمون فکر کنه.
اما یکی از نکات منفی این کتاب، شاید نبود تنوع در بعضی از بخشها باشه. به نظر میرسه که بعضی قسمتها میتونستند با جزئیات بیشتری به فرهنگهای مختلف کباب در نقاط مختلف جهان بپردازند. این میتونست به کتاب عمق بیشتری بده.
در نهایت، من به "فرهنگ کباب" ۴ از ۵ میدم. به خاطر روایت جذاب و احساسیاش و اینکه به خوبی ما رو با فرهنگ غذاییمون آشنا میکنه. اگر به غذا و فرهنگ علاقه داری، این کتاب رو حتماً بخون. ارزشش رو داره!