رفیق شامی (Rafik Schami) در کتاب صوتی فرهنگ کباب (Kebab ist Kultur) داستان محمود را روایت میکند. برای محمود قصاب، کارد و ساطور و گوشت نرم بره، بیش از آنکه ابزار کار و ملزومات قصابی باشد، وسایل خلق یک اثر هنری است. البته این چیزی است که خودش به آن اعتقاد دارد. محمود در کنج یک محلهی معمولی یک دکان قصابی دارد که در گوشهای از آن، خودش گوشت را کباب و برای مشتری سرو میکند. برای همین هم هست که از لفظ «قصاب» و «قصابی» خوشش نمیآید و بیشتر تمایل دارد که مردم او را یک «هنرمند کباب» صدا بزنند.
گرچه محمود دراینباره کمی خودستایانه برخورد میکند، ولی بقیهی اهالی محل هم عقیده دارند که کباب او بهترین است. آنچنان با سلیقه گوشت را تکه میکند و ادویه میزند و به سیخ میکشد که گویی در حال اجرای یک نمایش تمام اعیار است. برای همین هم هست که کبابش یک ریال از بقیه گرانتر است و مردم همگی زمانی که بخواهند جلوی مهمانی آبروداری کنند، سری به دکان کبابی محمود میزنند.
دکان کبابی خود قصهای مفصل دارد. این مغازهی کوچک که همیشهی خدا از تمیزی برق میزند، مثل حجلهی نوعروسان تزئین شده تا بیش از پیش هنر هنرمند کباب را به رخ بکشد. محمود از سلیقه و توجه هیچ چیز برای این مغازه کم نگذاشته و اگر به حال خودش رهایش کنی میتواند کل روز را از هنر پیچیده و دستور محرمانه و مخلوط ادویهی سریاش که پدرش از هندوستان آورده و جانش را در این راه گذشته و چه و چه و چه حرف بزند. مردم، بهخصوص سایر کسبهی محل، از این همه غرور محمود شاکیاند اما خودشان هم در ته دل میدانند که کباب محمود رقیب ندارد.
قصهی محمود زمانی از روال آرام هرروزه خارج میشود که عدهای توریست، بهبه و چهچهکنان پا به دکانش میگذارند
گرچه محمود دراینباره کمی خودستایانه برخورد میکند، ولی بقیهی اهالی محل هم عقیده دارند که کباب او بهترین است. آنچنان با سلیقه گوشت را تکه میکند و ادویه میزند و به سیخ میکشد که گویی در حال اجرای یک نمایش تمام اعیار است. برای همین هم هست که کبابش یک ریال از بقیه گرانتر است و مردم همگی زمانی که بخواهند جلوی مهمانی آبروداری کنند، سری به دکان کبابی محمود میزنند.
دکان کبابی خود قصهای مفصل دارد. این مغازهی کوچک که همیشهی خدا از تمیزی برق میزند، مثل حجلهی نوعروسان تزئین شده تا بیش از پیش هنر هنرمند کباب را به رخ بکشد. محمود از سلیقه و توجه هیچ چیز برای این مغازه کم نگذاشته و اگر به حال خودش رهایش کنی میتواند کل روز را از هنر پیچیده و دستور محرمانه و مخلوط ادویهی سریاش که پدرش از هندوستان آورده و جانش را در این راه گذشته و چه و چه و چه حرف بزند. مردم، بهخصوص سایر کسبهی محل، از این همه غرور محمود شاکیاند اما خودشان هم در ته دل میدانند که کباب محمود رقیب ندارد.
قصهی محمود زمانی از روال آرام هرروزه خارج میشود که عدهای توریست، بهبه و چهچهکنان پا به دکانش میگذارند