نقد، بررسی و نظرات کتاب سه دختر حوا - الیف شافاک
4.1
544 رای
مرتبسازی: پیشفرض
من این کتاب رو تموم کردم و از اواسط کتاب پی بردم که نویسنده اسم جذابی برای کتابش انتخاب نکرده چون داستان کاملا بر اساس زندگی و تفکر پری نوشته شده و شیرین و مونا فقط به عنوان دو شخص، با عقاید کاملا متفاوت در داستان حضور داشتند که بحث هاشون بی نتیجه باقی میموند و بوی تعصب هم گاهی به خودش میگرفت. سوالهای زیادی هم برای خواننده پیش اومد که مثلا دلیل خودکشی پری چی بوداین باید مشخص میشد یکی دیگه اینکه طبق داستان، پری با پسری که توی مهمونی آزور بود رابطه برقرار کرد ولی دیگه صحبتی ازش نشدو سوالاتی دیگر که دوستان در نظراتشون بهش اشاره کردند. پری کلا بین دوراهی شک و ایمان بود و هزار جور فکر فلسفی که من حدس زدم قراره به جواب سوالاش تا حدودی برسه ولی عشق ناگهانیش به آزور داستان رو تغییر داد و به آشفتگیش اضافه کرد. درکل انتظارهمچین کتابی رواز الیف شافاک که نویسندهی ملت عشق با اون همه سر وصدا و جذابیت بود، نداشتم.
خطر اسپویل :
نوشته های الیف یه فضایی از عشق و شهوت و عرفان و شکه. این کتابش هم درمورد دختری به نام پری که یک دختر ترک استانبولی است نوشته است؛ که از دوران کودکی باابهام و تردید در مورد خدا و یه جور دوگانگی دست و پنجه نرم میکند وتلاش میکند عشق حقیقی را بیابدو به حقیقت راستین برسد اما در همین مسیر دچار شهوت و حسادت وکینه میشود. ودرپایان نویسنده داستان را با پایانی باز رها میکند و خواننده را با قوه تخیلش تنها میگذارد کتاب خوبی بود ولی شخصیت اول داستان برخلاف بقیه رمان ها و قصه یک شخصیت ضعیف بود و در نوعی شک و ابهام به سر می برد وهرچه بیشتر به دنبال جواب می گشت فقط سوال هایش بیشتر می شد اما فضای داستان یک فضای دل انگیز و امید بخش و پر از معنا است و نویسنده تلاش میکند گذشته و حال را به هم پیوند بزند و در پایان داستان این موقعیت پیدا می شود وجایی در گذشته و امروز داستان پایان می یابد در کل کتاب خوبی بود و از خوندنش لذت بردم وپیشنهاد میکنم بخونیدش چون بعد از خوندنش به جای غرق شدن در بیرون درون خودتون غرق میشید
نوشته های الیف یه فضایی از عشق و شهوت و عرفان و شکه. این کتابش هم درمورد دختری به نام پری که یک دختر ترک استانبولی است نوشته است؛ که از دوران کودکی باابهام و تردید در مورد خدا و یه جور دوگانگی دست و پنجه نرم میکند وتلاش میکند عشق حقیقی را بیابدو به حقیقت راستین برسد اما در همین مسیر دچار شهوت و حسادت وکینه میشود. ودرپایان نویسنده داستان را با پایانی باز رها میکند و خواننده را با قوه تخیلش تنها میگذارد کتاب خوبی بود ولی شخصیت اول داستان برخلاف بقیه رمان ها و قصه یک شخصیت ضعیف بود و در نوعی شک و ابهام به سر می برد وهرچه بیشتر به دنبال جواب می گشت فقط سوال هایش بیشتر می شد اما فضای داستان یک فضای دل انگیز و امید بخش و پر از معنا است و نویسنده تلاش میکند گذشته و حال را به هم پیوند بزند و در پایان داستان این موقعیت پیدا می شود وجایی در گذشته و امروز داستان پایان می یابد در کل کتاب خوبی بود و از خوندنش لذت بردم وپیشنهاد میکنم بخونیدش چون بعد از خوندنش به جای غرق شدن در بیرون درون خودتون غرق میشید
سلام و خدا قوت خدمت کتابراه
رمان سه دختر حوا به نظرم اصلا شبیه کتابهای شافاک نیست... این یک رمان طولانی به صورت زندگینامه دختری از کودکی تا میانسالی که بیشتر دستخوش اختلافات مذهبی پدر و مادرش و همچنین اختلافات سیاسی خانوادهاش مخصوصا یکی از برادرانش شده است... همین اختلافات، اعتقادات سر در گمی را برایش در جوانی ومیانسالی فراهم میکند....
سه دختر حوا در واقع اعتقادات سه دختری هست که با هم فرق دارد و در نحوه زندگی و انتخاب همسر و آینده و شغلشون اثر گذاشته..
از طرفی میشه گفت سه دختر حوا سه دختر را در نسلهای مختلف به تصویر کشانده که هر کدوم مسیر زندگی کاملا متفاوتی دارند.
از شافاک انتظار بیشتری داشتم... برعکس کتاب ملت عشق که خیلی منسجم و شسته رفته بود این کتاب خیلی طولانی و نامنسجم بود وخیلی از جاها مبهم و خیلی از جاها باور نکردنی بود.... ودر نهایت به بدترین شکل که اصلا هیچ توضیحی و توجیهی نداشت تمام شد.... ولی کتابی بود که دوست داشتم بخونم اسم خیلی جذابی داشت و فکر میکردم حتما کتابی بسیار آموزنده و ماندگار هست که نبود...
تشکر از کتابراه
رمان سه دختر حوا به نظرم اصلا شبیه کتابهای شافاک نیست... این یک رمان طولانی به صورت زندگینامه دختری از کودکی تا میانسالی که بیشتر دستخوش اختلافات مذهبی پدر و مادرش و همچنین اختلافات سیاسی خانوادهاش مخصوصا یکی از برادرانش شده است... همین اختلافات، اعتقادات سر در گمی را برایش در جوانی ومیانسالی فراهم میکند....
سه دختر حوا در واقع اعتقادات سه دختری هست که با هم فرق دارد و در نحوه زندگی و انتخاب همسر و آینده و شغلشون اثر گذاشته..
از طرفی میشه گفت سه دختر حوا سه دختر را در نسلهای مختلف به تصویر کشانده که هر کدوم مسیر زندگی کاملا متفاوتی دارند.
از شافاک انتظار بیشتری داشتم... برعکس کتاب ملت عشق که خیلی منسجم و شسته رفته بود این کتاب خیلی طولانی و نامنسجم بود وخیلی از جاها مبهم و خیلی از جاها باور نکردنی بود.... ودر نهایت به بدترین شکل که اصلا هیچ توضیحی و توجیهی نداشت تمام شد.... ولی کتابی بود که دوست داشتم بخونم اسم خیلی جذابی داشت و فکر میکردم حتما کتابی بسیار آموزنده و ماندگار هست که نبود...
تشکر از کتابراه
نوشتهای متفاوت با آنچه از اسم کتاب در ذهن متصور میشه. دوستان گفته بودند چرا سه دختر در حالیکه بیشتر به شرح حال یک دختر میپردازه؟
من شخصاً فکر کردم شاید نویسنده اصلاً منظورش شرححال سه دختر دانشجو نبوده. میتونیم این طور برداشت کنیم که حوا استعارهای هست از پیدایش زن و سه دختر حوا در مورد سه نسل از زنان در طول پیدایش و تقابل این سه نسل با رویدادهای زمانی و مکانی هست که در آن زندگی میکنند.
پری به عنوان نسل میانی که زندگی کاملا متفاوت با مادر و دخترش داره.
مادر در زمان خودش ازدواجی داره تماماً سنتی و با اختلاف روشی کاملا متفاوت با همسر. ثمره این ازدواج ۴ فرزنده که یکیش دچار حادثه میشه و دوپسر و یک دختر باقیمانده در رویارویی با تضادهای والدین هر کدام دیدگاههای خودشون را دارند بدون هیچ درک و تفاهمی در مورد بقیه اعضا خانواده.
پری که نسل میانی است بین مدرنیته و سنت دچار تناقض شده و با پشتکار و مطالعه و همراهی پدر وارد دانشگاه آکسفورد میشه و مطالعات آکادمیک گیجترش میکنه و دنیز دخترش که از همان کودکی آزادتر در انتخاب مسیر هست
چیزی که برایم جالب بود نزدیکی فرهنگ و زندگی در ترکیه و ایران بود که اگر نام نویسنده نبود حتم داشتی که این اتفاقها در ایران رویداده.
پیشنهاد پروفسور آزور برای همزیستی دو یا چند طیف فکری متفاوت و مخالف در کنار هم برای تاثیر پذیریشان از یکدیگر نیز جالب بود
و در نهایت برای کشف حقیقت لازمه که بدون هیچ تعصب و پیشداوری ایدئولوژیهای مختلف را بررسی کرد و اطاعت کور کورانه آرامش لازم و کافی و امنیت فکری به همراه نداره و زندگی را که حق مطلب هست و بایدبا خوشی و همدلی با دیگران طی بشود محدود میکند و راه را برای انتقاد و سوء نگرش فرصتطلبان باز میگذارد. 🙏🙏🙏
من شخصاً فکر کردم شاید نویسنده اصلاً منظورش شرححال سه دختر دانشجو نبوده. میتونیم این طور برداشت کنیم که حوا استعارهای هست از پیدایش زن و سه دختر حوا در مورد سه نسل از زنان در طول پیدایش و تقابل این سه نسل با رویدادهای زمانی و مکانی هست که در آن زندگی میکنند.
پری به عنوان نسل میانی که زندگی کاملا متفاوت با مادر و دخترش داره.
مادر در زمان خودش ازدواجی داره تماماً سنتی و با اختلاف روشی کاملا متفاوت با همسر. ثمره این ازدواج ۴ فرزنده که یکیش دچار حادثه میشه و دوپسر و یک دختر باقیمانده در رویارویی با تضادهای والدین هر کدام دیدگاههای خودشون را دارند بدون هیچ درک و تفاهمی در مورد بقیه اعضا خانواده.
پری که نسل میانی است بین مدرنیته و سنت دچار تناقض شده و با پشتکار و مطالعه و همراهی پدر وارد دانشگاه آکسفورد میشه و مطالعات آکادمیک گیجترش میکنه و دنیز دخترش که از همان کودکی آزادتر در انتخاب مسیر هست
چیزی که برایم جالب بود نزدیکی فرهنگ و زندگی در ترکیه و ایران بود که اگر نام نویسنده نبود حتم داشتی که این اتفاقها در ایران رویداده.
پیشنهاد پروفسور آزور برای همزیستی دو یا چند طیف فکری متفاوت و مخالف در کنار هم برای تاثیر پذیریشان از یکدیگر نیز جالب بود
و در نهایت برای کشف حقیقت لازمه که بدون هیچ تعصب و پیشداوری ایدئولوژیهای مختلف را بررسی کرد و اطاعت کور کورانه آرامش لازم و کافی و امنیت فکری به همراه نداره و زندگی را که حق مطلب هست و بایدبا خوشی و همدلی با دیگران طی بشود محدود میکند و راه را برای انتقاد و سوء نگرش فرصتطلبان باز میگذارد. 🙏🙏🙏
کتاب جذابی بود، نویسنده حالا با مهارت زندگی افرادی رو در داستان بازگو میکند که با شرایط خودشون در گیرن بخصوص با معنی ومفهوم اعتقادات، معنی ومفهوم بودن، یه جورایی نویسنده داره ما رو به چالش با خودمون دعوت میکنه که بودن در اعتقادات بودن در نوع زندگی بودن در نوع رفتارها واحساسات چه شخصیتی رو برای ما رقم میزه، شخصیتهایی که راه خودشون رو با اطمینان در مسیر درست یا غلط خودش انتخاب کرده بودند اما قصه ادمهایی که در شرایطی دوگانه قرار دارن شخصیتی بی هدف، شکاک یا بیتفاوت شکل میگیرند که در مسیری پوچ مسیری در کشاکش درست چیست غلط چیست ناچار به انتخاب است انتخابی که عقاید دیگر اورو به چالش میکشه ویه جورایی در حال رنج کشیدنه، کتاب خوبی بود حداقل ما از خودمون سوال میکنیم ما با خودمون در چه جایکاهی هستیم وایا واقعا اونچه که میخواهیم هستیم وایا اینی که هستیم برامون رضایت بخش هست یا خیر یا واقعا چیزی رو کم داریم یا خیر.......
کتاب چند جا تناقض داشت تصویری که از استانبول ارائه میداد شهری بود بدون نکته مثبت و البته با ادمهایی عصبانی و متعصب متحجر برام جای تعجب داره واقعا مردم ترکیه از این کتاب خوششون اومده یانه؟؟؟ به طرز جالبی محو اکسفورد و فرهنگ اونها بود ولنگاری براش یه امتیاز تلقی میشد و الته مسلمانها ادمهایی با تعصبات جاهلانه و به دور از تعقل بودن و تمام عملیات تروریستی و نا امنیها به مسلمانها نسبت داده میشد!!!! مونا مصری و شیرین ایرانی قصه هیچ کدوم تو کشور خودشون زندگی نکرده بودن و در نهایت انگار هیچ راهی برای شک پری نبود!!! چی دلیلی داشت این قصه نه اغاز داشت نه پایان. مطالعهاش رو توصیه نمیکنم من قبلش کتاب شرق بهشت و خونده بودم و این دو تا رمان کنار هم مثل نوشته یه پیش دبستانی کنار نوشته یه استاد بود.
کتاب دوست داشتنی بود و چقدر راحت میتونستم پری رو درک کنم، خیلیهامون این شکلی هستیم، بین دو راهی ایمان و بیایمانی گیر افتادیم، به قول کتاب دینمون انگار برزخ شده! کسایی رو میبینیم که به اسم خدا و اسلام هزارتا کار گناه انجام میدن و بیشتر تو خودمون فرو میریم که دین واقعا چیه؟! ایمان چیه؟! کی با ایمان و کی بی ایمان؟! نقابهایی که آدمهای امروزی بر صورت دارن، راهمون رو سخت میکنه، بین این نقابها دنبال واقعیت خدا هم گشتن سخت خواهد بود و پیدا کردن هدف خلق شدنت هم سختتر! تو یه فیلمی میگفت که این همه جنگ و جدایی و عشق و نفرت و خیلی چیزهای دیگه اتفاق نیفتاده که تو با ناامیدی و سرشکستگی روزهات رو سپری کنی، مطمئنا برای هدفی خلق شدی، به خودت بیا!
وقتی به اسم کتاب بر میخوری، فکر میکنی که قراره داستان سه دختر رو بخونی اما قسمت خیلی کوتاهی از این کتاب، به داستان زندگی مونا، شیرین و پری پرداخته بود و بقیه داستان، صرفاً حول محور زندگی پری میچرخید!
وقتی داداش پری مرد، پری سه سالش بود اما تا بزرگسالیش، یادش نمونده بود و از حرفای پدرش که مست بود، متوجه قضیه شد و عذاب وجدان گرفت؟!
چی شد که پری از آکسفورد اومد بیرون؟ چی شد که تصمیم گرفت با عدنان ازدواج کنه؟ کجا با عدنان آشنا شد؟ نسبتشون با صاحب مهمونی چی بود و چرا رفته بودن به اون مهمونی؟ معنی اون حرفی که فالگیر به پری زد، چی بود؟ قضیه اون گروگان گیرا چی بود؟ آخر داستان چی شد؟!!!! و دهها سوال دیگه!
وقتی داداش پری مرد، پری سه سالش بود اما تا بزرگسالیش، یادش نمونده بود و از حرفای پدرش که مست بود، متوجه قضیه شد و عذاب وجدان گرفت؟!
چی شد که پری از آکسفورد اومد بیرون؟ چی شد که تصمیم گرفت با عدنان ازدواج کنه؟ کجا با عدنان آشنا شد؟ نسبتشون با صاحب مهمونی چی بود و چرا رفته بودن به اون مهمونی؟ معنی اون حرفی که فالگیر به پری زد، چی بود؟ قضیه اون گروگان گیرا چی بود؟ آخر داستان چی شد؟!!!! و دهها سوال دیگه!
گیرایی داستان واقعا خوب بود و کاملا برای ادامه داستان ترغیبت میکرد. من قبلاً کتاب ملت عشق رو از این نویسنده خونده بودم و کیف کرده بودم
اما این داستان با اینکه منو به ادامه دادن ترغیب کرد ولی در پایان بدون اینکه خواننده جواب خیلی از سوالاتش رو بگیره تموم شد. اینکه پری چرا از آکسفورد انصراف داد، چطوری انصراف داد، چطور با عدنان آشنا شد، توی اون مهمونی چه اتفاقی برایش افتاد، اون تفنگداران کیا بودن، اصلا اونجا چیکار میکرد، نتیجه اون همه کشمکش ذهنی در مورد خدا و اسلام چی بودو...
به نظرم آزور هم الکی اخراج کردن. چون در اون لحظه شهادت ندادن دلیل بر تایید اتفاقات نیست و آبکی اخراجش کردن
اما این داستان با اینکه منو به ادامه دادن ترغیب کرد ولی در پایان بدون اینکه خواننده جواب خیلی از سوالاتش رو بگیره تموم شد. اینکه پری چرا از آکسفورد انصراف داد، چطوری انصراف داد، چطور با عدنان آشنا شد، توی اون مهمونی چه اتفاقی برایش افتاد، اون تفنگداران کیا بودن، اصلا اونجا چیکار میکرد، نتیجه اون همه کشمکش ذهنی در مورد خدا و اسلام چی بودو...
به نظرم آزور هم الکی اخراج کردن. چون در اون لحظه شهادت ندادن دلیل بر تایید اتفاقات نیست و آبکی اخراجش کردن
من تمام کتابهای این نویسنده رو خونده بودم، ولی واقعا این کتاب پراز پرگویی وتناقض بود، عدنان همسرش فقط به عنوان یک شبح در بعضی قسمتهای داستان خودنمایی میکرد، شخصیتهایی که بدون هیچ هدفی وارد داستان میشوند و در طول داستان کمرنگ میشوند. حتی کسی که به عنوان استاد خداشناسی معرفی میشود درک درستی از خدا ندارد و حتی بازی با کلمات هم نتوانست به شخصه من را مجاب کند. بنظرم نویسنده خواسته که انتهای کتاب ونتیجه گیری را به عهده خواننده بگذارد ولی زمانی اینکار میسره که داستان و شخصیتهایش تا یک جایی پیشروی کنند و دورنمایی کلی ازداستان ارائه شود، آنوقت قضاوت به عهده خواننده میشود
من تا حالا کتابی از این نویسنده نخونده بودم ولی با توجه به معروفیتش انتظار داشتم حداقل با یک کتاب متوسط رو به رو بشوم، قهرمان داستان یک شخصیت ضعیف، بی مایه، گیج و بدون جذابیت بود، درسته که نویسنده میخواست ما با شک و تردید پری همراه بشویم ولی برای این کار باید شخصیت داستان رو برای خواننده جذاب کنه، ولی پری که در کتاب هست اصلا پرداخت خوبی نداره، همین طور بقیه شخصیتها، نه با عشقشون همراه میشی نه با اعتقاداتشون، سوالات در مورد خدا کلیشهای و غیر اورجیناله، اوایل کتاب برایم جالب بود، فکر میکردم داره پیش زمینهای برای داستان اصلی ارائه میده ولی در ادامه حتی دعواهای پدر و مادر هم لوس و بی مزه و قابل پیش بینی بود
سه دختر حوا داستان زندگی زنی است که میان عشق و باور هایش قرار گرفته است. باورهایی که نمی دونه کدامشان درست و کدامشان غلط است. جست و جوی او برای درک مفهوم زندگی و عشق، او را به ورطههای تازه و ماجراهای گوناگون میکشاند. ما در عصر دوگانگی زندگی میکنیم. اختلافات ما در دو چیز خلاصه میشود؛ ایمان و شک. ما به هر دوی آنها نیاز داریم. مقداری ایمان و مقداری شک تا همدیگر را به چالش بکشند. این رمان فراتر از دوگانگی ها سعی می کند درباره دو چیز حرف بزند که همان ایمان و شک است. دختران حوا درمورد سه دختر مسلمان در آکسفورد است که الیف شافاک از آنها به عنوان سه سمبل «ایمان، گناه و تردید» استفاده کرده است.
سلام
بنظر من یکی از تو ذوق زنندهترین رمانهایی بود که تا بحال خوندم خوندشو پیشنهاد میکنم نه از اون جهت که رمان بدون ایراد و عالیه بلکه از اون جهت که ایراد نویسندگی رو درک کنید، موضوع خیلی جذاب بود ولی از نیمه رمان چنان عجولانه و بدون تفکر سر و ته داستان رو بصورت کاملا غیر حرفهای هم آوردهاند که هر خواننده بی تجربهای هم اینو درک میکنه و اصلا نمیتونی به یک نتیجه گیری کلی برسی یه جاهایی که یهو میپرید که آدم احساس میکرد سانسور شده، اصل موضوع داستان که میخاد بگه خداشناسی رو با دین قاطی نکنید جذابه ولی حیف بود این موضوع جذاب اینطوری تموم بشه.
بنظر من یکی از تو ذوق زنندهترین رمانهایی بود که تا بحال خوندم خوندشو پیشنهاد میکنم نه از اون جهت که رمان بدون ایراد و عالیه بلکه از اون جهت که ایراد نویسندگی رو درک کنید، موضوع خیلی جذاب بود ولی از نیمه رمان چنان عجولانه و بدون تفکر سر و ته داستان رو بصورت کاملا غیر حرفهای هم آوردهاند که هر خواننده بی تجربهای هم اینو درک میکنه و اصلا نمیتونی به یک نتیجه گیری کلی برسی یه جاهایی که یهو میپرید که آدم احساس میکرد سانسور شده، اصل موضوع داستان که میخاد بگه خداشناسی رو با دین قاطی نکنید جذابه ولی حیف بود این موضوع جذاب اینطوری تموم بشه.
خب باید بگم این کتاب به خوبی کتاب ملت عشق نبود پس سطح توقع تون رو پایین بیارید. درواقع اومده زندگی 3 تا دختر با عقاید متفاوت رو نشون داده که چطور سرنوشت شون تغییر کرده. داستان بیشتر درمورد سردگمیهای فکری یکی از دختر هاست که بین دین و ایمان و شک و عشق و درس واعتقاد ات خانوادگی و سیاستهای زمان خودش گیر کرده و یک جاهایی تصمیم اشتباه گرفته و داره دنبال برطرف کردن ضرر و زیانش میگرده و فک میکنم چیزی هست که ممکنه برای هر کسی اتفاق بیفته و تا حدودی بتونید درکش کنید. پایانش از نظر من کمی نامفهوم و غیر منتظره بود. ولی ارزش یک بار خوندن رو داره
درابتدا بگم که از شیوهی بیان داستان لذت بردم والیف شافاک مثله کار قبلیی که ازش خوندم (ملت عشق) جذابیته زیبایی رودرطول داستان القا میکنه (والبته چون کتاب از زبان دیگر ترجمه میشه این تاحدودی تبحر مترجمم هست)
اما اول اینکه گفتهی بعضی دوستانوقبول دارم که نامگذاریه کتاب مناسب نبوده وبه داستان نمیخورد، دواینکه تناقض در جاهایی از داستان مشخص بودکه البته این میتونه ناشی از ضعف مترجم باشه، سه اینکه کتاب به جمع بندی از شخصیتهای اصلی نرسید.. ینی اینکه نه پری ونه آزورمشخص نشد چن چندن!! وما نفهمیدیم بعد از این همه سال جستجوبه چی رسیدن
بااحترام😊
اما اول اینکه گفتهی بعضی دوستانوقبول دارم که نامگذاریه کتاب مناسب نبوده وبه داستان نمیخورد، دواینکه تناقض در جاهایی از داستان مشخص بودکه البته این میتونه ناشی از ضعف مترجم باشه، سه اینکه کتاب به جمع بندی از شخصیتهای اصلی نرسید.. ینی اینکه نه پری ونه آزورمشخص نشد چن چندن!! وما نفهمیدیم بعد از این همه سال جستجوبه چی رسیدن
بااحترام😊
نام کتاب اصلا با موضوع کتاب که زندگینامه پری هست همخوانا نبود، جدای از این انتهای کتاب و بعضی از قسمت ها مشخص نبود، مثلا چرا پری خودکشی کرد، چرا از اکسفور اومد بیرون، چطور با همسرش آشنا شد، بعد از اینکه آبروی آزور رو برد چی به سر خودش اومد، چرا شیرین و آزور که با هم رابطه داشتن و پری به خاطر حسادت آبروی آزور رو برد از آکسفورد انتقالی گرفت و رفت امریکا، همسر پری این وسط به غیر از یه نام هیچ نقشی در کتاب نداشت، اول داستان با جروبحث های پری و دخترش شروع شد ولی در اواسط کتاب همه چیز تغییر کرد. در کل کتاب کلی و بی سر و تهی بود
جملههای قشنگ زیادی توش داشت، من بیشتر روی احساسات پری متمرکز بودم تا جنبهی خداشناسی و تو خیلی چیزا با پری هم ذات پنداری کردم، خیلی کتاب شیرینی بود دست نویسندش درد نکنه و اما این دوتا مهمترین نتیجههایی بود که من از کتاب گرفتم:
اینکه عشق چه زیاد چه کمش میتونه آسیب بزنه باید در حد اعتدال باشه
و اینکه برای شناخت خدا نباید چارچوبی تعیین کنیم
پایانشم البته یکم زد تو ذوقم، دوست داشتم بدونم اخر برای پری چه اتفاقی میفته چون فکر میکردم حتما ذکر کردن یه حمله به اون ویلا دلیلی میتونه داشته باشه
اینکه عشق چه زیاد چه کمش میتونه آسیب بزنه باید در حد اعتدال باشه
و اینکه برای شناخت خدا نباید چارچوبی تعیین کنیم
پایانشم البته یکم زد تو ذوقم، دوست داشتم بدونم اخر برای پری چه اتفاقی میفته چون فکر میکردم حتما ذکر کردن یه حمله به اون ویلا دلیلی میتونه داشته باشه
سلام، سپاس از کتاب راه و نویسنده و مترجم محترم
به نظر من کتاب خوبی بود و قلم گیرایی داشت ولی با توجه به ذهنیتی که من از نویسنده داشتم به خاطر کتاب ملت عشق، بنظرم نامفهوم تمام شد. البته از نظری معقول بود ولی از نظر دیگر واقعا به سرنوشت دو دختر دیگر خیلی پرداخته نشده بود و من همهاش منتظر بودم به زندگی آنها هم بپردازد. ولی کلا چون خودم با شخصیت پری همذات پنداری میکنم. واقعا به نکات خوبی دست یافتم. البته امید دارم که از مطالب کتاب چیزی حذف نشده باشد. با احترام
به نظر من کتاب خوبی بود و قلم گیرایی داشت ولی با توجه به ذهنیتی که من از نویسنده داشتم به خاطر کتاب ملت عشق، بنظرم نامفهوم تمام شد. البته از نظری معقول بود ولی از نظر دیگر واقعا به سرنوشت دو دختر دیگر خیلی پرداخته نشده بود و من همهاش منتظر بودم به زندگی آنها هم بپردازد. ولی کلا چون خودم با شخصیت پری همذات پنداری میکنم. واقعا به نکات خوبی دست یافتم. البته امید دارم که از مطالب کتاب چیزی حذف نشده باشد. با احترام
با ابهامای شخصیت اصلی اشنا میشین و به درک نسبتا نزدیکی از فضا و زمان میرسید و وسط کتاب بهتون نوید داده میشه که استاد آزور نقش مهمی تو زندگی پری داشته یا با شخصیت و تدریسش به نوعی باعث درک وسیع تر دانش آموزاش شده ولی کتاب سطحی تر از این حرفها بود و هیچ جوره تاثیر خاصی نداشت در واقع یسری تضادایی ک تو جامعه هست و تایپهای مختف ادمای دور و ورمون و باوراشونن توصیف کرد و تمام! به هیچ سوالی جواب نداد و حتی تو داستان و شخصیتاش هم گیر کرد
خب بعضی جاها خیلی ساده و سطحی بهش پرداخته شده بود... داستان تا حدودی کشش داشت.. اما اسم سه دخترا حوا زباد مناسبش نبود! خواننده دنبال داستان سه دختره اما ابنطور نیست!! و اینکه تو کتاب کلی سوال پیش نیاد که جوابشو نمیگیری! دلیل خودکشی پری.. اشنایی با عدنان.. و خیلی چیزای دیگه!! در ضمن در طول داستلن حس مردم وهمونی شام چند روز طول کشیده! چند بار شام خوردن! حس میکردم یه جاهاش منطقی نیس!
.. وو انتظار یه کتاب مثل ملت عشقو داشتم!
.. وو انتظار یه کتاب مثل ملت عشقو داشتم!
چرتترین کتابی که تو عمرم خوندم! فارغ از ایرادات سطحی عین جابجایی اسامی یا شرح یه موصوعی ک بعدا عکسش بیان میشد و انگار کتابوی بار نخوندن بعد چاپ کنن! حتی نمیشه گفت شبیه رمانهاییه ک بچههای دبیرستانی میخونن! یکسری حرفهای بی سر و ته که صرف اینکه نویسنده خواسته بگه از فلسفه و خدا دارم مینویسم پس کتابم خیلی خفنه! اولین دفعه ایه که از خوندن یه کتاب پشیمونم! نمیدونم چرا معروف شد این نویسنده!
با نظر اکثر دوستان موافقم که به خیلی از قسمتای داستان، بطور کامل و واضح پرداخته نشده. باوجود شروع خوبش، پایانبندی خیلی بدی داشت که خیلی نقاط قصه باز رها شد. در مورد طرح اصلیش که راجع به مبحث خداشناسی بود، تا اواسطش خوب بود ولی حتی اونم جمع نشده بود و معلوم نشد پری بالاخره فکراش به کجا رسید و البته اگه زیر تیغ سانسور رفته باشه، عجیب نیست. بنظرم قسمتای اوجش همون بیان کودکیای پری بود.
بدترین کتابی بود که تا حالا خوندم.
تهش خیلی باز بود، و هیچ نتیجه گیری نمیشد ازش کرد، مشکل اصلی پری این بود که بخاطر تردید در مورد خدا و مسائل مذهبی تحت هیچ شرایطی خوشحال نبود و در پی این بود که با خدا شناسی این مشکل رو حل کنه ولی وقتی حتی از آزور و شیرین حلالیت طلبید، کتاب تمام شد و وضعیت روحی پری مشخص نشد. واقعا از الیاف شافاک انتظار نداشتم، چطور میشه نویسنده این کتاب و ملت عشق یکی باشه.
تهش خیلی باز بود، و هیچ نتیجه گیری نمیشد ازش کرد، مشکل اصلی پری این بود که بخاطر تردید در مورد خدا و مسائل مذهبی تحت هیچ شرایطی خوشحال نبود و در پی این بود که با خدا شناسی این مشکل رو حل کنه ولی وقتی حتی از آزور و شیرین حلالیت طلبید، کتاب تمام شد و وضعیت روحی پری مشخص نشد. واقعا از الیاف شافاک انتظار نداشتم، چطور میشه نویسنده این کتاب و ملت عشق یکی باشه.
علیرغم اشتباهات تایپی زیاد داستان خوبی بود. دیدگاه استاد آزور و چالش هایش را پسندیدم. گرچه بعضی قسمتها مثل کودک در مه (که فکر کنم شایدبرادر دوقلویش بود) گنگ باقی ماند و آخرش ناتمام بود زیرا مشخص نشد کسانی که به ویلا حمله کردند چه کسانی و چه هدفی داشتند، سرنوشت پری و دیگر مهمانها چه شد، سرنوشت پری بعد از تماس با استاد؟ ولی در کل خیلی از داستان خوشم آمد. با سپاس فراوان...
این کتاب در یک کلام: جذاب!
نویسنده خیلی زودتر از حد انتظار داستان را جمع و جور کرد و به انتها رسانیده بود. اضافه گویی نداشت, اما بنظرم در چند صفحه آخر کتاب جا داشت مفصلتر به توصیف حال شخصیت اصلی داستان بپردازد. از نوشتن این کتاب هر هدفی داشت لازم بود که پررنگتر بهش پرداخته بشه.
اگر دنبال سرگرمی یا داستان ک لابلاش ردی از فلسفه باشه, کتاب مناسبی است.
اگر تجربهی دانشجو اینترنشنال بودن را دارید فوق الهاده است.
نویسنده خیلی زودتر از حد انتظار داستان را جمع و جور کرد و به انتها رسانیده بود. اضافه گویی نداشت, اما بنظرم در چند صفحه آخر کتاب جا داشت مفصلتر به توصیف حال شخصیت اصلی داستان بپردازد. از نوشتن این کتاب هر هدفی داشت لازم بود که پررنگتر بهش پرداخته بشه.
اگر دنبال سرگرمی یا داستان ک لابلاش ردی از فلسفه باشه, کتاب مناسبی است.
اگر تجربهی دانشجو اینترنشنال بودن را دارید فوق الهاده است.
از اسم کتاب تصوری برایم به وجود اومد که قراره کلی مطلب جدید یاد بگیرم اما متاسفانه چیزی که یاد نگرفتم هیچ سوالاتی هم به ذهنم اضافه شد که شاید هدف نویسنده هم وا داشتن خواننده به همین فکرها بوده. ۴ ستاره میدم چون در قالب یک داستان یا زندگی نامه یا نگاه متفاوت نگر به زندگی نگاه و داستان خوبی بود و انتخاب آخر دست خود ماست که چه جوری نگاه کنیم و قبول کنیم.
اینکه الیف شافاک این کتاب رو نوشته دلیل نمیشه کتاب معرکهای باشه! چیزی که من در مورد این کتاب اصلا نپسندیدم این بود که در طی روند داستان ابهامات زیادی وجود داشت که من منتظر بودم تا پایان داستان، نویسنده شفاف سازی کنه اما متاسفانه کتاب خیلی ضعیف تمام شد و اون حس کنجکاوی که در طی روند داستان در خواننده شکل میگیره در پایان داستان اصلا برطرف نمیشه
دو شهر استانبول و آکسفورد بیشتر از 2500 کیلومتر با هم فاصله دارند. با این وجود الیف شافاک نویسندهی ترک توانسته است در دهمین رمانش این فاصله را به هیچ برساند. شافاک داستان سه دختر حوا را شبیه به وصف یک عکس روایت میکند. سه دختر جوان همراه با مردی برای یک عکاس در محوطهی دانشگاه آکسفورد لبخند میزنند. عکسی که در طول داستان تبدیل به سرنخی مهم میشود.
حرف و دغدغه نویسنده رو دوست داشتم... به نظرم همه ما به نوعی شبیه پری هستیم پر از سوال!! خیلی چیزها هست که نمیدونیم و گاهی نمیتونیم ازشون دفاع کنیم. آدمی بیش از هر چیزی در این جهان نیازمندِ دانستنه... نیازمند اعتقادی که پشتوانهاش دانش باشه؛ تفکر باشه. این رمان دوباره بهم یادآوری کرد که بیشتر بخوانم؛ بیشتر بدانم و بیشتر....
من قبلا هم ملت عشقو از این نویسنده خونده بودم حس میکنم ملت عشق خیلی بهتر و کاملتر بود و این کتاب شاید یه جاهایی سانسور شده بود و عنوان کتاب ارتباطی بامتن کتاب نداشت فقط یه جایی که این سه دختر باهم هم خونه شدن در کل داستان شاید آدمو ترغیب میکرد که باقیه ماجرا رو بخونه ولی میشه گفت که ناقص بودو متاسفانه انتظار بیشتری از این نویسنده میرفت.
میشه گفت کتاب جالبی بود، بخصوص اینکه با پری نوجوان خیلی احساس نزدیکی میکردم. مفهوم جمله آخر کتابو متوجه نشدم، اگر کسی فهمیده ممنون میشم به منم بگه: “ زندگی به مثابه یک دایره است و هر نقطهای روی آن درج کنی، محیط مشابهی در مقایسه با همتای دیگرش خواهد داشت. این همتا میتواند خدا نامیده شود، یا عشق یا هزاران چیز دیگر. ”
چند جای کتاب احساس کردم سانسور شده. نویسنده خیلی سعی داشت درس اخلاق و دین و خداشناسی بده البته با رعایت انصاف که من خیلی نپسندیدم. تعلیق داستانی خوب بود و همین باعث شد تا انتها کتاب رو بخونم
غلطهای تایپی هم خیلی زیاد بود و ترجمه رو از روان بودن خارج کرده بود.
در کل بد نبود ولی عالی هم نبود
غلطهای تایپی هم خیلی زیاد بود و ترجمه رو از روان بودن خارج کرده بود.
در کل بد نبود ولی عالی هم نبود
عالی عالی عالی و صدهزار عالی دیگه با این خیلیییییییی محشر بود که🤩😘اونقدر قشنگ همه چی رو با صداقت و ظرافت بیان کرده بود که بعد از تموم کردنش آرزو میکردم کهای کاش کتاب به این زودی تموم نمیشد🦋😭تو کمتر از ۲۴ ساعت خوندمش و به همه توصیهاش میکنم😍هرچند از صفحه۸۶ به بعد جذابیت داستان شروع میشه😍
داشتم نظرات شما رو میخوندم و متوجه شدم که اکثرا به این نکته اشاره دارین که چرا انتهای کتاب نامفهومه و نمیشه نتیجه خاصی از اون برداشت کرد؟!
تا حدودی موافقم اما اگر دوباره فقط صفحه اخر کتاب رو بخونید متوجه منظور نویسنده خواهید شد...
اگر بخوام کتاب رو از نظرمفهوم تقسیم بندی کنم شامل دو قسمت کلی میشه:
۱) بخش اعظم کتاب که دو نظریه کلی در رابطه با دین (صرفا دین نه نوع خاصی از اون) رو بیان میکنه: افراط و تفریط و این سوال رو مطرح میکنه که کدوم یک درسته؟
۲) در بخش انتهایی پری به این نتیجه میرسه که درواقع هیچکدوم از این دو درست نیست و چیزی که درسته مفهومیه که بین این دو قرار داره و این رو به استادش، ازور هم یاد میده
در حقیقت من هم بعد از خوندن این کتاب دقیقا نمیدونستم الیف شافاک چه مفهومی رو میخواسته برسونه...
و درست فردای روزی که خوندن کتاب رو به اتمام رسوندم به طور اتفاقی به قصیده از ثنایی غزنوی به نام” تیغ عشق” برخوردم که این بیت اولش هست:
مکن در جسم و جان منزل که این دون است و ان والا
قدم زین هر دوبیرون نه، نه اینجا باش و نه انجا
و فکر میکنم نتیجه شایستهای برای این کتاب باشه.