سلام به همه دوستانی که این کتاب رو خوندن
داشتم نظرات شما رو میخوندم و متوجه شدم که اکثرا به این نکته اشاره دارین که چرا انتهای کتاب نامفهومه و نمیشه نتیجه خاصی از اون برداشت کرد؟!
تا حدودی موافقم اما اگر دوباره فقط صفحه اخر کتاب رو بخونید متوجه منظور نویسنده خواهید شد...
اگر بخوام کتاب رو از نظرمفهوم تقسیم بندی کنم شامل دو قسمت کلی میشه:
۱) بخش اعظم کتاب که دو نظریه کلی در رابطه با دین (صرفا دین نه نوع خاصی از اون) رو بیان میکنه: افراط و تفریط و این سوال رو مطرح میکنه که کدوم یک درسته؟
۲) در بخش انتهایی پری به این نتیجه میرسه که درواقع هیچکدوم از این دو درست نیست و چیزی که درسته مفهومیه که بین این دو قرار داره و این رو به استادش، ازور هم یاد میده
در حقیقت من هم بعد از خوندن این کتاب دقیقا نمیدونستم الیف شافاک چه مفهومی رو میخواسته برسونه...
و درست فردای روزی که خوندن کتاب رو به اتمام رسوندم به طور اتفاقی به قصیده از ثنایی غزنوی به نام” تیغ عشق” برخوردم که این بیت اولش هست:
مکن در جسم و جان منزل که این دون است و ان والا
قدم زین هر دوبیرون نه، نه اینجا باش و نه انجا
و فکر میکنم نتیجه شایستهای برای این کتاب باشه.
داشتم نظرات شما رو میخوندم و متوجه شدم که اکثرا به این نکته اشاره دارین که چرا انتهای کتاب نامفهومه و نمیشه نتیجه خاصی از اون برداشت کرد؟!
تا حدودی موافقم اما اگر دوباره فقط صفحه اخر کتاب رو بخونید متوجه منظور نویسنده خواهید شد...
اگر بخوام کتاب رو از نظرمفهوم تقسیم بندی کنم شامل دو قسمت کلی میشه:
۱) بخش اعظم کتاب که دو نظریه کلی در رابطه با دین (صرفا دین نه نوع خاصی از اون) رو بیان میکنه: افراط و تفریط و این سوال رو مطرح میکنه که کدوم یک درسته؟
۲) در بخش انتهایی پری به این نتیجه میرسه که درواقع هیچکدوم از این دو درست نیست و چیزی که درسته مفهومیه که بین این دو قرار داره و این رو به استادش، ازور هم یاد میده
در حقیقت من هم بعد از خوندن این کتاب دقیقا نمیدونستم الیف شافاک چه مفهومی رو میخواسته برسونه...
و درست فردای روزی که خوندن کتاب رو به اتمام رسوندم به طور اتفاقی به قصیده از ثنایی غزنوی به نام” تیغ عشق” برخوردم که این بیت اولش هست:
مکن در جسم و جان منزل که این دون است و ان والا
قدم زین هر دوبیرون نه، نه اینجا باش و نه انجا
و فکر میکنم نتیجه شایستهای برای این کتاب باشه.