معرفی و دانلود کتاب صوتی خودکار آبی

معرفی کتاب صوتی خودکار آبی

این خاصیت غربت است که آدمیزاد را فیلسوف و دیوانه می‌کند؛ رحیم نوروزی در کتاب صوتی خودکار آبی، داستان کوتاهی از یک مرد جوان ایرانی را روایت کرده که در سفر به پاریس، دچار دردسرها و مشکلاتی پیش‌بینی‌نشده می‌شود و وقتی غم غربت تا مغز استخوانش نفوذ می‌کند، به واکاوی احساسات مختلف انسانی در پشت درهای بسته‌ی اتاقش در هتل می‌پردازد.

درباره‌ی کتاب صوتی خودکار آبی

آدمیزاد در زندگی دو ترس اساسی دارد؛ ترس از تنها ماندن و ترس از بی‌پولی. شخصیت اصلی داستان کتاب صوتی خودکار آبی اثر رحیم نوروزی (Rahim Noroozi)، در سفرش به پاریس هر دوی این ترس‌ها را تا بن استخوان تجربه می‌کند.

قصه از این قرار است؛ مرد جوان که نوازنده‌ی توانمندی نیز هست، در جریان یک مسابقه انتخاب می‌شود تا برای یک اجرای ویژه به پاریس برود. او تجربه‌ی سفر خارج و سوار شدن هواپیما را ندارد، اما خیالش راحت است که وقتی این هیولای آهنی آن سوی دنیا در خاک پاریس بنشیند، آشنایی انتظارش را می‌کشد و او را راهنمایی می‌کند.

پاریس در خودکار آبی؛ فاصله‌ی خیال تا واقعیت

نام این آشنا علی باغی است، مرد جوان درشت هیکلی با موهای فر که البته حرف‌وحدیث‌هایی درباره‌ی نسب و شغل پدر محترمش بر سر زبان‌ها می‌چرخد. این‌ها برای مرد جوان نوازنده اهمیتی ندارد. همین که قرار است در طول این سفر همراهی‌اش کند، برایش کافی به نظر می‌رسد و دیگر چندوچون زندگی شخصی این راهنما برایش مهم نیست. در ذهنش برنامه ریخته که به جز ساعاتی که قرار است به خواب و تمرین و اجرا بگذرد، بقیه‌ی زمان این سفر ده روزه را به گشت‌وگذار در میان جاذبه‌های گردشگری پاریس بپردازد و دست آخر هم برای دختر کوچکش سوغاتی بخرد.

در کتاب صوتی خودکار آبی اثر رحیم نوروزی می‌شنویم که با فرود آمدن هواپیما در خاک پاریس، سروکله‌ی علی باغی پیدا می‌شود. او با ژستی خیرخواهانه کمک می‌کند تا مرد جوان بارهایش را تا تاکسی حمل کند و پس از چک‌وچانه‌ی بسیار با راننده تاکسی‌ها، کسی را پیدا می‌کند که با قیمتی مناسب آن‌ها را تا محل اقامتشان ببرد.

در ادامه‌ی این داستان کوتاه می‌شنویم که وقتی نوازنده‌ی جوان به همراه علی باغی پا به مسافرخانه‌ی مدنظرشان می‌گذارد، دقیقاً با تصویری که از پاریس در ذهن دارد مواجه نمی‌شد. اینجا شبیه جایی نیست که امثال هوگو و سارتر و کامو بتوانند در آن شگفتی خلق کنند؛ بالعکس، بوی تند عرقی که از درودیوار بیرون می‌زند اجازه‌ی فکر کردن تا حد رفع حاجت روزانه را هم نمی‌دهد. همه‌جا زرد و نم‌گرفته است و تنها توالت ساختمان نیز، در طبقه‌ی هم‌کف و به فاصله‌ی نه طبقه از جایی است که شخصیت اصلی داستان صوتی خودکار آبی در آن مستقر است. با همه‌ی این‌ها، او تلاش می‌کند خوش‌بین بماند و به خود نهیب بزند که با شبی ده یورو، بیشتر از این نصیبش نمی‌شود، اما این خوش‌بینی، قرار نیست دیری بپاید.

غربت و تنهایی در دل پاریس؛ روایتی شنیدنی

علی باغی همان روز اول در مستقر شدن به او کمک می‌کند و بعد بی‌هیچ توضیح اضافه‌ای از آنجا می‌رود. نوازنده گمان می‌کند که حتماً او بعد از ساعتی بازمی‌گردد، اما وقتی ساعت‌ها می‌گذرد و خبری از او نمی‌شود، کم‌کم پرده از واقعیتی ناخوشایند برداشته می‌شود؛ او در آن دیار غربت، جایی کیلومترها دورتر از خانه تنهاست، بی‌آنکه به زبان مردمان آن دیار یا حداقل انگلیسی تسلط داشته باشد. هیچ‌کس و هیچ‌کجا را نمی‌شناسد، نمی‌تواند از مسافرخانه خارج شود چون اگر راه را گم کند به دردسر می‌افتد و با هیچ بنی بشری هم نمی‌تواند ارتباط برقرار کند. ناگهان نه از زشتی این وضعیت، بلکه از این واقعیت یکه می‌خورد که چطور تا الان به احتمال تنها ماندن در کشوری غریب حتی فکر هم نکرده است؟!

چاره‌ای جز ماندن در آن اتاق کوچک و نمور ندارد. کل روز را پشت پنجره می‌نشیند و به منظره‌ی شهر، که هیچ شبیه به پاریس نیست، خیره می‌شود. حس می‌کند که این تنهایی و سکوت، صداهای درون سرش را بلندتر می‌کنند؛ صداهایی که مدام از درد تنهایی و غربت می‌گویند و ناتوان ماندنش در این اوضاع را در صورتش می‌کوبند...

کتاب صوتی خودکار آبی اثر رحیم نوروزی، کاری از نشر صوتی نوین کتاب گویاست. این داستان فلسفی و دلنشین را با صدای خود نویسنده می‌شنوید.

کتاب صوتی خودکار آبی برای شما مناسب است اگر

• به داستان‌های کوتاه از ادبیات معاصر ایران علاقه دارید.
• به دنبال مضامینی همچون غربت و مهاجرت و تنهایی در جهان ادبیات می‌گردید.
• مایلید تا به یک داستان فارسی با درون‌مایه‌ی احساسات انسانی گوش بدهید.
• داستان‌هایی به قلم بازیگران معروف برای شما قابل توجه هستند.

در بخشی از کتاب صوتی خودکار آبی می‌شنویم

اگر این شهر خالی از انسان می‌بود و فقط یک نفر در آن تنها، سرگردان، وحشت‌زده و متعجب رها می‌شد، چه می‌توانست بکند؟ آیا خودش را دار نمی‌زد؟ چنان‌که هدایت از فرط تنهایی و به خاطر بی‌شباهت بودن به دیگران خودش را کشت؟ اگر پاریس فقط یک نفر جمعیت داشت و آن یک نفر ناگهان مرا در یکی از خیابان‌های معروف و قدیمی می‌دید، حتماً مثل این جمعیت بی‌اعتنا از کنارم رد نمی‌شد. شاید سعی می‌کرد تا مرا برای خودش نگه دارد. شاید با وحشت فقط از دور مرا می‌پایید. خب فرض چنین وضعیتی چندان هم بدیع نیست. این وضعیتی است شبیه فیلم «جهنم در اقیانوس» با بازی توشیرو میفونه و لی ماروین اگر اشتباه نکنم، که در آن یک ژاپنی با یک آمریکایی در یک جزیره گیر می‌افتند یا رابطه‌ای که میان رابینسون کروزو و جمعه در آن جزیره برقرار می‌شود. انگار جزیره و جزیره شدن برای آدمی یک جور کهن‌الگو یا ترس ازلی از تنها ماندن است. کاپیتان نمو را هم باید در جزیره‌ی اسرارآمیزش که شبیه هیچ‌کجا نیست پیدا کنیم. کروزو از تمدن به بیرون و به عقب پرتاب می‌شود. اما نمو پرتاب‌شده به آینده است. هر دو به شمایلی از مکان یا همان جزیره تبدیل شدند. جزیره شدن در وسط پاریس اما چیز دیگری است. در پرتاب‌شدگی به جای دور در میان آدم‌ها و جمعیتی که حتی نسبتی با ما برقرار نمی‌کنند هم دلمان تنگ می‌شود.

فهرست مطالب کتاب صوتی