معرفی و دانلود کتاب صوتی مردان هنگام پیری می‌گریند

معرفی کتاب صوتی مردان هنگام پیری می‌گریند

ژان لوک سیگل در شاهکار داستانی خود و اثر برنده‌ی جایزه‌ی اکتاو میربو، کتاب صوتی مردان هنگام پیری می‌گریند، ذات واقعی جنگ را بدون پروا برملا می‌کند. «آلبرت» دهه‌ی پنجم زندگی خود را می‌گذراند و در روستایی ساکت و آرام زندگی می‌کند. بااین‌حال خاطرات سال‌های جنگ جهانی هنوز هم رهایش نمی‌کنند و سایه‌ای از رخوت و نومیدی بر افکارش می‌اندازند. این موضوع شکاف عجیبی میان آلبرت و جهان پیرامونش ایجاد کرده، مخصوصاً بین او و پسر جوانش که اکنون در جنگ الجزایر خدمت می‌کند.

درباره‌ی کتاب صوتی مردان هنگام پیری می‌گریند

زندگی آلبرت با جنگ گره خورده. او هر روز صبح که از خواب برمی‌خیزد برای زندگی می‌جنگد و حتی شب‌ها نیز از تلاش دست نمی‌کشد و در کارخانه کار می‌کند تا مخارج خانه را تأمین کند. شخصیت محوری کتاب صوتی مردان هنگام پیری می‌گریند (En vieillissant les hommes pleurent) از جنگ گریزان است، اما در هر گوشه‌ی زندگی خود با چهره‌ی تیره‌ی آن رودررو می‌شود. ژان لوک سیگل (Jean-Luc Seigle) در رمان تحسین‌شده‌ی خود، چهره‌ی تلخ و اهریمنی جنگ را به هنرمندانه‌ترین شکل ممکن به تصویر می‌کشد.

چرا مردم به جنگ رو می‌آورند؟ آلبرت هرگز جوابی برای این سوال پیدا نکرد. او سال‌های جوانی خود را به‌عنوان سربازی اسیر و بیچاره در اردوگاه‌های آلمانی گذرانده بود. مرد پنجاه و سه ساله‌ی داستان حاضر بود به هر صحبتی تن بدهد جز صحبت از جنگ. مرد داستان امید داشت که دیگر هرگز رنگ آتش و خون را در زندگی نبیند. بااین‌حال سایه‌ی جنگ همچنان رودرروی او و خانه‌ی روستایی محقرش ایستاده بود.

در ادامه‌ی داستان، ژان لوک سیگل، تضاد نسل‌ها را به نمایش خواهد گذاشت. در جایی نه چندان دورتر، جوانان زیادی در نبرد الجزایر به روی هم اسلحه می‌کشیدند، از جمله پسر جوان آلبرت، فرزند بزرگ خانه یعنی «هانری». شاید برای همین هم مرد میان‌سال رابطه‌ی چندان خوبی با پسرش نداشت. در حقیقت رابطه‌ی او با هیچ‌کس گرم و صمیمی نبود، ازجمله همسرش سوزان. آلبرت روحیات همسرش را ابداً درک نمی‌کرد، مخصوصاً میل بی حد و اندازه‌اش به خریدن وسایل لوکس و مدرن و دور ریختن وسایل قدیمی را.

در بین شخصیت‌های کتاب صوتی مردان هنگام پیری می‌گریند، «ژیل» چهره‌ی متفاوتی دارد، پسری یازده ساله و البته فرزند کوچک خانواده. با این که اوضاع درس و مدرسه‌ی ژیل چندان خوب نبود اما با اشتیاق و علاقه‌ی بسیاری ادبیات را دنبال می‌کرد. خانه‌ی روستایی آلبرت از میدان‌های جنگ الجزایر بسیار دور بود و این موضوع بیش از هرچیز قلب آلبرت را می‌لرزاند. گویی ژیل و کتاب‌هایش تنها نور امیدی بودند که در چشمان آلبرت می‌درخشیدند.

رمان ژان لوک سیگل: جنگی میان گذشته و آینده

وضعیت خانواده‌ی آلبرت همچنان خوب پیش نمی‌رفت. حرص و ولع سوزان برای عوض کردن وسایل کهنه روز‌به‌روز بیشتر می‌شد. زن می‌خواست اولین تلویزیون دهکده را تهیه کند تا تصویر بهتری از میدان‌های جنگ الجزایر داشته باشد. خبرها می‌گفتند به زودی مصاحبه‌ای از سربازان جنگ پخش می‌شود. شاید هانری نیز بین آن‌ها باشد. برخلاف سوزان که میل به دل کندن از گذشته داشت، آلبرت هرروز بیش از روز قبل در گذشته‌ی تلخ و تاریک خود فرو می‌رفت. شاید برای اینکه فرزندش گذشته‌ی نحس او را از نو زندگی می‌کرد.

آیا آلبرت می‌توانست هانری را از ادامه‌ی شرکت در جنگ منصرف کند؟ از نظر او کشتن دیگران عبث‌ترین هدفی بود که یک انسان می‌توانست در زندگی دنبال کند. اما گویی فرزندش از قاب دیگری به جهان چشم دوخته بود. حتی گریه‌های مادرش سوزان موقع دیدار نیز نمی‌توانست او را از هدفش دور کند. در بین تمامی این نگرانی و آشوب‌ها ژیل همچنان تلاش می‌کرد نمره‌ی املای خود را در مدرسه بهتر کند و کتاب «اوژنی گرانده» را به پایان برساند.

جنگ، کابوسی که روح را می‌خراشد

رمان صوتی مردان هنگام پیری می‌گریند، شاهکار داستانی ژان لوک سیگل، به دیگر رمان‌های جنگی شباهت ندارد. در این روایت، جنگ نه با چهره‌ی مهیج و پرحادثه بلکه با هویت سرد و بی‌روح خود نمایش داده می‌شود. جنگ درست مانند یک بیماری روحی در بدن افراد جای می‌گیرد و تا سال‌ها آن‌ها را رها نمی‌کند. درست مانند آلبرت که پس از تجربه‌ی تلخ اسارت خود دیگر به درستی معنای زندگی را نمی‌فهمد و حتی دلیلی برای تغییر وسایل خانه‌اش پیدا نمی‌کند. درحالی‌که جهان بیرون به‌سرعت در حال حرکت است، آلبرت تنها یک خواسته دارد و آن این است که پسرش را از ادامه‌ی جنگ منصرف کند. بنابراین، بدون اینکه هیچ‌کس را از آنچه در ذهن دارد باخبر کند، یک روز صبح زود، مأموریت سختی را آغاز می‌کند. اگر برای این پیچش طوفانی و تکان‌دهنده آماده هستید پیشنهاد می‌کنیم ادامه‌ی داستان را از زبان و قلم خود نویسنده بشنوید.

این کتاب با تلاش نشر آوانامه و همکاری انتشارات نگاه تهیه شده. گویندگی اثر کاری از مهیار ستاری است و ترجمه‌ی آن نیز به قلم توانمند بهمن یغمایی و ستاره یغمایی انجام شده.

جوایز و افتخارات کتاب مردان هنگام پیری می‌گریند

• برنده‌ی جایزه بزرگ RTL-Lire، سال 2012
• برنده‌ی جایزه‌ی اکتاو میربو، سال 2013
• نامزد جایزه‌ی انجمن کتاب‌فروشان کبک

کتاب صوتی مردان هنگام پیری می‌گریند برای شما مناسب است اگر

• به داستان‌های مدرن با محوریت جنگ و تأثیر آن بر روان انسان‌ها علاقه‌مندید.
• از پیگیران ادبیات داستانی فرانسه هستید.

در بخشی از کتاب صوتی مردان هنگام پیری می‌گریند می‌شنویم

ادغام زمین‌ها

آلبرت از این کلمه که جهان نیاکانش را جهانی قطعه‌قطعه، بدون ساختار، مثل جسدی بزرگ که اعضایش از هم پاشیده بود، فرض می‌کرد متنفر بود. جهانی که مخصوصاً نباید بازسازی شود، باید شکل دیگری به آن داده شود؛ با یکنواختی بیشتر، با نظمی ساده‌تر، بهره‌دهی بیشتر و در مجموع یک هیولا. بعدش زمان‌ها چگونه خواهد بود؟ چنین چیزی غیرممکن بود.

آلبرت به این نتیجه رسید که به خود بگوید این تثلیث گذشته، حال و آینده‌ای را که به پایان می‌رسد، به خاطر تناقض‌هایش، به خاطر قانقاریاهای زندگی ساده بشری‌اش دیگر تحمل نخواهد کرد.

آلبرت آن‌طور که می‌خواست به طرف آبشار نرفت، اما گام‌هایش به طور طبیعی او را به طرف مزرعه ژالون می‌برد؛ مزرعه‌ای نیم‌هکتاری که به دورش پرچین کشیده بودند و درختان بلوط و فندق در اطراف آن روئیده و گُرن زیر آن‌ها پنهان شده بود که می‌رفتند او را، که آرزوی مرگشان را قبل از ظهر کرده بود، بیرون بکشند. این چیز مهمی نبود.

در این نقطه از زمین چند شیار سیب‌زمینی کاشته بودند و بقیه آن یونجه‌زاری بود برای خرگوش‌ها. آلبرت احساس می‌کرد این رفتار با بدن صمیمی و در حال احتضار مادرش نوعی حقارت برایش به ارمغان آورده است که دارد احساسات گم‌شده‌اش را به او پس می‌دهد.

او تمام احساساتی را که مدت‌ها حفظ کرده بود در اعماق وجودش دفن کرده بود؛ گنجینه‌ای که غنا و شکوه دست‌نخورده‌اش پس از طی این همه سال‌ها نه زندگی کارگری‌اش، نه زندگی زناشویی‌اش، نه زندگی پدری‌اش به او اجازه کشف آن‌ها را نمی‌داد، اینک جلوی مزرعه فقیرانه نیاکانش همه‌چیز را به ذهنش برمی‌گرداند و این‌چنین بود که اشک‌های قدیمی را که امروز صبح در تخت‌خواب به چشم آورده بود، همه را برای خودش حفظ کرده بود.

این اشک‌ها هرازگاهی پنهانی هنگام کار در باغ یا چیدن انگور به چشمانش می‌آمد. آری، گه‌گاه این اشک‌ها به دلیل یک بو، یک روشنایی یا یک خاطره، چشمانش را پر می‌کرد.

فهرست مطالب کتاب صوتی