معرفی و دانلود کتاب یک دقیقه برای خودم: چطور با ارزش‌ترین دارایی‌تان را مدیریت کنید

معرفی کتاب یک دقیقه برای خودم: چطور با ارزش‌ترین دارایی‌تان را مدیریت کنید

کتاب یک دقیقه برای خودم، نوشته‌ی اسپنسر جانسون، از زوایای مختلف، فرهنگ مراقبت را بررسی می‌کند. نویسنده توضیح می‌دهد که لازمه‌ی نشاط و پویایی زندگی، مراقبت از خود و توجه به توانایی‌های فردی است. در نتیجه، اگر افراد از ارزش‌هایی که دارند مراقبت نکنند، نمی‌توانند عملکرد خوبی داشته باشند. او در این راستا، رویکرد یک دقیقه‌ای را پیشنهاد می‌کند که به معنای اختصاص بازه‌های یک دقیقه‌ای برای توجه به توانایی‌ها و خواسته‌های فردی است.

درباره‌ی کتاب یک دقیقه برای خودم

اسپنسر جانسون (Spencer Johnson) کتاب یک دقیقه برای خودم (One Minute For Myself) را بر مبنای یکی از آثار پرفروش خود به‌ نام کتاب «معلم یک دقیقه‌ای» نوشته و خوانندگان را تشویق می‌کند تا از این رویکرد برای ارج نهادن به خود استفاده کنند.

فرهنگ مراقبت، مفاهیم و جنبه‌های مختلفی را دربرمی‌گیرد و مرحله‌ی اول آن، آگاهی از ارزش‌های فردی است. انسان‌ها تا زمانی که از خود مراقبت نکنند، نمی‌توانند برای دیگران هم مفید باشند. شماری از افراد معتقدند که با مراقبت از خود، دیگران را نادیده گرفته‌اند اما این باور به‌ لحاظ علمی نادرست است؛ چرا که مراقبت از ارزش‌های شخصی، فواید بسیاری برای اطرافیان به همراه دارد. اسپنسر جانسون براساس تحقیقات خود در زمینه‌ی روان‌شناسی توضیح می‌دهد که مراقبت از خود، قابلیت‌های فردی را ارتقا می‌دهد و فرایند مراقبت از دیگران را لذت‌بخش می‌کند.

شایان ذکر است که تمام دستاوردهای بزرگ، از احساس رضایت و شادی درونی نشأت می‌گیرند و نشاط فردی کمک می‌کند تا افراد عملکرد بهتری در محیط کار، روابط و تمام سطوح زندگی داشته باشند. افراد شاد و پویا، ارادی یا غیرارادی، کمک‌های شایانی به دیگران می‌کنند. اما بی‌تردید کسانی که به یأس و افسردگی دچارند، نمی‌توانند چنین بازخوردی داشته باشند.

مراقبت از خود، هرگز فرایند پیچیده و زمان‌بری نیست. اسپنسر جانسون ضمن تشریح و گسترش رویکرد یک دقیقه‌ای توضیح می‌دهد که چگونه می‌توان تنها با اختصاص چند بازه‌ی یک دقیقه‌ای در روز، زندگی بهتری را تجربه کرد. در دنیای پرسرعت معاصر، افراد معمولاً از گذر زمان غافل می‌شوند و مدام در تکاپوی رسیدن به مقاصد گوناگون‌اند. آن‌ها فراموش می‌کنند که برای لحظه‌ای بایستند، به مسیر توجه کنند و با شادی و نشاط بیشتری ادامه دهند. همین وقفه‌های کوچک در روز است که مراقبت از خود محسوب می‌شود و می‌تواند در بهبود کیفیت زندگی مؤثر واقع شود.

نویسنده، کتاب را با طرح چندین پرسش آغاز می‌کند. این پرسش‌ها به خواننده کمک می‌کنند تا دریابد متناسب با چارچوب‌های فرهنگ مراقبت، در چه جایگاهی قرار دارد. او در ادامه داستانی ساده و گیرا روایت می‌کند. داستان درباره‌ی تاجری است که تمایل دارد زندگی شادتری داشته باشد. او در این راستا با فردی ملاقات می‌کند که معتقد است توصیه‌های خوبی در این مورد دارد و در نهایت آموزه‌های این ملاقات، تاجر و خوانندگان کتاب را در مسیر بهتری قرار می‌دهد.

کتاب حاضر با زبانی ساده و قابل فهم، به افراد کمک می‌کند تا با اختصاص زمانی اندک، دستاوردی بزرگ و درخشان کسب کنند. کتاب یک دقیقه برای خودم با ترجمه‌ی سهیلا مختاری، توسط انتشارات شادن پژواک منتشر شده است.

کتاب یک دقیقه برای خودم مناسب چه کسانی است؟

کتاب یک دقیقه برای خودم، انتخابی فوق‌العاده برای کسانی است که خواهان ارتقای کیفیت زندگی خود هستند و قصد دارند نشاط و پویایی بیشتری را تجربه کنند.

با اسپنسر جانسون بیشتر آشنا شویم

اسپنسر جانسون (1938)، پزشک و نویسنده‌ی مشهور آمریکایی بود. این نویسنده در رشته‌ی روان‌شناسی به تحصیل پرداخته و آثار پرفروش بسیاری در حوزه‌ی توسعه‌ی فردی به نگارش درآورده. تاکنون کتاب‌های او به بیش از 24 زبان زنده‌ی دنیا ترجمه شده‌اند. کتاب «چه کسی پنیر مرا جابه‌جا کرد»، از جمله کتاب‌های پرفروش‌ از سوی مجله‌ی نیویورک‌تایمز معرفی شده. کتاب «قله‌ها و دره‌ها» نیز اثر موفق دیگری از همین نویسنده است. این اندیشمند برجسته که توسط مجله‌ی یو‌اس‌ای تودی، با عنوان «پادشاه تمثیل‌ها» شناخته می‌شود، در سال 2017 به علت سرطان درگذشت.

جملات برگزیده کتاب یک دقیقه برای خودم

• مهم‌تر از دوست داشته شدن من، دوست‌داشتنی بودن من است.
• وقتی تو شادتر باشی، دیگران از جمله من، وقتی با تو هستیم، شادتریم.
• ما وقتی می‌توانیم رابطه‌ای خوب با هم داشته باشیم که من رابطه‌ای خوب با خودم داشته باشم و تو رابطه‌ای خوب با خودت.
• تو همان منِ درون توست. ما اساساً شبیه به همیم، من و تو. وقتی این اصل را به خاطر داشته باشم می‌توانم به تو کمک کنم از خودت بهتر مراقبت کنی.

در بخشی از کتاب یک دقیقه برای خودم می‌خوانیم

راه رفتن با زن‌عمو، که عمو و دیگران هم همینطور صدایش می‌زدند، خاطراتی را برای مرد زنده کرد. هنوز می‌توانست کیک‌هایی را که او هر وقت با والدینش به خانه‌شان می‌رفت می‌پخت به یاد بیاورد.

اما برادرزاده به یاد نمی‌آورد که زن‌عمو و عمویش انقدر به هم نزدیک بوده باشند.

مرد پرسید: «زن‌عمو، به نظر می‌رسه که تو رابطه‌ی خوبی با عمو داری، مگه نه؟»

زن‌عمو در حال قدم زدن برگشت و گفت: «بله، همینطوره.»

به نظر می‌رسید که دارد افکارش را مزه‌مزه می‌کند. بعد، ایستاد و گفت: «اما همیشه اینطور نبوده. یادت نمیاد؟ شاید خیلی بچه بودی. یه زمانی اون سرش خیلی به کارش گرم بود و فکر می‌کنم من هم سرم خیلی به مراقبت از بچه‌ها گرم بود. ما خیلی به هم توجهی نداشتیم و قطعاً خوب از خودمون مراقبت نمی‌کردیم. هر دو از رابطه‌مون ناامید بودیم. چیزی که داشتیم چیزی نبود که می‌خواستیم.»

مرد پرسید: «چی می‌خواستین؟»

زن‌عمو خندید: «همه‌چیز. می‌خواستیم که اون یکی ازمون مراقبت کنه، تا درد و شادی‌مون رو حس کنه، تا به طور هم‌زمان هم به هم احساس وابستگی داشته باشیم و هم احساس استقلال کنیم. قضاوت نشیم. بهمون احترام گذاشته بشه و اینکه بدونیم چیزها همیشه خوب پیش نمی‌ره، اما به خاطر عشق از بحث‌ها بگذریم، وقتی به حمایت نیاز داریم کنار هم باشیم. اهمیت بدیم: دوست داشته بشیم.»