معرفی و دانلود کتاب یک دریا ستاره: خاطرات زهرا تعجب، همسر شهید مسعود (حبیب) خلعتى
برای دانلود قانونی کتاب یک دریا ستاره: خاطرات زهرا تعجب، همسر شهید مسعود (حبیب) خلعتى و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب یک دریا ستاره: خاطرات زهرا تعجب، همسر شهید مسعود (حبیب) خلعتى
کتاب یک دریا ستاره: خاطرات زهرا تعجب، همسر شهید مسعود (حبیب) خلعتى به قلم سید قاسم یاحسینى، که طی ده جلسه گفت و گو با زهرا تعجب به نگارش درآمده، مختصر نگاهی به زندگی و شهادت ناو استوار یکم داشته و خاطرات و دلاوریهای این شهید نیروی دریایی را مورد بررسی قرار میدهد.
مخاطبان کتابها و دیگر محصولات فرهنگی مربوط به دوران جنگ تصاویر مبهمی از مردان و زنانی که در آن حضور داشتند دارند و فکر میکنند آنها به جهت درگیر بودنشان با جنگ مهربانی و عاطفهای متفاوت با سایر مردم دارند. کتابهایی همچون کتاب یک دریا ستاره در تلاشند تا عکس این قضیه را به اثبات برسانند. این کتاب با متن خاطرات، عکسهای آخر آن شهید و تصویری که از نامه شهید مسعود خلعتی به همسرش در آن درج شده، عشق و علاقه زهرا تعجب و همسر شهیدش به یکدیگر را نشان میدهد.
این نسل که در ابتدا درگیر حوادث انقلاب و پس از آن درگیر جنگ شدند و در این میان عاشق هم شدند، خاطرات بسیار جالب و خواندنی دارند. زیرا عشقهایی مانند عشق زهرا و مسعود از ناگسستنیترین پیوندهاست. این کتاب فرصت نگاه کردن به زندگی زنان و مردان درگیر جنگ را از زاویهای دیگر و نسبتا تازه به شما میدهد. زاویهای که در آن علاوه بر جنگ و درگیری، عشقهایی پاک هم دیده میشوند.
این کتاب که در دوازده فصل جمعآوری شده حوادث جنگ در جنوب و عشق میان این دو را به گونهای باورپذیر منتقل کرده است. زهرا مبارزه را از دبیرستان آغاز میکند. و اولین ملاقات او با مسعود زمانی است که به کمیته زنان انقلابی میپیوندد.
در بخشی از کتاب یک دریا ستاره میخوانیم:
هنوز خوب به یاد دارم آرم سریال روزهاى زندگى یک ساعت شیشهاى بود که شن از بالاى آن به پایین مىریخت. تیمور سخت کار مىکرد و هر چه پول در مىآورد به مادرم مىداد. مدتى که کار کرد یک یخچال براى ما خرید. از آن خانه نیز بلند شدیم و به جاى بهترى رفتیم. روزى که یخچال سفید «جنرال الکتریک» را به خانه ما آوردند، جشن عمومى بود.
همه خواهرها و برادرها صف کشیده بودیم و مثل کودکانى که عروس تماشا مىکنند، یخچال سفید برقى را مشتاقانه نگاه مىکردیم. دور یخچال دور مىزدیم و با تعجب و «احترام» به آن مىنگریستیم. اولین وسیله برقى بود که پایش به خانه ما باز شده بود. دیگر از شر خرید یخ راحت شده بودیم.
در همان ایامى که به دبستان مىرفتم براى خواهر بزرگم یک خواستگار پیدا شد. خواستگار عرب بود و عاشق خواهرم شده بود. گاهى اوقات نامههایى عاشقانه براى او مىنوشت و در شکاف دیوار خانهمان مىگذاشت. من مواظب بودم که چه وقت این کار را مىکند. بلافاصله مىرفتم و نامه را برمىداشتم و به مادرم مىدادم. مادرم به هیچوجه به این وصلت راضى نبود. آن موقع خواهرم دوازه سال داشت. خواهرم وقتى مىفهمید نامهها را من به مادرم مىدهم، سر وقتم مىآمد و کتکم مىزد.
خواستگار عرب چند سالى دوید و اصرار کرد اما مادرم هرگز راضى نشد و حسرت خواهرم را به دل او گذاشت. هر گاه که نامهها را او زودتر از شکاف دیوار برمىداشت، من فورا مىرفتم و ماجرا را به مادرم مىگفتم. مادرم هم به سراغ خواهرم مىرفت و حسابى او را مىزد. خواهرم نیز که مىدانست مقصر اصلى کیست، گوشهاى گیرم مىآورد و کتکم مىزد. البته جلو مادرم جرأت نداشت که این کار را بکند. مىگذاشت مادرم از خانه بیرون برود، بعد دق دلش را سر من خالى مىکرد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب یک دریا ستاره: خاطرات زهرا تعجب، همسر شهید مسعود (حبیب) خلعتى |
نویسنده | سید قاسم یاحسینی |
ناشر چاپی | انتشارات سوره مهر |
سال انتشار | ۱۳۹۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 157 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-506-147-8 |
موضوع کتاب | کتابهای خاطرات دفاع مقدس |