معرفی و دانلود کتاب یوجین لی

معرفی کتاب یوجین لی

من چه کسی هستم؟ اگر اسم و جایگاهم را از من بگیرند، من چه می‌شوم؟ کتاب یوجین لی اثر سوزان لی داستانی جذاب و متفاوت از اشتباهی است که ماجرایی هیجان‌انگیز و تصور نکردنی را رقم می‌زند؛ داستانی پرکشش و چندلایه از تقاطع دو زندگی، دو هویت و دو دنیای متفاوت که در لحظه‌ای ناگهانی و غیرمنتظره به هم گره می‌خورند. جسیکا و ایلیا درست وقتی تصمیم می‌گیرند برای اولین‌بار استقلال را تجربه کنند، با هم جابه‌جا شده و با یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های زندگی‌شان رودررو می‌شوند.

درباره‌ی کتاب یوجین لی

در کتاب یوجین لی (The Name Drop) از سوزان لی (Susan Lee)، با دو شخصیت اصلی آشنا می‌شویم که هر دو هم‌نام‌اند؛ یوجین لی. اما شباهت بینشان در همین نقطه پایان می‌یابد. جسیکا لی، دختری کوشا و بلندپرواز از خانواده‌ای فقیر، با هزار خواهش و التماس و برخلاف میل پدرش، موفق می‌شود در دوره‌ای کارآموزی در نیویورک شرکت کند. خانواده‌اش در تنگنای مالی‌اند، نگران‌اند و بیش از آنکه حامی باشند، سعی می‌کنند از این کار منصرفش کنند. اما جسیکا تصمیمش را گرفته حتی اگر هیچ‌کس باورش نکند.

از آن طرف ایلیا لی؛ وارث جوان یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های فناوری کره جنوبی شرکت هانئول است. پسری که در ناز و نعمت بزرگ شده، همیشه کسی کنارش بوده تا راهنمایی‌اش کند یا نجاتش دهد. این بار هم مادرش اصرار دارد که همراهش به نیویورک برود، یا لااقل اگر مشکلی پیش آمد، نام خانوادگی‌شان را بر زبان بیاورد تا درها به رویش باز شوند. اما ایلیا خسته است؛ از وابستگی، از پیش‌فرض‌ها، از زندگی‌ای که همیشه برایش از قبل چیده شده. او می‌خواهد این بار خودش راه را پیدا کند، خودش تجربه کند، حتی اگر با تمام وجود از ناشناخته‌های پیش رویش بترسد.

و حالا، آنچه این دو مسیر کاملاً متضاد را به هم گره می‌زند، یک اشتباه ساده در فرودگاه است. اشتباهی در نام‌ها و مدارک. جسیکا با ترس از اینکه مبادا خانواده‌اش بفهمند و مانعش شوند، سعی می‌کند مسئله را فیصله دهد. ایلیا، مضطرب و سردرگم، با خودش درگیر است که آیا می‌تواند بدون کمک دیگران، از پس این موقعیت بربیاید یا نه و به‌این‌ترتیب هر دو در نهایت به پرواز می‌رسند، اما جایشان با هم جابه‌جا می‌شود و مسیری می‌شوند که هیچ‌کدامشان هرگز انتظارش را نداشتند.

جسیکا ناخواسته وارد دنیای مدیران ارشد و توجه و انعطافی چشمگیر می‌شود؛ جایی که می‌داند به او متعلق نیست، اما فرصتی برای رشد و ساختن آینده‌ای تازه در آن می‌بیند. از سوی دیگر، ایلیا که انتظار شرایطی لوکس و بی‌دغدغه داشته، با واقعیت زندگی ساده و پرتلاش کارآموزان واقعی روبه‌رو شده و برای اولین‌بار طعم استقلال و بی‌پیرایگی را می‌چشد... و اینجاست که سرنوشت این دو نفر به هم گره خورده و در دل این جابه‌جایی اشتباهی، جرقه‌های یک عشق غیرمنتظره هم زده می‌شود.

رمان یوجین لی درباره‌ی شکستن قالب‌هاست؛ درباره‌ی پرسش‌های بنیادین شناخت فردی و دغدغه‌ی پیداکردن خود واقعی است که هر دو شخصیت با آن درگیرند. این کتاب، روایتی است از دگرگونی، تلاش برای فراتر از انتظارات اطرافیان رفتن و کشف خود در دل جهانی که دائم در حال قضاوت و مقایسه است. این کتاب با ترجمه‌ی سهیلا عرب از انتشارات نگاه آشنا به انتشار رسیده است.

نکوداشت‌های کتاب یوجین لی

• سوزان لی همیشه دقیقاً همان کتابی را می‌نویسد که من عاشق خواندنش هستم! (علی هزل‌وود، نویسنده پرفروش نیویورک‌تایمز)
• داستان بی‌نظیر تبدیل رابطه‌ی دوستی به عشق، از کودکی تا پایان. (کریستینا لورن، نویسنده پرفروش نیویورک‌تایمز)
• کاوشی سرگرم‌کننده و عاشقانه، مبتنی بر مضامین جدی، از زندگی هرکسی که این کتاب را می‌خواند. (نقدهای کرکوس)
• این داستان طنزآمیز و عاشقانه که سرشار از کلیشه‌های کلاسیک درام کره‌ای است، وقتی بر شوخی، صمیمیت و ارتباط عاطفی میان شخصیت‌های اصلی تمرکز می‌کند، درخشان‌تر می‌شود. (پابلیشرز ویکلی)

کتاب یوجین لی برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای نوجوانانی مناسب است که به داستان‌های رمانتیک، الهام‌بخش و پر از کشمکش علاقه دارند، به‌ویژه خوانندگانی که از روایت‌های پرماجرا با شخصیت‌هایی در مسیر خودشناسی لذت می‌برند. اگر دنبال داستانی هستید که در کنار داستانی رمانتیک و هیجان‌انگیز، به دغدغه‌های عمیق شخصی و هویتی بپردازد، یوجین لی انتخاب خوبی برای شماست.

در بخشی از کتاب یوجین لی می‌خوانیم

عجیب‌ترین خواب عمرم را که در آن کسی من را با نام پدرم صدا می‌زند می‌بینم.

«آقای لی.» این صدای ملایم را بارهاوبارها می‌شنوم.
«نه، بابا. همۀ اینا اشتباه شده. اونا به من گفتن بخش درجه‌یک بشینم. اونا من رو آوردن اینجا. اونا کلیدا رو به من دادن.»
ناگهان از خواب می‌پرم.
«آقای لی، ساعت دقیقاً هفته. وقتشه بیدار شید.» این صدا از سیستم صوتی خانه به گوش می‌رسد. نوعی زنگ هشدار است؟

وای نه! ساعت هفت است!

می‌خواستم تا ساعت هشت برای دورۀ کارآموزی‌ام در اداره حاضر باشم. درواقع باید ساعت نُه آن‌جا باشیم، اما من می‌خواهم در اولین روز این دوره، اولین کارآموزی باشم که در اداره حاضر می‌شود تا اوضاع را بررسی کنم و خودم را نشان دهم.

غیر از آن، باید قبل از این‌که خانم چوی با پلیسی کسی برگردد، جل‌وپلاسم را جمع کنم و بروم.

باعجله به سمت اتاق‌خواب می‌روم و در سرویس دندان‌هایم را مسواک می‌زنم، دست و صورتم را می‌شورم و لباس‌هایم را عوض می‌کنم. تمام وسایلم را که خانم چوی در کمد آویزان کرده یا در کشوها چیده است داخل چمدانم می‌ریزم. وقتی برای تا و بسته‌بندی‌کردن ندارم، باید پا به فرار بگذارم.

حتی هیچ آرایشی هم نمی‌کنم، فقط موهایم را کمی پایین‌تر و گوجه‌ای می‌بندم. همه چیزم را برمی‌دارم و به سمت در ورودی حرکت می‌کنم. برای آخرین بار به آشپزخانه می‌روم و از آنجا یک سیب و یک پرتقال برمی‌دارم و داخل کیفم می‌اندازم. چه‌قدر زود اصول اخلاقی‌ام را زیر پا می‌گذارم.

درست قبل از این‌که از در خارج شوم، برای آخرین بار به خانه نگاهی می‌اندازم. با خودم می‌گویم، پس آن «نیمۀ دیگر مردم» این‌طور زندگی می‌کنند. زیباست، اما خلأ و نبود زندگی در آن احساس می‌شود. اینجا فقط یک خانه است.

چه حیف!

این دسته از مردم را، هرچه که هستند، نمی‌توانم درک کنم یا با آن‌ها کنار بیایم. حسادتم هیچ‌وقت این اجازه را به من نمی‌دهد.