معرفی و دانلود کتاب کفشهای سرگردان
برای دانلود قانونی کتاب کفشهای سرگردان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب کفشهای سرگردان
سهیلا فرجام فر در کتاب کفشهای سرگردان با قلم روان و توصیفات دقیق خود سعی دارد ضمن بیان خاطراتش به عنوان یک پرستار آبادانی، مظلومیت و دلاوریهای بیبدیل رزمندگان جوان را در دوران جنگ تحمیلی به تصویر بکشد.
درباره کتاب کفشهای سرگردان:
برای به تصویر کشیدن چهره زنان ایرانی در جنگ تحمیلی هشت ساله، هیچ چیز روشنتر از گفتار و نوشتار خود آنان نخواهد بود. زنانی که در صحنههای مختلف جنگ حضور داشتهاند تا دفاع کنند از آنچه که با جان و دل بدان معتقد هستند. بسیاری از این بانوان دیگر در میان ما حضور ندارند و شربت شیرین شهادت را لبیک گفتهاند، بسیاری به اسارت دشمن درآمدند و یا زخمی عمیق از این دورهی حماسهآفرین به یادگار برداشتند، خیلی از آنان نیز بر بالین مجروحان جنگ بیدار ماندند، اما در میان تمامی اینها، آنانی که به خانه بازگشتند، بسیار اندک هستند.
برای این زنان همچنان جنگ ادامه دارد. چرا که هموراه رنج چشم انتظاری و زخمهایی که از آن دوران با خود به همراه دارند همچون تابلویی بزرگ بر دیوار خانههایشان هر روز یادآور خاطرات گذشته است.
کتاب کفشهای سرگردان، خاطرات خودنگاشت بانویی آبادانى است. پرستاری که سعی دارد با یادآورى دیدهها و شنیدههاى خود به ذکر وقایع نخستین سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در شهرهاى مختلف بپردازد.
در این کتاب سهیلا فرجام فر و همسرش، هر دو در بیمارستان نیروی هوایی ارتش در دزفول مشغول خدمت هستند که عراق به طور ناگهانی جنگی خونینی را علیه ایران آغاز میکند. در آن زمان سهیلا فرجام فر با دو فرزندش، در خرمشهر، زندگی میکرده است. به همین دلیل، همراه با اقوام پدری به بهبهان نقل مکان میکند، اما پس از سختیهای بسیار، مجبور میشود برای ادامه خدمت به بیمارستان ارتش در دزفول باز گردد. این اتفاق سبب ملاقات فرجام فر با بسیاری از مجروحان و رزمندگان ایرانی میشود. کتاب حاضر ماوقعی از این دیدارهاست.
کتاب کفشهای سرگردان مناسب چه کسانی است:
مطالعه این آثار ارزشمند به جهت یادآوری غیرت ملی و دلاوریهای جانبازان و شهدا، به تمامی ایرانیان پیشنهاد میشود.
در بخشی از کتاب کفشهای سرگردان میخوانیم:
در بیابان تاریک از قطار پیاده شدیم. همگی وحشتزده، حالت گوش به زنگ به خودمان گرفتیم. هیچ کس نمیدانست که چه شده و چه اتفاقی میخواهد بیفتد؟ همین طور که از سرما میلرزیدم، با بقیه روی زمین دراز کشیدیم. باد سردی از یقه لباسم داخل میشد، دور کمرم میپیچید و امانم را میبرید. همیشه از سرما بیزار بودم. صورتم داغ شده بود. قلبم آن قدر تند میزد که انگار میخواست از سینهام بیرون بزند. زیر لب شروع به فرستادن صلوات کردم. چند تا ترکش از بالای سرمان رد شد. دود و غبار حاصل از آن در فضا پخش شده بود. صدای آتش ضد هوایی، آن قدر وحشتناک بود که حتی صدای همکار بغلدستیام را نمیشنیدم. دلم نمیخواست در این بیابان بمیرم. یاد بچههایم افتادم. سعی کردم جلوی گریهام را بگیرم. دوباره صدای شلیک ضد هوایی شنیده شد و به دنبال آن صدای چند انفجار.
با هر انفجاری که میشنیدم، فکر میکردم این یکی حتماً روی سر من خراب خواهد شد. میگهای عراقی دوباره حمله کردند. آسمان آتش گرفته بود. چند ترکش به بدنه قطار اصابت کرد. ربع ساعتی نگذشته بود که گفتند: «وضعیت عادیه، میتونید دوباره سوار شوید.»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب کفشهای سرگردان |
نویسنده | سهیلا فرجام فر |
ناشر چاپی | انتشارات سوره مهر |
سال انتشار | ۱۳۹۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 179 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-471-723-9 |
موضوع کتاب | کتابهای خاطرات دفاع مقدس |