معرفی و دانلود کتاب و دوباره عشق را زمزمه کن
برای دانلود قانونی کتاب و دوباره عشق را زمزمه کن و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب و دوباره عشق را زمزمه کن
فاطمه قادری در کتاب و دوباره عشق را زمزمه کن ماجرای زندگی دختری به نام نغمه را روایت میکند که در مسیر دوست داشتن، روزهای پرفراز و نشیبی را از سر میگذارند. عشقی که به ازدواج و مادر شدن او میانجامد، اما ثمرهی آن تلخیهای بیپایانی برای اوست؛ تا آنکه ندای تازهای قلبش را فرامیخواند.
دربارهی کتاب و دوباره عشق را زمزمه کن
نغمه دختری با هزار آرزو و حسرت است. او همسرش کسری را از صمیم قلب دوست دارد، اما خطاهای او و آسیبهایی که در رابطهشان متوجه نغمه کرده، سبب ویرانی این عشق شده است. در این میان بارداری نغمه و فراز و فرودهای زندگیاش روزهای بسیار دشواری را برای او رقم میزند. در چنین روزهایی او حمایت هیچ یک از اعضای خانوادهی خود، جز برادر شوهرش را ندارد و هیچ نمیداند او در پس شرم و نجابتی که از شخصیتش انتظار میرود، حس عشق خود را نسبت به نغمه پنهان کرده است. در رمان و دوباره عشق را زمزمه کن، نوشتهی فاطمه قادری، دربارهی جزئیات این علاقه و تبعات آن در زندگی نغمه خواهید خواند.
باید دید سرانجام زندگی نغمه با همسرش کسری چه خواهد شد؟ آیا رابطهی تاریک آنها به جدایی میانجامد؟ آیا کوروش، برادر شوهر او، خواهد توانست از احساس قلبیاش نسبت به نغمه سخن بگوید و راز این عشق را فاش کند؟ البته همهی این اتفاقات به واکنش نغمه و تصمیم او برای ادامهی مسیر زندگیاش بستگی دارد.
این داستان مانند بسیاری از داستانهای واقعگرا و عامهپسند دارای زبانی ساده و لحنی محاوره است که میتواند برای آن دسته از مخاطبان که در پی داستانهایی با ویژگیهای زبانی ساده هستند و ابهام در روایت یک اثر را نمیپسندند، مناسب باشد.
کتاب و دوباره عشق را زمزمه کن را انتشارات آئیسا منتشر کرده و علاقمندان به رمانهای ایرانی معاصر میتوانند این رمان را به کتابخانهی مجازیشان بیفزایند.
کتاب و دوباره عشق را زمزمه کن مناسب چه کسانی است؟
دوستداران داستانهای عاشقانه و عامهپسند با محوریت شخصیت زنان، میتوانند از مخاطبان اصلی این اثر باشند.
در بخشی از کتاب و دوباره عشق را زمزمه کن میخوانیم
حسابی میخندید اما رنگ رخسار داشت از راز درون خبر میداد. ولی من متوجه نبودم. ساندویچ کوچکی تدارک دیده و کنارش نشستم. فنجانی نسکافه در دست گرفته بود و سیگار به دست به من نگاه میکرد و دقایقی فارغ از هر فکر و خیالی مثل کودکی چندساله با خنده مشغول خوردن بودم. لحظات شیرینی بود. وقتی فکر میکنم دلم برای برگشت چنان لحظاتی پر میزند. اون شب کوروش تا خود صبح تو سالن راه رفت و نخوابید. منم هنوز از مشغلههای چرخندهی ذهنم آرامشی برای خوابیدن نداشتم و عجیب دلم برای طلا لک زده بود. برای کسی که احساس میکردم چیزی در درونش جذبم میکرد و در گمان داشتم که آشناییام با او حکمتی داشته. شاید در روند زندگیاش چیزی بود که خدا برای یاد گرفتنم در نظر گرفته بود. ثانیه شمار ساعت سوژهی چشمانم شده بود و آنقدر دنبالش کردم که طلوع خورشید و آغاز داستان دیگری را نفهمیده بودم که ناگهان صدای زنگ موبایلم دیوانهام کرد و با پاسخگو شدن صدای شاد و پرانرژی طلا را شنیدم و خندیدم و خندهام او را متعجب ساخته بود که گفتم:
- دیشب تا صبح تو فکرت بودم. منتظر بودم زود صبح بشه یه قراری هماهنگ کنیم که تلفن خودت از خواب بیدارم کرد و خندهام گرفت.
برای نهار داخل رستوران گندم قرار بر تجدید دیدار و کمی هم صحبتی شد. حال خوبی نداشتم. گاهی گویی چیزی در درونم به تکاپو میافتاد و همچون ماهی کوچکی که از دست لیز میخورد در درونم لیز میخورد و تهوع امانم را بریده بود و طبق معمول حریف کوروش نشدم و با اصرار هرچه تمام خودش مرا به کافه گندم برد و برای اولین بار بد رانندگی میکرد و در نهایت درخواست داشت بعد از تجدید دیدار و انجام کارم تماس بگیرم که با هم برویم بیمارستان و با جلو آمدن شکمم به هیچوجه اجازه رانندگی نداشتم. با اون وضعیت خطرناک بارداریام سکوتم را به پای حرف گوش کردنم گذاشت و چند دقیقهای نگذشته بود که طلا آمد و حسابی منباب تاخیرش عذرخواهی کرد و با بهانهی ترافیک خودش را توجیه کرد و مقابلم نشسته بود که خدمتکار آمد و سفارش گرفت. این بار از سر دلتنگی دقیقا میزی را برای نشستن برگزیده بودم که روبهروی میزی بود که مدتها پیش کسری را پشت آن دیده بودم. هرچند تمام دلخوریهایم عذابم میداد ولی این موضوع که او بیمارستان بود و با چه حالی به آنجا منتقل شده بود مدام در ذهن و پیش چشمانم بود و خنده را در من میکشت و طولی نکشید بعد از سلام و علیک و احوالپرسی سر حرف باز شد و طلا سراغ کسری را گرفت و من سراغ بچهها را. وقتی طلا شرایط بد کسری و بستری بودنش را شنیدن شدیداً ابراز تأسف کرد و گفت:
- نغمه جون تا در توان دارید از لحظات زندگی لذت ببرید. درضمن یادت نره تو بارداری و خدا نمیذاره اتفاق بدی واسه بابای مسافر کوچولو بیفته.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب و دوباره عشق را زمزمه کن |
نویسنده | فاطمه قادری |
ناشر چاپی | انتشارات آئیسا |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 505 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7555-38-7 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |