معرفی و دانلود کتاب ناسور
برای دانلود قانونی کتاب ناسور و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب ناسور
کتاب ناسور اثر فاطمه فراهانی روایتگر ماجرای دختری به نام «مارال» است. مارال به پسرداییاش «ایمان» علاقهمند شده و او را بهعنوان بهترین گزینه برای ازدواج میبیند، اما پدر مارال با این ازدواج بهشدت مخالفت میکند و اجازهی بهواقعیتپیوستن آن را نمیدهد.
دربارهی کتاب ناسور
فاطمه فراهانی داستان کتاب ناسور را در دو زمان متفاوت تعریف میکند. ماجراهای کتاب مدام میان گذشته و حال در رفتوآمد هستند. شخصیتهای کتاب به دنیای واقعی شباهت بسیاری دارند و ماجرای آن را باورپذیر میسازند. در ابتدا ممکن است بهنظر برسد که داستان این رمان تکراری و کلیشهای است، اما با خواندن کامل آن مخاطب متوجه میشود که روال داستان جذاب و جدید است.
کتاب حاضر از زمان حال آغاز میشود و در آن مارال، که اکنون در دوران میانسالی قرار دارد و فرزندانش بزرگ شدهاند، داستان عشق جوانی خود را به پسرداییاش، ایمان بازگو میکند. ایمان در ظاهر پسر بسیار مناسبی برای مارال بنظر میرسد، اما پدر مارال، حاج حسین کاشانی با این ازدواج شدیداً مخالف است. هر چقدر که عشق ایمان و مارال به یکدیگر شدت میگیرد، میزان مخالفت حاج حسین نیز بیشتر میشود. با پیشرفتن داستان این تصور به وجود میآید که شاید پشت مخالفتهای حاج حسین دلیلی قانعکننده وجود داشته باشد. بهمرور مارال متوجه میشود که در پس این مخالفت شدید، یک راز قدیمی نهفته است؛ کینهای که علت اصلی تنفر حاج حسین از ایمان است...
کتاب ناسور مناسب چه کسانی است؟
این کتاب برای افرادی که به رمانهای عاشقانهی ایرانی علاقمند هستند، مناسب و خواندنی است.
با فاطمه فراهانی بیشتر آشنا شویم
فاطمه فراهانی، نویسندهی ایرانیِ متولد سال 1362 است. از میان رمانهای او میتوان به کتابهای «لحظهی گرگ و میش»، «عجب عشقی» و «گمشده در غبار» اشاره کرد.
در بخشی از کتاب ناسور میخوانیم
ماشینش را گوشهی خیابان پارک کرد و به طرف صرافی کنار خیابان رفت. در را باز کرد و داخل شد. به اولین باجه که رسید سلام و علیکی کرد و قیمت ارز را پرسید. تغییری نکرده بود. مقداری را که نیاز داشت حواله کرد و از صرافی بیرون آمد. دور میدان ایستاده بود و به مجسمهی بزرگ فردوسی که با صلابت در وسط میدان خودنمایی میکرد چشم دوخته بود. دلش برای ایران و تهران تنگ شده بود. در این دوسالی که به ایران برگشته و در تبریز زندگی میکرد دوست داشت کارش آن جا تمام شود. حالا با تمام شدن کارش و دانستن حقیقت بار دیگر به تهران برگشته بود. هنوز هم نمیدانست کسی که ناگهانی با او تماس گرفته و همه چیز را به او گفته و حتی آدرس مادرش را داده بود چه کسیست؟ اما تنها چیزی که فکرش را مشغول کرده بود جملهی آخر پیرمرد بود:
- حلالم کن.
بقیهی راه را نمیتوانست با ماشین خودش برود. به سمند زرد رنگی اشاره کرد:
- آقا، بازار فرش فروشها، دربست.
راننده سری تکان داد و ایمان در حالی که کیفش را محکم در دستش گرفته بود، سوار شد. ماشین حرکت کرد و او چشم به خیابانها دوخته بود. تقریباً بیست سال یا شاید هم بیشتر میشد که از این شهر رفته بود. از این شهر و آدمهایش هیچ دل خوشی نداشت. از لحظهای که وارد تهران شده بود، حس خفگی داشت. حس شکست و حس انتقام رهایش نمیکرد. هیچ دوست نداشت دوباره با حاج حسین روبهرو شود اما مجبور بود. اصلاً باید میرفت، فقط دلش شور دخترش را میزد و دلش نمیخواست که او، روزی از این همه ماجرا چیزی بفهمد. دائم با او در تماس بود و از طریق پیامک و یا تلفنی جویای حالش میشد. دخترش حساس و شکننده بود. با این که این همه سال در دیار غربت زندگی کرده بود، اما او را با فرهنگ غنی ایرانی بار آورده و نگذاشته بود حتی یک ذره از فرهنگ و آداب و رسوم آن سوی مرزها به او تزریق شود.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب ناسور |
نویسنده | فاطمه فراهانی |
ناشر چاپی | انتشارات آئیسا |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 540 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-646265-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |