معرفی و دانلود کتاب ملانصرالدین در تبریز: خاطرات حمیده خانم جوانشیر (محمد قلی زاده)
برای دانلود قانونی کتاب ملانصرالدین در تبریز و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب ملانصرالدین در تبریز: خاطرات حمیده خانم جوانشیر (محمد قلی زاده)
در کتاب ملانصرالدین در تبریز با بخشی از خاطرات و تجربیات حمیده محمدقلی زاده، همسر صاحبامتیاز روزنامهی ملانصرالدین روبهرو میشوید. درعینحال، حقایق مهمی را در رابطه با تاریخ فرهنگی و اجتماعی مردم تبریز در سدهی پیش درمییابید. مطالعهی این کتاب برای محققان حوزهی تاریخ، بهویژه تاریخ مطبوعاتی ایران، بسیار سودمند و راهگشا خواهد بود.
دربارهی کتاب ملانصرالدین در تبریز
آغاز ترجمهی کتاب ملانصرالدین در تبریز، به یکی از روزهای پاییزی سال 1394 باز میگردد. هنگامی که کاظم آذری سیسی، مترجم این اثر، در طی وبگردیهای خود متوجه میشود که آقای عباس جوادی قصد دارند کتابی را از زبان ترکی آذربایجانی به انگلیسی ترجمه کنند و در این بین مایلاند بخشهایی از این کتاب، تاجاییکه به تاریخ تبریز مربوط است، به فارسی برگردانده شود. آقای آذری هم بهسرعت کار ترجمه را میپذیرند و به این ترتیب، بخشهایی از کتاب «خاطره لریم»، نوشتهی حمیده محمدقلیزاده در قالب کتاب ملانصرالدین در تبریز ترجمه شده و به چاپ میرسد.
روزنامهی ملانصرالدین از نشریاتی بوده که حدود صد سال پیش، تقریباً مقارن با انقلاب مشروطه، به صاحبامتیازی جلیل محمدقلیزاده در تفلیس منتشر میشده، اما بنا به دلایلی، بعد از مهاجرت جلیل محمدقلیزاده و خانوادهاش به تبریز، انتشار آن در این شهر از سر گرفته شده. حمیده خانم جوانشیر بهعنوان همسر آقای محمدقلیزاده، در جریان بسیاری از امور مربوط به این نشریه بوده و اکنون در کتاب حاضر، خاطرات خود را در رابطه با چاپ و انتشار این روزنامه بیان میکند. مطالعهی کتاب پیش رو مخاطبان را با گوشهای از تاریخ مطبوعات ایران آشنا کرده و درعینحال، شمّهای از تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران را در سدهی اخیر، برای خوانندگان ترسیم مینماید.
خوب است بدانید متن اصلی این خودزندگینامه در حقیقت به زبان روسی بوده و به سفارش میرزا ابراهیم اُف و میر جعفر باقراوف در سال 1930 نگاشته شده است. سفارشدهندگان این کتاب قصد داشتهاند تا از طریق کتاب خاطرات خانم محمدقلیزاده، حوادث قره باغ و اقدامات چهرههای مشهور بالشویک را در تاریخ ماندگار کنند، اما حمیده محمدقلیزاده بهجای برآوردن انتظارات ایشان، صرفاً به بازگویی دیدهها و مشاهدات خود اکتفا کرده و از ثبت رخدادهای دروغین و ستایش بیمورد بالشویکها اجتناب نموده است.
کتاب ملانصرالدین در تبریز با پیشگفتاری از کاظم آذری سیسی آغاز میشود. مطالعهی صفحات ابتدایی کتاب به مخاطبان کمک میکند تا با کلیت زندگی حمیده خانم محمدقلیزاده و منش وی بیشتر آشنا شوند. خوانندگان با مطالعهی دقیق کتاب، به آدابورسوم، سنن و فرهنگ خاص مردم تبریز در آن زمان پی میبرند. خانم محمدقلیزاده این امکان را داشته که به اندرونی خانههای بزرگان رفتوآمد داشته باشد و بتواند با بانوان این شهر ملاقات کند. همانطور که میدانید معمولاً در سرگذشتنامههایی که از دوران معاصر ایران به جا ماندهاند، اطلاعات زیادی از زنان و بانوان ایرانی یافت نمیشود. یکی از دلایل اصلی این موضوع آن بوده که راوی سرگذشتنامهها غالباً مرد بودهاند و به خاطر اعتقادات دینی و مذهبی مردم آن دوران، امکان ملاقات با زنان و نشستوبرخاست با ایشان را نداشتند. بااینحال، وجود اثری مانند کتاب ملانصرالدین در تبریز، غنیمت بزرگی محسوب میشود که میتواند ما را با شیوهی زندگی زنان و دختران در صد سال پیش آشنا کند. اثر حاضر، مجموعهای است غنی از خاطرات و حقایقی که در نهایت امانتداری بیان شدهاند و از دقت نظر، مناعت طبع، بزرگمنشی و باریکبینی نویسندهی خود حکایت دارند. این زندگینامهی خواندنی را انتشارات اختر به چاپ رسانده و در اختیار تمامی دانشجویان و پژوهشگران رشتهی تاریخ، ایرانشناسی، ادبیات و... قرار داده است.
کتاب ملانصرالدین در تبریز برای چه کسانی مناسب است؟
علاقهمندان به کتابهای خاطرات و زندگینامه، مخاطبانی که قصد دارند با بخشی از تاریخ مطبوعاتی ایران آشنا شوند، همچنین افرادی که میخواهند به نکتههای مهمی در مورد آداب و سنن مردم تبریز پی ببرند، خواندن کتاب ملانصرالدین در تبریز را فراموش نکنند.
در بخشی از کتاب ملانصرالدین در تبریز: خاطرات حمیده خانم جوانشیر (محمد قلی زاده) میخوانیم
میرزا علیاکبر با قدمهای محکم به طرف پل از ما فاصله گرفت و ما پشت سر آنها دویدیم. بیچاره بچهها اصلاً صدایشان درنمیآمد و ما هرچه میگفتیم از ما اطاعت میکردند و دستهای ما را محکم گرفته با ما میدویدند. پشت سرمان صدای گلولههای توپ گوشمان را کر کرده بود. یک دفعه دیدیم که از روبهرو به طرف ما گلوله میاندازند و چندین گلوله از بغل گوشمان در رفت. ما به طرف پل فرار را بر قرار ترجیح دادیم. میرزا علیاکبر در حال فرار داد زد که: «ای مسلمانان! چه کار میکنید؟ آتش نکنید آنهایی که به طرف شما میآیند زنها و بچهها هستند.»
یک دفعه از آسمان صدایی بلند شد و رعد و برق زد. در روشنایی رعدو برق در روبرویمان طاقهای شکسته پل را دیدیم و با هیجان تمام به میرزا علیاکبر گفتم: «نگاه کن پل منفجر شده» او جواب داد که هنوز پل مانده این خرابه پلی است که اسکندر مقدونی ساخته پل قدیمی است. و بعد از چندی پل خداآفرین را دیدیم. جایی برای شادی کردن نبود میدانستیم که این پل مینگذاری شده و هرآن ممکن بود منفجر شود. بوی باروت در هوا پیچیده بود. میرزا علیاکبر ما را به طرف پل آورد و سفارش کرد که باید پشت سر هم از وسط پل حرکت کنیم و گفت که نباید دست به کنارههای پل بزنیم ممکن است سیمهای مین را به کنارههای پل بسته باشند و اگر دست به آنها بزنید امکان منفجر شدن هست. او جلوتر میرفت من با دست چپم دست راست انور کوچولو را و با دست راستم دست منور را گرفته و با احتیاط راه میپیمودیم. پشت سر ما، مدحت میرزاجلیل، تیمور و دیگران میآمدند. لازم است گفته باشم که عاطفه و احساس در این لحظهها در ما مرده بود بدون اینکه حرفی بزنیم با ترس و لرز راه میپیمودیم و هرآن منتظر مرگ بودیم. یک دفعه انور کوچولو گفت: «مادر بیا خودمان را به آب بیندازیم تا نتوانند ما را بکشند.»
فهرست مطالب کتاب
پیشگفتار
مهربان وزیر: خاطرات حمیدهخانم جوانشیر
در آن دوره در قرهباغ چه گذشت؟
من و خاطرات حمیدهخانم
از خاطرات محبوبهخانم آغایوا
اولین خانم گزارشگر
انستیتوی نسخههای خطی
آه کتابخانه...
پلی بر گذشته تاریخ قرهباغ
قیام گنجه
در راه تبریز
وطن ما را با روی خندان استقبال کرد
پیوستها
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب ملانصرالدین در تبریز: خاطرات حمیده خانم جوانشیر (محمد قلی زاده) |
نویسنده | حمیده محمدقلی زاده |
مترجم | کاظم آذری سیسی |
ناشر چاپی | انتشارات اختر |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 160 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-486-960-7 |
موضوع کتاب | کتابهای خاطرات |