معرفی و دانلود کتاب مردی بر بلندای تاریخ
برای دانلود قانونی کتاب مردی بر بلندای تاریخ و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب مردی بر بلندای تاریخ
کتاب مردی بر بلندای تاریخ نوشته زهرا جمالی، داستانی تاریخی است که به زندگی و دوران صدراعظمی امیرکبیر در زمان ناصرالدین شاه قاجار میپردازد.
میرزا تقیخان فراهانی ملقب به امیرکبیر در سال 1186 خورشیدی در روستای هزاوه در اراک متولد شد. او یکی از مشهورترین صدراعظمهای دوران قاجار است. امیرکبیر همسر عزتالدوله، خواهر ناصرالدینشاه قاجار بود و دخترش تاجالملوک با مظفرالدینشاه قاجار پنجمین پادشاه قاجاری ازدواج کرد.
امیرکبیر اصلاحات زیادی را در طول دوران صدارت خود ایجاد کرد، از جمله آنها میتوان به برداشتن رسم قمهکشی و لوطیبازی از شهرها و راهها، ممنوع کردن حمل اسلحه سرد و گرم، لغو قاعده بستنشینی، ایجاد قراولخانه، اصلاح وضع چاپارخانه دولتی و سر و سامان دادن به ارتش اشاره کرد. مدت صدارت او کوتاه و تنها به مدت 39 ماه بود.
او مدرسه دارالفنون را برای آموزش و فناوریهای نو در تهران تأسیس کرد. روزنامه وقایع اتفاقیه برای اولین بار در 18 بهمن 1229 به سعی امیرکبیر منتشر شد. در این روزنامه اخبار داخلی مربوط به دربار، اعطای مقامها، عزل و نصبها، نشانها و امتیازات گزارش میشد. در 20 آبان 1230 ناصرالدینشاه با ارسال نامهای امیرکبیر را از صدارت عزل کرد و سرانجام در روز 20 دی 1230 در حمام فین کاشان به قتل رسید.
در بخشی از متن کتاب مردی بر بلندای تاریخ میخوانیم:
یکی با ضرب مشت بر در میکوبید، صدای لخ لخ سرپاییهای کربلایی شنیده میشد، محمدتقی لحاف روی سر کشید. یکی گفت: «انالله و انا الیه الراجعون» از جا کنده شد و ایستاد پشت پنجره اتاق، و چشمهای تاریکی را کاوید. فاطمه با پیسوز روشن به سرعت از کنارش گذشت. و صدای بلند بغض آلود کربلایی را شنید: «فاطمه میرزا عیسی به رحمت خدا رفت»
فاطمه آخ کشید و دستها را روی سر گذاشت و با صدای بلند به گریه افتاد. محمدتقی بغض کرد و با عجله گیوههایش را پا کرد و بیاینکه با کشی حرفی بزند از خانه بیرون رفت، یاد گفته چند روز پیش میرزا عیسی افتاد:
«اجل لب بام خانهام نشسته، حیف که نگارش خاطرات دوران وزارتم نیمه تمام میماند».
همه جا ظلمات بود، حتی یک ستارهای در آسمان کورسو نمیزد. «انا لله و انا الیه الراجعون»
این ذکر را اولین بار از زبان میرزا عیسی شنیده بود، روزی که خبر فوت برادرش میرزا عیسی را شنید بهت زده به ستون ایوان شاه نشین تکیه داد و بیآنکه اشکی بریزد نگاه به آسمان دوخت و این ذکر را خواند... باور مرگ میرزا عیسی سخت بود، مگر میشود آن چهره بشاش و نورانی برای همیشه زیر خاک مدفون شود؟ به همین راحتی وزیر ولیعهد مرحوم سر در نقاب خاک برد؟ انگار آن دو هیچ یک طاقت دور از یکدیگر را نداشتند... باد زوزه میکشید، آسمان میغرید و محمد تقبی به خانه قائم مقامها نمیرسید، آن روز انگار راه خانه آنها فرسنگها دور شده بود. سوسوی فانوسهای روشن خانه قائم مقامها به او قوت قلب داد اما اختیار تپیدن قلبش را از کف داد. قلب میخواست از قفسه سینه بیرون بپرد.
باد لابلای درختها هو میکشید و شلاق سرما تن را میلرزاند، فانوسی بزرگ بر سر در باز خانه قائم مقامها میسوخت و دود آتشهایی کع در ضمن بر پابود، آسمان ابری را مهآلود نشان میداد، محمدتقی با دست و پای لرزان، سلامی بلند به حاضران در صحن گفت و وارد صحن شد. از اتاق میرزا عیسی صدای گریه و شیون زنها بلند بود و صدها آدم غریب و آشنا در گوشه و کنار خانه قائم مقامها پرسه میزدند
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب مردی بر بلندای تاریخ |
نویسنده | زهرا جمالی |
ناشر چاپی | انتشارات همداد |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 178 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-7972-43-4 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان تاریخی ایرانی |