معرفی و دانلود کتاب مانیانالند، سرزمین فرداها
برای دانلود قانونی کتاب مانیانالند، سرزمین فرداها و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب مانیانالند، سرزمین فرداها
کتاب مانیانالند، سرزمین فرداها، داستان قلعهای رازآلود در روستایی خیالی به نام سانتا ماریاست. پم مونیوس رایان، نویسندهی این کتاب از «مکس»، پسربچهی داستان و علاقهی او به فوتبال میگوید. او از مخالفهای پدرش با فوتبال و همچنین گموگور شدن مدارکش برای ثبتنام در تیم سر در نمیآورد و هرگز تصورش را نمیکند که جواب تمام سؤالات زندگیاش را در پیچوخمهای قلعهی اسرارآمیز و متروک محل زندگیاش پیدا کند.
دربارهی کتاب مانیانالند، سرزمین فرداها
ماجراهای عجیب و داستانهای مختلف دربارهی قلعههای مخوف و ناشناخته کم نیستند؛ اما اینبار قرار است یکی از این ماجراهای هیجانانگیز را از زبان پم مونیوس رایان (Pam Muñoz Ryan) نویسندهی کتاب مانیانالند، سرزمین فرداها (Mañanaland) بشنویم. قلعهی روستای سانتا ماریا، یک قلعهی معمولی نیست. داستان و افسانههای این قلعهی متروک و دورافتاده سر به فلک میکشند! بعضیها میگویند در گذشتههای نهچندان دور، مردمان زیادی از ظلم حاکمان خود به این قلعه پناه میبردند و حالا که آن مردم به دنیای دیگر رفتهاند هنوز هم صدای آنها از دور و نزدیک قلعه به گوش مردمان روستا میرسد. عدهی دیگری از مردم روستا هم روایتهای عجیبتری از این قلعه دارند. آنها میگویند ارواح حاضر در این قلعه، متعلق به دزدان و قاتلان قدیمی هستند.
هرچه که هست، این داستان و افسانهها، به گوش مکس، پسربچهی یازدهسالهی داستان مانیانالند، سرزمین فرداها نیز میرسد. او همراه پدرش در گوشهای از روستای سانتا ماریا زندگی میکند و سالها پیش مادرش را در اتفاقی که به یاد نمیآورد از دست داده است. مکس، آنروزها به چیزی جز فوتبال فکر نمیکرد و با وجود مخالفتهای پدر، شب و روز به اصرار خود برای پیوستن به گروه فوتبال ادامه میداد. او از دلیل مخالفتهای پدرش سردرنمیآورد؛ البته روزی که موعد ثبتِنام در گروه فوتبال فرا رسید، سؤالات مکس بیشتر هم شد؛ چراکه برخلاف باقی بچهها شناسنامهای برای ثبتِنام در تیم نداشت. تمامی این ماجراها، حتّی گوشهای از زندگی عجیبوغریب مکس هم نیستند؛ چرا که در یکی از روزها، اتفاقی جدید و باورنکردنی، مسیر داستان مانیانالند، سرزمین فرداها را به کل تغییر میدهد.
وقتی مکس همراه پدر خود در اطراف قلعهی متروک پرسه میزد، هرگز فکرش را هم نمیکرد که با نام حکشدهی مادر خود بر یکی از دیوارههای قلعه مواجه شود. مکس که خبر نداشت دقیقاً چطور مادرش را از دست داده، این اتفاق را شروعی کشف یک راز چندین ساله میدانست. بنابراین پسربچهی داستان مانیانالند، سرزمین فرداها عزم خود را جزم کرد و تکوتنها راهی کشف راز بزرگ زندگی خود و گذشتهی خانوادگیاش شد؛ به این امید که راز شناسنامهی گمشدهاش نیز مانند سرنوشت موهوم مادرش، در همان قلعهی عجیبوغریب باشد.
پم مونیوس رایان نویسندهی مانیانالند، سرزمین فرداها، موضوعات قابلتأملی را در روایت خود قرار می دهد؛ روایت بینظیر و ماجراجویانهی داستان خوانندگان کودک و نوجوان را در دنیای کتاب غرق می کند. مانیانالند، سرزمین فرداها اولینبار در سال 2020 وارد نشر جهانی شد و نسخهی فارسی آن به همت نشر پرتقال و با ترجمهی آیدا عباسی در دسترس علاقهمندان قرار گرفت.
نکوداشتهای کتاب مانیانالند، سرزمین فرداها
- بسیار واقعی و قانعکننده. (پابلیشرز ویکلی)
- یک داستان بینظیر جادویی! (نیویورک تایمز)
- یک فانتزی متمرکز و قدرتمند. (مرور کتاب Kirkus)
- جوهری از یک داستان با پیامهای بهموقع. (اسکول لایبرری ژورنال)
- یک کار فراموشنشدنی دیگر از یک داستاننویس ماهر. (نقد ادبی بوکلیست)
کتاب مانیانالند، سرزمین فرداها برای چه کسانی مناسب است؟
این داستان جذاب و آموزنده به کودکان اهل ماجراجویی و داستانهای فانتزی و معمایی پیشنهاد میشود.
با پم مونیوس رایان بیشتر آشنا شویم
پم مونیوس رایان متولد 1951 و از نویسندگان سرشناس ادبیات کودک و نوجوان است. او تاکنون موفق به کسب افتخارات ادبی مختلف، ازجمله مدال افتخار نیوبری و همچنین جایزهی حقوق بشر، حقوق مدنی NEA و جایزهی ادبی ویرجینیا همیلتون برای ادبیات چندفرهنگی شده است. همچنین از رمانهای معروف این نویسنده که به فارسی نیز ترجمه شدهاند میتوان به کتابهای «اکو»، «خیالباف»، «پرواز اسپرانسا» و «از سرزمینهای انگور» اشاره کرد. پم مونیوس رایان همچنین دو جایزهی پورا بلپره، یک جایزه طلای NAPPA، یک جایزه کتاب کودک جین آدامز را در کارنامهی ادبی خود دارد. پم مونیوس رایان اکنون با خانوادهاش در نزدیکی سن دیگو، کالیفرنیا زندگی میکند.
در بخشی از کتاب مانیانالند، سرزمین فرداها میخوانیم
کس نمیتوانست بوئلو را گول بزند. چند شب بعد، بوئلو دستش را روی پیشانی مکس گذاشت. «حالت خوبه؟ خیلی ساکت و توی فکری، دست به غذات هم نزدی. چی داره اذیتت میکنه؟» مکس بهدروغ گفت: «فقط از کار کردن و تمرین توی گرما خستهام.» بوئلو سرش را تکان داد. «انگار بیشتر از این حرفهاست. فکر کنم بهتره امشب نرم کارتبازی و توی خونه بمونم و مراقب تو باشم.» «نه! تو فقط یه چهارشنبه در ماه میری بازی. دوستهات روت حساب میکنن. من حالم خوبه. شامم رو تموم میکنم و ظرفها رو میشورم، بعد زود میرم توی رختخواب. قول میدم.»
مکس دلش نمیخواست بوئلو دور و برش بپلکد. میخواست یک بار دیگر جعبهی کاغذهای پاپا را بگردد. انگار بوئلو بو برده بود. «پس، باشه. اگه مطمئنی...» کلاهش را بهسر گذاشت و عصایش را برداشت. مکس تا بیرون در دنبالش رفت. تقریباً غروب شده بود. آسمان سایهی زرد وهمانگیزی داشت و پوششی غمافزا از ابرها در شرق شناور بودند.
نسیمی با خود رطوبتی علفی و شیرین به هوا آورد. بوئلو به آسمان هولناک اشاره کرد. «اگه طوفان بشه، خونهی آملیا و رودریگو میمونم.» بوئلو به لولا نگاه کرد و ادامه داد: «از پسرم مراقبت کن، لولا.» و جلوی در، عصایش را برای خداحافظی بلند کرد. مکس که به داخل برگشت، از پنجره سرک کشید تا ناپدید شدن بوئلو را پایین جاده ببیند. بعد با عجله به اتاقخواب پاپا رفت و جعبه را از کمد بیرون آورد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب مانیانالند، سرزمین فرداها |
نویسنده | پم مونیوس رایان |
مترجم | آیدا عباسی |
ناشر چاپی | انتشارات پرتقال |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 180 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-462-991-1 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان معمایی و ماجراجویانه نوجوان |