معرفی و دانلود کتاب قاصدک
برای دانلود قانونی کتاب قاصدک و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب قاصدک
علی موذنی در کتاب قاصدک، قصه زنی به نام «آذر» را روایت میکند که همسرش به جنگ رفته و پسر اندوهگین از دورى پدر، دائما با مادر خود لج مىکند تا اینکه یک روز به دست مادرش قاصدکى مىرسد.
کل داستان روایت کننده یک روز است، اما عرصه داستان به وسعت تمام جنگ و دلتنگیهای افراد آن دوران است. موذنی در این کتاب به گونهای لطیف و احساسی، زندگی زنی را بیانگر است که همسرش به جنگ رفته و حالا قاصدکی از او برایش خبر آورده است. نویسنده در طول کتاب گاه به بیان زمزمههای زن برای شوهرش و گاه از زبان زن به بیان حالات و احوالات پسرکشان امید میپردازد، و نیز گاه راوی تنهایی زن میشود؛ در همه وضعیتهای روایت هم داستانش پهلو به پهلوی شعر میزند، بیآنکه از کلمات آهنگین و تشبیهات شاعرانه سود جویی کند؛ چرا که این شاعرانگی در ذات داستان موذنی و تنهایی زن نهفته است؛ تنهایی با شکوهی که رنگ ملال به خود نخواهد گرفت.
موذنی داستان آذر، پسرک و قاصدک را با زبانی نرم اما استوار جلو برده است تا در پایان داستان، مخاطب متوجه شود که قاصدک، حامل خبر شهادت مرد بوده است. این پایانبندی هم، منطبق با همه داستان، به دام احساساتیگرایی نیفتاده و وجهی حماسی و غرورانگیز دارد. حالا وقتی که مخاطب، کتاب «قاصدک» را میشنود، شاید نم اشکی را هم گوشه چشمش احساس کند که داستان خوشساخت و موجز موذنی برایش به ارمغان آورده است.
از دیگر آثار علی موذنی میتوان به: ارتباط ایرانی، نه آبی نه خاکی، کلاهی از گیسوی من، دلاویزتر از سبز و دوستی، که همه با موضوع دفاع مقدس هستند اشاره کرد.
در بخشی از کتاب قاصدک میخوانیم:
چشمهایم را بستم. «تفنگت را از روی زانوهایت برداشتی تا من سرم را بگذارم جای آن و به سفارش امید نازم کردی. مگر امید سفارش ما را بکند. دستهایت بوی جبهه میداد. میدانی چی آرزو کردم؟ اینکه طول جنگ به بلندی موهای من نباشد. اگر میدانستم تأثیر دارد، کوتاهش میکردم، پسرانه، تا طول جنگ به اندازۀ یک بند انگشت شود.»
چشمهایم را باز کردم. امید خیره نگاهم میکرد. لبخند زدیم. با تکان سر پرسید: آره؟ سر تکان دادم که چه جور هم! با غرور قاشق غذا را به دهان گذاشت و با غرور به خوردن ادامه داد. ترب را مثل هاشم تو دهان گذاشت و مثل هاشم تو سبزیها فقط دنبال شاهی گشت و مثل هاشم فقط برگش را خورد و ساقه را انداخت کنار بشقاب. یک قاشق ماست خورد. یکی دیگر و پیش از آنکه عقب بنشیند، قاصدک را از تو بشقاب برداشت. خوب خورده بود، بیشتر از همیشه. تو بشقاب چیزی باقی نمانده بود.
چای که میخوری؟
سر تکان داد که میخورم و انگار یادش افتاده باشد، قاصدک را داد به دست چپ و در جمع کردن سفره کمک کرد. رفتیم تو آشپزخانه. ظرفها را گذاشتم تو ظرفشویی. دست امید به ظرف نان نمیرسید و حالا مغرورتر از آن بود که قد خود را کوتاه فرض کند.
گفتم: «بگذارش روی جاظرفی، امید جان.» و چای دم کردم.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب قاصدک |
نویسنده | علی موذنی |
ناشر چاپی | انتشارات سوره مهر |
سال انتشار | ۱۳۹۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 24 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-506-839-2 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان دفاع مقدس |