معرفی و دانلود کتاب غروب آبی رود
برای دانلود قانونی کتاب غروب آبی رود و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب غروب آبی رود
کتاب غروب آبی رود نوشتهی جهانگیر خسروشاهی از مجموعهی مفاخر ملی مذهبی، با نثری روان سرگذشت شهید مهدی باکری را به صورت داستانی جالب روایت میکند.
خسروشاهی در این کتاب به بخشهایی از زندگی شهید باکری از قبیل دوران مدرسه و دانشگاه، فرار از سربازی به فتوای امام، شهادت حمید و نحوه برخورد مهدی با این واقعه و نیز نحوه شهادت او میپردازد.
مگر میتوان از دوران جنگ گفت و نام عدهای را به خاطر نیاورد؟ مگر میشود نام دجله بیاید و نام باکری بر سر زبانها جاری نشود؟ غروب آبی رود داستانیست از زندگی فرمانده لشکر 31 عاشورا از زبان علی ساقی، دوست و همرزم شهید باکری که ماموریت پیدا میکند به دنبال او برود و او را به این طرف دجله بیاورد.
نویسنده در مسیر روایت خود، گاه به گذشته رفته و با تغییر راوی از اول شخص به سوم شخص، قسمتهایی از زندگی گذشته این شهید را از کودکی تا زمان حضور در جبهه و عملیاتهای گوناگون بازگو میکند.
کتاب گره خورده در تردیدها، تفکرات و پرسشهای شاعرانه راوی است از خود و جهان پیرامونش. خسروشاهی، برای روایت زندگی فردی همچون باکری، به نثری شاعرانه همانند ماهیت وجود آن شهید روی آورده است و هر فصل از کتابش را با پرسشی نظیر این شروع میکند که: آیا میتوان به سادگی وسعت وجودی مردانی را یافت که در اوج قدرت، تغییرات روزانه یک غنچه گل محمدی آنان را تحت تاثیر قرار میدهد؟
در بخشی از کتاب غروب آبی رود میخوانیم:
هنوز اورکت حمید را به تن داشتم. هوا قدری روشنتر شده بود. از اینکه سرما طوری مرا به زانو در آورده بود که مجبور شدم اورکت حمید را بپوشم، خجالت کشیدم. با خودم فکر کردم در تمام زندگیام سلسله حوادث و رویدادها باید به نحوی باشد که همیشه در موضعی ناجور قرار بگیرم تا دیگری لازم بداند که به من کمک کند. مقایسه میزان کمکهای دیگران به من و کمکهای من به دیگران، باعث خجالت کشیدن من میشد؛ شرمساری در اعلا درجه خود.
حمید به سرعت چهاربندش را بست و با دوربین از کناره جاده، روستا را بر انداز کرد. درگیری به شدت ادامه داشت و از صدای شلیک سلاح دشمن میشد فهمید که نسبت به صبح زود، قدری جلوتر آمدهاند؛ خیلی. اینکه جلوتر آمده باشند یا نه، چه اهمیتی داشت؟ اما چرا، اگر آقا مهدی نزدیک محل درگیری باشد، پیشرَوی نیروهای بعثی میتوانست فوقالعاده مهم باشد. در این شرایط حساس، من در کناره جاده، جانپناهی را انتخاب کرده و زمینگیر مانده بودم، در حالی که مأموریت داشتم پیام قرارگاه را به او برسانم.
در کنار جادهای منتهی به مه، زمینگیر شده از ترس یا هر چیز دیگر، با تأخیری که در مأموریت ایجاد شده بود زمان را سپری میکردم، در حالی که افراد عاشورا مشغول نبردی سخت با دشمن بودند. کمترین کاری که میتوانستم بکنم این بود که حتی اگر نتوانم آقا مهدی را پیدا کنم، خودم را به خط برسانم و در سطح یک تکتیرانداز در دستهای جا بگیرم و از مواضع عاشورا دفاع کنم.
به خودم نهیب زدم: «خودت را فریب نده علی آقا! تو باید بروی و در بحبوحه جنگ، آقا مهدی را پیدا کنی و پیام قرارگاه را به او بدهی. این خیلی از تیرانداز ساده بودن مهمتر است.»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب غروب آبی رود |
نویسنده | جهانگیر خسروشاهی |
ناشر چاپی | انتشارات سوره مهر |
سال انتشار | ۱۳۹۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 167 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-506-251-2 |
موضوع کتاب | کتابهای خاطرات دفاع مقدس |