معرفی و دانلود کتاب عشق پنهان

معرفی کتاب عشق پنهان

زیبا مولایی در کتاب عشق پنهان ماجرای عشق پرشور نگار و پرهام را روایت می‌کند که در مدتی کوتاه عاشق هم می‌شوند و ازدواج می‌کنند. خوشبختی آن‌ها دوام چندانی نمی‌یابد و مشکلات به زندگی‌شان راه می‌یابد و نگار دچار دردسرهای بسیاری می‌شود.

نگار دختر دانشجویی است که به خاطر یک سوءتفاهم کیف پول خود را در ماشین پسری به نام پرهام جا می‌گذارد. پس از این اتفاق، پرهام تمام تلاش خود را می‌کند تا توجه نگار را به خود جلب کند. از طرف دیگر، برادر کوچک‌تر نگار که نیما نام دارد با سرطان خون دست و پنجه نرم می‌کند و در نهایت از دنیا می‌رود. این اتفاق ضربه‌ی بزرگی به نگار وارد می‌کند. او به پرهام نزدیک می‌شود و تصمیم به ازدواج می‌گیرند اما ... .

رمان خواندنی عشق پنهان بر اساس داستانی واقعی نوشته است؛ در حقیقت، زیبا مولایی در این رمان جذاب و احساسی تلاش می‌کند تا زندگی یکی از دوستان خود را برایتان به تصویر بکشد.

در بخشی از کتاب عشق پنهان می‌خوانیم:

بندبند استخوان‌هایم می‌لرزید و آن حرف‌های شیطانی را نمی‌توانستم از یاد ببرم. سرگشته و حیران از حرف‌های بی وجدان خاله بودم. همراهی داشتم و نمی‌توانستم در خانه بمانم پس برای این که آرامش پیدا کنم، به سوی مقصدم حرکت کردم تا خریدهایم را انجام دهم.

غافل از آن که خاله سودابه تعقیبم می‌کرد و من هیچ اطلاعی نداشتم. احساس‌کردم کسی از پشت سر هلم می‌دهد تا بر روزی زمین بیفتم بلافاصله بی‌درنگ خود را به سمت پهلو انداختم چون اگر با شکم بر زمین می‌افتادم بچه مطمئناً نابود می‌شد.

بازار شلوغ بود و ازدوحام جمعیت بسیار. با این که درد زیادی را حس می‌کردم ولی شاد بودم و به بچه ضربه‌ی وارد نشده. مشغول راه رفتن بودم، صدای خاله را شنیدم که می‌گفت:

دختر جون با این وضعیتت تو بازار شلوغ چیکار می‌کنی؟! بیا بریم خونه ما همین نزدیکی‌هاست. اون جا می‌تونی یه خورده استراحت کنی. از این که خاله مهربان و نرم‌تر شده بود، تعجب می‌کردم و از این که با اون همراه شوم، ترس و تردید داشتم. ولی با اصرارهای مکررش قبول کردم با او راهی شوم و چیزی که ذهنم را مشغول کرده بود این بود که خاله سودابه در کرج زندگی می‌کرد چطور می‌توانست اینجا هم خانه داشته باشد؟ آدم باهوش و زرنگی بود.

فهرست مطالب کتاب

فصل اول: پاسخ منفی
فصل دوم: خبر خوش
فصل سوم : خبر بد
فصل چهارم: لحظه‌ی دیدار
فصل پنجم: راز پنهان
فصل ششم: آچمز
فصل هفتم: خروج از بحران
فصل هشتم: تولد
فصل نهم: قمر در عقرب
فصل دهم: خودکشی
فصل یازده: تولد دوباره
فصل دوازده: دام آخر